تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

اخلاق اسلامی (فهرست)

 

مطالب این بخش به مرور تکمیل و افزوده می شود.

امید است که با مطالعه این مطالب و بکار بردن در زندگی به کمال هدایت شوید و از زندگی لذت ببرید.

منبع مطالب از سایت "موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان" می باشد.

نظرات ارزشمند خود را برایمان به ایمیل زیر ارسال کنید:

tasnim1428@gmail.com

--------------------

فهرست مطالب

  • پاک زبانی، مقدمه پاکی دل!
  • صداقت؛ راه نجات
  • انصاف
  • نظم
  • یاری رساندن
  • ادای حق
  • پاکدستی

  • التماس دعا

  • یاری رساندن


    یاری رساندن
     

    بسوی آرمانشهر

    (7)

    انفاق

    اشاره:

     

    انفاق؛ یاری رساندن به نیازمندی که هیچ فرجامی را برای خود متصور نیست و تو می‌بخشی به او تا آرزویش را برآورده سازی!

     

    دیدگاه قرآن

     

    «مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل‌الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مائة حبة و الله یضاعف لمن یشاء والله واسع علیم: داستان کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، چون داستان دانه‌ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یک صد دانه [باشد] و خداوند برای هر کسی بخواهد دو یا چند برابر می‌کند و «رحمت خدا وسیع و او دانا است.»(بقره / 261)

    در این آیه، علاوه بر دعوت به انفاق، راه و رسم آن را می‌آموزد و در صورت عدم تمکن از انفاق، شیوه برخورد با فقیر را تذکر می‌دهد و بر اخلاص در عمل و نیت و دوری از ریا و منت و آزار تاکید می‌ورزد.

     

    دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام)

     

    امام‌ جعفر صادق علیه السلام:

    سه چیز است که هر کس یکی از آنها را نزد خدا برد، خدا بهشت را برای او واجب کند: انفاق در حال تنگدستی، و خوشرویی برای همه مردم و انصاف دادن از خود.

     

    از نگاه بزرگان

     

    حکایت اول

    پنج یا شش روز به عید سال 1361 مانده بود. ساعت ده شب، شهید بابایی به منزل ما آمد و مقداری طلا که شامل یک سینه ریز و تعدادی النگو بود به من داد و گفت: فردا به پول نیاز دارم، اینها را بفروش. گفتم: اگر پول نیاز دارید، بگویید تا از جایی تهیه کنم. او در پاسخ گفت: تو نگران این موضوع نباش، من قبلا اینها را خریده‌ام و فعلا نیازی به آنها نیست. در ضمن با خانواده هم صحبت کرده‌‌ام. من فردای آن روز، آنها را فروختم و برگشتم. شب شهید بابایی به منزل ما آمد و از من خواست کمی قدم بزنیم. حین قدم زدن گفت: وضع مناسب نیست.

    قیمت اجناس بالا رفته، حقوق کارمندان و کارگران پایین است و درآمدشان با خرجشان نمی‌خواند. پول‌ها را از من گرفت. بعدها از یکی از دوستان شنیدم که همان شب، پول‌ها را بین سربازان متاهل که قرار بود فردا برای مرخصی عید نزد زن و فرزندشان بروند، تقسیم کرده است.

     

    حکایت دوم

    مردی نامه ای به امام حسن مجتبی علیه السلام داد که در آن اظهار حاجت نموده بود. حضرت بدون آن که نامه را بخواند، فرمود: حاجتت را برآورده می کنم. کسی به ایشان عرض کرد: خوب بود نگاهی به نامه اش می انداختید و طبق آن عنایت می فرمودید. حضرت فرمود: همین اندازه که او ذلیلانه پیش روی من بایستد تا نامه اش را بخوانم، مورد سوال خداوند قرارخواهم گرفت.

     

    ممکن است برخى گمان کنند که انفاق تنها فلسفه‏اش پرشدن خلاءهاى اجتماعى است و لذا مى‏گویند اگر این مسئله را حکومت و دولت بعهده بگیرد و با سازمانهائى که تشکیل مى‏دهد مشکلات فقر و مسکنت را حل نماید دیگر نیازى نیست که بصورت انفاق‏هاى فردى انجام گیرد.

    ولى اینچنین نیست، یعنى انفاق فلسفه‏اش تنها پرشدن خلاءها نمى‏باشد بلکه رابطه‏اى با «ساخته‏شدن‏ انسان» دارد. اینکه انسان چیزى داشته باشد و از خود جدا کند و مظهر رحمانیت پروردگار بشود، نقش بزرگى در ساختن انسان دارد. عطوفت ‏یعنى تمایل و توجه به دیگران، با دیگران یکى شدن و دل بجاى دل آنها نهادن خود هدفى اساسى و قابل اهمیت است.

     

                                                                                                                                   ادامه دارد ...

     

     

    منبع :

    طباطبایی، سید محمد هادی،  کتابچه شهر قرآنی، شماره3،  با اندکی تصرف، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران

    ادای حق

    ادای حق

    بسوی آرمانشهر

    (6)

    حق الناس

    اشاره:

    گویند خدای متعال در روز حسابرسی تنها از یک موضوع به هیچ وجه از سر کرم و لطف، نمی نگرد؛

    و آن هم، حق الناس است.

     

    حق الناس از دیدگاه قرآن

     

    « یا أیها الّذینَ آمَنوا لا تَاکُلوا أموالَکُم بَینَکُم بِالباطِل

    ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید ...» (نساء/29)

     

    حق الناس از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام)

    امام صادق علیه السلام:

    «ما عبدَاللهُ بِشَی ءٍ اَفضَل مِن اَداء حَقَّ المومن: هیچ عبادتی برتر از اداء حق مومن نیست.»

     

    حق الناس از نگاه بزرگان

     

    حکایت اول

    هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت کرد به علی علیه السلام فرمود:

    یا علی! ما به سوی مدینه هجرت می کنیم. تو، به مکه برگرد و در روز روشن به صدای رسا اعلام کن که محمد از شهر خارج شده، هر کس امانتی در نزد او دارد یا از وی طلبکار است؛ بیاید و امانت و طلب خود را بگیرد.

     

     حکایت دوم

    روزی در نجف اشرف امام خمینی (ره) می خواست برای نماز جماعت وارد اطاق بیرونی شود. جلو اطاق انباشته از کفش نمازگزاران بود به طوری که جای پا گذاشتن نبود. امام وقتی به کفش کن رسید و آن وضع را دید، توقف کرد و از پا گذاشتن بر روی کفش مردم خودداری ورزیده، تا اینکه کفش ها را از سر راه برداشتند و راه را باز کردند. آن گاه امام وارد اطاق شد.

    امام در وصیتی به فرزندشان می نویسند: 

    پسرم! سعی کن که با حق الناس از این جهان رخت نبندی که کار، بسیار مشکل می شود. سر و کار انسان با خدای تعالی که ارحم الراحمین است، بسیار سهل تر است تا سر و کار با انسان ها.

     

     حکایت سوم

    در باغ امام صادق علیه السلام عده ای کارگر مشغول کار بودند. همین که کارشان تمام شد، حضرت به معتب (غلامش) فرمود: مزد ایشان را بپردازد، قبل از آنکه عرق بدنشان خشک شود.

     

    حکایت چهارم

    موسی ابن عمیر از پدرش نقل می کند که امام حسین علیه السلام به من امر فرمود:

    در میان لشکریان اعلام نمایم کسی که بدهکار است همراه و همرزم امام حسین علیه السلام نباشد، زیرا کسی که بمیرد در حالی که تصمیم نداشته باشد بدهی اش را بپردازد، داخل آتش جهنم می شود.

     

    دین اسلام، همواره برای حقوق افراد، اهمیت خاصی قائل است و به این نکته اعتقاد دارد که هیچ کس نباید حتی ذره ای از مال و دارایی دیگران را به تصرف خود درآورد.

     

    از بین حقوق سه گانه

     

    1- خدا بر بنده (حق الله)

    2- بنده بر نفس و وجود خود (حق النفس)

    3- دیگران بر بنده (حق الناس)

     

    شاید خداوند دو مورد اولی را مورد عنایت و چشم پوشی قرار دهد، اما هرگز از حق بنده ای به دست بر بنده دیگر نمی گذرد، مگر اینکه رضایت بنده اش به دست آید.

     

                                                                                                                                        ادامه دارد ...

     

    منبع :

    طباطبایی، سید محمد هادی،  کتابچه شهر قرآنی، شماره12،  با اندکی تصرف، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران

    پاکدستی


    پاکدستی

    بسوی آرمانشهر

    (5)

     

    دست

    اشاره:

    آسمان بار امانت نتوانست کشید                               قرعه فال به نام من دیوانه زدند

    و خدای متعال، خود، انسان را خلق کرد؛

    و او را امین خود قرار داد؛ و انسان پذیرفت تا امانتدار باشد از برای خدا؛

    و پاکدستی اش را بر فرشتگان- که متحیر بودند از این همه لطف خدا به انسان- ثابت کند؛

    و انتهای راه، که باز هم در قرآن، کلام خدا به تصویر کشیده شده است؛ که خود می گوید:

    ما امانت داران را در بهشت برین جای دهیم که جایگاهی بس سزاوار و شایسته است...

     

    پاکدستی از دیدگاه قرآنی

     

    «وَالذّینَ هُم لاَمانَاتِهِم وَ عَهدِهِم رَاعُونَ:

    و مومنین که امانت ها و عهد خود را رعایت می کنند.» (مومنون/8)

    خداوند متعال صفات مومنان را یادآور شده و در این میان یکی از صفات مهم مومنان را امانتداری و پاکدستی آن ها ذکر می کند.

     

    پاکدستی از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام)

     

    رسول خدا صلی الله علیه و آله:

    «لا ایمانً لِمَن لا امانَةَ لَهُ: آن کس که امانتدار نیست، ایمان ندارد.»

    به حضرت علی علیه السلام عرض کردند:

    زنی است در مدینه که مردم، دختران خود را نزد او می گذارند که تربیت و اصلاح کند و با این حال (یعنی با اینکه درآمدش زیاد نیست) کسی را مانند او پر روزی ندیدیم. فرمود: آن زن راستگوست و امانت را ادا می کند و اینها روزی را (به طرف آدمی) جلب می کند.

     

     پاکدستی از نگاه بزرگان

     

    حکایت اول

    مروی است: لقمان بنده ای بود سیاه، که بر چرانیدن گوسفندان مشغول بود و بعد از عهد بعید و زمان طویل، شخصی که در اوایل شبانی رفیق وی بود، دید که جمع کثیری در مجلس لقمان جمع شده و بر نصیحت ها و شنیدن مسائل از وی بهره ور شده و سود می برند. آن رفیق از وی پرسید: تو آن نیستی که در چرانیدن گوسفندان با من شریک بودی؟ گفت: بلی. گفت: از چه صفت، خصلت تو چنین بلند شدی؟ جواب گفت: به راستگویی، ادای امانت و دوری از سخنی که به کار نمی آید و در گفتن وی سودی نداشتم.

     

    حکایت دوم

     در نبرد «خیبر» مسلمانان دچار کم غذایی شدند. مسلمانان چند دژ از قلعه خیبر را گشوده بودند، اما آن دژی که مواد غذایی فراوانی در آنجا انبار شده بود، به دست مسلمانان نیفتاده بود.

    در این هنگام، چوپان سیه چرده ای که برای یهودیان خیبر گله داری می کرد، به حضور پیامبر شرفیاب شد و درخواست کرد که حقیقت اسلام را بر او عرضه کند. وی در همان نخستین جلسه ها، بر اثر گفتار مستدل و منطقی آن فرستاده خدا، ایمان آورد و سپس گفت: همه این گوسفندان، امانت یهودیان خیبر در دست من است. اکنون که رابطه من با صاحبان گوسفند قطع شده است، تکلیف من چیست؟ حضرت در برابر چشم صدها سرباز گرسنه، با کمال صراحت فرمود: در آئین ما، خیانت به امانت یکی از بزرگترین گناهان است، بر تو لازم است همه گوسفندان را تا در قلعه ببری و همه را به دست صاحبانش برسانی.

    او نیز دستور پیامبر را پیروی کرد. سپس بی درنگ در جنگ به جهاد پرداخت و در راه اسلام به شهادت رسید.

     

    گستردگی مفهوم امانت

     

    امانت اگرچه معمولاً به امانت های مالی گفته می شود، ولی در منطق قرآن، امانت مفهوم وسیعی دارد که تمام شئون زندگی اجتماعی، سیاسی و اخلاقی را در بر می گیرد. نعمت های مختلف خدا هر یک امانتی از امانات او هستند؛ آئین حق، کتب آسمانی، دستور العمل های پیشوایان راه حق و همچنین اموال و فرزندان و پست ها و مقام ها، همه امانت های اویند که مومنان در حفظ و ادای حق آن ها می کوشند.

     

    فواید پاکدستی

     

    1. حاکم شدن فضای اعتماد به همدیگر

    2. گسترش امنیت و آسایش در جامعه

    3. تحکیم جایگاه اجتماعی افراد

    4. داشتن زندگی شاد و نشاط آور

    5. کامل شدن ایمان و فضائل اخلاقی

    6. محبوبیت نزد خداوند متعال

    7. رسیدن به سرچشمه فضائل

    8. تقویت احساس اعتماد به نفس و آرامش وجدان

    9. هماهنگی با انبیاء و اولیاء

    10. مایوس شدن شیطان

    11. امنیت در روز قیامت

    12. ایجاد وحدت و همدلی

     

    کجا شد عهد و پیمان را چه کردی؟                            امانت های چون جان را چه کردی؟

     نشاط عاشقی گنجی است پنهان                            چه کردی گنج پنهان را چه کردی؟

     تو را با من نه عهدی بود ز اول                                   بیا بنشین، بگو آن را چه کردی؟    

                                                                                                             (مولوی)

     

    منبع :

    طباطبایی، سید محمد هادی،  کتابچه شهر قرآنی، شماره24،  با اندکی تصرف، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران

     

    ادامه دارد...

     

    پاک زبانی، مقدمه پاکی دل!

     

    شعر

    اشاره:

    گویند که دل، منبع نورست و بی شک، این نور الهی، از چند مسیر به آن وارد می شود؛ زبان، گوش، چشم و ... روزنه های ورود نورند به جایگاه اصلی آن!

    تو به جای بدگویی از دیگران، می توانی از صفات نیکشان بگویی که هم انس و الفتی می آفریند و هم دلت را نرم و پر مهر می کند...

    تو به جای عیب جویی از رفتار دیگران، می توانی از اخلاق خودت، آنهایی را که نازیبا هستند، بیابی و رفع کنی تا سراسر زیبایی شوی ...

     

    پاکزبانی از دیدگاه قرآنی

     

    «... وَلا یَعتَب بعَضُکُم بَعضًا ایُحبُّ احَدُکُم ان یَاکُلَ لَحمَ اخیهِ مَیتاً فَکَرهتُمُوهُ وَ اتَّقواللهَ اِنَّ اللهَ تَوّابٌ رَحیمٌ: ... و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.» (حجرات/ 12)

     

    پاکزبانی از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام

    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

    «مبغوض ترین شما نزد خداوند متعال، راهیان به سخن چینی هستند که بین برادران جدایی می افکنند.»

     

    پاکزبانی از نگاه بزرگان

     

    حکایت اول 

    یک روز قبل از اینکه امام به بیمارستان بروند، توصیه ای در مورد غیبت کردند. ایشان نمی گفتند غیبت نکنید، چون آن را نباید بکنیم، بلکه می گفتند سعی کنید حتی در مجالسی که غیبت می شود شرکت نکنید. اما در پرهیز از غیبت و مسخره کردن خیلی تاکید داشتند.

     

    حکایت دوم

    همسر امام نقل می کند که من 62 سال با امام بزرگوار زندگی کردم و در این 62 سال یک غیبت از این مرد نشنیدم. خیلی این مطلب معجزه گونه است، حتی تا این درجه که ایشان گفته بود که ما یک کارگری داشتیم که خیلی کاری نبود، لذا آن را تبدیل به یک کارگر بهتری کردیم. بعد از چند روز من خدمت امام گفتم که این خیلی کارگر خوبی است. امام فرمود: اگر با این جمله می خواهی به من بفهمانی که قبلی خوب نبود این یک غیبت است و من حاضر نیستم بشنوم.

     

    حکایت سوم

    یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم، شب ها برمی خاستم، نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم. شبی در خدمت پدر- رحمة الله علیه- نشسته بودم و تمام شب، چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را برکنار گرفته، می خواندم. در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند. پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند. پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی.

     

    غیبت

    غیبت گناهی است که غیبت کننده به تنهایی نمی تواند آن را انجام دهد. پس شنونده غیبت نیز در تحقق این گناه سهیم است؛ مگر آن که با غیبت کننده مخالفت کند و او را از غیبت منع کند، باید از شنیدن غیبت خودداری نماید و در قلب خویش با غیبت کننده مخالفت باشد.

     

    آثار غیبت

    غیبت سه نوع اثر دارد:

    اثر اول بر رابطه غیبت کننده با غیبت شونده تاثیر منفی می گذارد.

    اثر دوم غیبت، اثری اجتماعی است. کسانی که شنونده غیبت هستند، همواره این احتمال را می دهند که غیبت کننده در غیاب آنان نیز از عیوبشان سخن گوید. در نتیجه رابطه آنان با غیبت کننده تضعیف می شود. در صورتی که غیبت زیاد صورت گیرد، محیط اجتماع امنیت خود را از دست می دهد و آبروی انسان ها به خطر می افتد.

    اثر سوم غیبت در رابطه انسان با خداست. کسی که غیبت می کند، از فرمان خدا سرپیچی کرده و کیفر الهی در انتظار اوست.

     

    تهمت

    تهمت عبارت است از نسبتی که به مسلمانی داده می شود که در او وجود ندارد و او از آن نسبت ناخشنود می شود.

    بی خبری کسی که به او تهمت می زنند از بی خبری کسی که غیبت او را می کنند بیشتر است، زیرا غیبت شونده از عیوب خود آگاه است ولی کسی که به او تهمت می زنند عملی را به او نسبت داده اند که او مرتکب نشده است و روح او از آن بی خبر است، بنابراین ظلمی که با تهمت بر کسی روا داشته می شود، بسیار بزرگ است.

     

    سخن چینی

    سخن چینی یا نمیمه، یعنی سخنی را که کسی درباره دیگری گفته است برای او باز گفتن، یعنی سخنی را که گوینده در ذم دیگری گفته است به نزد شخص مورد مذمت بردن.

     

    عیب جویی

     عیب جویی یعنی در کمین شناخت عیوب دیگران بودن. عیب جویی موجب سردی روابط اجتماعی و احساس ناامنی در جامعه می شود.

    فرد عیب جو از برقراری ارتباط صمیمی با دیگران محروم است.

    در جستجوی کشف عیوب دیگران بودن، یعنی درخواست کردن کشف چیزی که پوشیده ماندنش مقصود ستارالعیوب است، و این مخالف با سنت خداست.

     

    سیر یک روز طعنه زد به پیاز                          که تو مسکین چقدر بدبویی

    گفت: از عیب خویش بی خبری                     زان ره از خلق عیب می جویی

    گفتن از زشت رویی دگران                            نشود باعث نکورویی

    تو گمان می کنی که شاخ گلی                     به صف سرو و لاله می رویی

    یا که هم بوی مشک تاتاری                          یا ز ازهار باغ مینویی

    خویشتن بی سبب بزرگ مکن                      تو هم از ساکنان این کویی

    در خود آن به که نیک تر نگری                      اول آن به که عیب خود گویی

     

                                                                                                                                                    ادامه دارد ...

    منبع :

    طباطبایی، سید محمد هادی،  کتابچه شهر قرآنی، شماره11،  با اندکی تصرف، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران

    صداقت؛ راه نجات

     

    راستی

    اشاره:

    صداقت، از ارزشمندترین ویژگی های یک انسان کامل است.

    صداقت، نیت پاک انسانی را عیان می کند که مشتاق سعادت است...

     

    صداقت از دیدگاه قرآنی

     

    «مِنَ المُومِنینَ رجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلیهِ فَمِنهُم مَن قَضَی نَحبَهُ وَ مِنهُم من یَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبدیلاً:

    در میان مومنان، مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. (احزاب/ 23)

     

    صداقت از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام)

    امام علی علیه السلام:

    «الصدقُ اقوی دَعائِِمِ الایمان: راستی قوی ترین رکن ایمان است.»

    امام کاظم علیه السلام:

    «مَن صَدَقَ لِسانُهُ زَکی عَمَلُهُ: کسی که زبانش راست بگوید، کردارش پاک می شود.»

    امام صادق علیه السلام:

    «لاتَنظروُا الی طولِ رُکُوع الرَّجُل وَ سجودِهِ، فَانَّ ذلکَ شَی قَد اعتادَهُ وَ لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ لِذلِکَ و لکنَّ انظرُوا الی صدقِ حَدیثه و اَداء اَمانَته: (برای شناخت تدین افراد) به طولانی شدن رکوع و سجده او نگاه نکنید، چرا که به آن عادت کرده و اگر ترکش کند، وحشت زده می شود؛ لیکن به راستگویی و امانتداری او توجه کنید.»

     

    صداقت از نگاه بزرگان

     

    حکایت اول

    کسی از رسول خدا پرسید: عملی که انسان را بهشتی می کند چیست؟ فرمود: راستگویی، زیرا هنگامی که انسان راست بگوید نیکوکاری می کند و هنگامی که نیکوکاری کند ایمان آورده و هنگامی که ایمان بیاورد، داخل بهشت می شود.

    عرض کرد: ای رسول خدا! عملی که انسان را دوزخی می کند چیست؟ فرمود: دروغ است، هنگامی که دروغ بگوید کار بد انجام می دهد و هنگامی که کار بد انجام دهد، کافر شده و هنگامی که کافر شود، داخل دوزخ می گردد.

     

    حکایت دوم

    استاد ابوعلی گفت: صدق آن بود که از خویشتن آن نمایی که باشی یا آن باشی که نمایی.

     

    حکایت سوم

    این نوشته بر دیوار جنوبی کاخ آپادانا به فرمان داریوش کنده شده است: خدا این کشور را از دشمن، از خشکسالی و از دروغ حفظ نماید. از این سخن دانسته می شود که داریوش، از سه چیز بر کشورش بیم دارد: دشمن، خشک سالی، دروغ.

     

    حکایت چهارم

    فرزند عارف بزرگ شیخ محمد جواد انصاری همدانی نقل می کند که: یک روز، یک بازاری، خدمتشان آمد و گفت: یک تیرگی در من ایجاد شده و نمی توانم نمازم را با توجه بخوانم. برای اصلاح آن چه کنم؟

    ایشان فرمود: برای این است که در فلان معامله ای که کردی دروغ گفتی! برو استغفار کن و آن را جبران کن.»

     

    اثرات مثبت صداقت

     

    1. پایه و اساس هرگونه پیشرفت معنوی و مادی در اجتماع، اعتماد متقابل برخاسته از صدق و راستی است.

    2. صداقت و راستی به انسان آبرو و شخصیت می دهد؛ در حالی که دروغ، مایه رسوایی و بی آبرویی است.

    3. صدق و راستی و امانت به انسان شجاعت و شهامت می بخشد؛ در حالی که انسان دروغگو و خائن، همیشه در ترس به سر می برد؛ چرا که شاید دروغ و خیانت او نمایان شود.

    4. راستگویی، انسان را از بسیاری از گناهان نجات می دهد؛ چرا که می داند اگر خلافی انجام دهد به گناه خود اعتراف می کند؛ پس گرد گناه نمی رود.

     

    ما درس صداقت و صفا می خوانیم                    آئین محبت و وفا می دانیم

    زین بی خردان سفله ای دل! مخروش                کانها همه می روند و ما می مانیم

                                                                                                                                           (ملک الشعراء بهار)

     

    زیان های روانی دروغ

     

    1.ناراحتی درونی

    از جمله زیان های روانی که از ناحیه دروغ، نصیب دروغگو می شود، ناراحتی درونی است. دروغگویی که می خواهد دروغ او کشف نشود، پیوسته در ناراحتی است تا مبادا سخن کنونی اش با سخن گذشته اش تناقض داشته باشد.

     

    2. فراموشی

    فراموشی نیز یکی از بیماری های روانی است که دروغگو بدان گرفتار می شود. دروغ، وجود واقعی در خارج و در مغز ندارد و واقعیت دروغ همان جعل می باشد. اموری که در ذهن وجودشان تابع جعل و اراده است، مادامی که مورد اراده هستند وجود جعلی آن ها محفوظ است. همان اندازه که غفلتی پیدا شد، وجود جعلی معدوم می شود و در مغز هم بقا ندارد. در نتیجه یادآوری آن دشوار است و احتیاج به جعل دومی دارد. بنابراین دروغ نمی تواند برای خود، در حافظه جایی باز کند که محو نشود.

     

     3. نومیدی

    وقتی دروغی از دروغگویی کشف شود، نومیدی بر او مسلط خواهد شد و کسی که نومیدی بر او حکومت کند، سرانجامش معلوم نیست.

     

    4. پرده دری و بی شرمی

    اگر کشف دروغ، روحیه دروغگو را متزلزل نکند و او همچنان به دروغگویی ادامه دهد، کشف های پی در پی، شرم را از او می برد و وی را دروغگوی ماهری می سازد که دیگر، از آن که عیبش آشکار شود، ترس و واهمه ای ندارد.

     

    5. سوء ظن

    زیان روانی دیگری که ممکن است بر اثر دروغ، نصیب دروغگو شود، سوءظن به مردم است. این بیماری روانی بر اثر دو چیز در دروغگو، پدید می آید: یکی آن که چون خودش بر خلاف حقیقت سخن می گوید، درباره دیگران هم، همین نظر را پیدا می کند. دومین چیزی که ممکن است موجب سوءظن دروغگو به دیگران شود، عکس العمل آنهاست. او وقتی می بیند دیگران نسبت به او، خوش بین نیستند و سلب اعتماد کرده اند، در او هم چنین حالتی پیدا می شود تا به آنها بدبین شود و از آن ها سلب اعتماد کند.

     

    6. چاپلوسی

    از چیزهایی که از دروغ می زاید، تملق و چاپلوسی است.

    دروغگو برای آن که سخنش پذیرفته گردد، به هر وسیله ای متوسل می شود، برای صحت سخن تاکیدها می آورد، سوگندها می خورد و تملق شنونده را می گوید تا مبادا تکذیبش کند و آبرویش را در پیش دیگران ببرد.

     

    تحریف

    تحریف نیز از مصادیق دروغ است. تحریف بر سه دسته تقسیم می شود:

    یکی آن که انسان سخن کسی را دگرگونه نقل کند.

    دیگر آن که از خویش بر سخن او بیفزاید.

    سوم آنکه از سخن او کم کند و باقی مانده را منحصراً به او نسبت دهد، نه آن که قسمتی از سخن کسی را نقل کند.