تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

اعجاز عددی قرآن

تساوی عددی و هماهنگی رقمی و تناسب در موضوعات قرآن، موضوعی است که قدرت بشری از دریافت دقیق آن ناتوان بوده  و از توضیح کامل وبیان آن در می ماند. به عنوان نمونه تعدادی از تناسبهای عددی آیات قرآن را بیان می نمائیم.

 

اجر

واژه(اجر: مزد): 108 بار در قرآن آمده و به همین اندازه واژه (فعل: کار) آمده است.

 

جزاء

کلمه(جزاء: پاداش- کیفر) 117 بار در قرآن به کار رفته و (مغفرت)334 بار. پس آمرزش دو برابر کیفر به کار رفته است!

 

ابلیس

در قرآن لفظ ابلیس 11 بار آمده و عیناً به همین تعداد، یعنی 11 بار، فرمان به استعاذه (پناه بردن به خدا) تکرار شده است.

 

آیات

واژه ( آیات: نشانه ها) 382 بار در قران آمده وبا توجه به اینکه واژه ( الناس:مردم) 241 بار و (الملائکة: فرشتگان)86 بار و (عالمین: جهانیان) 73 بار در قرآن بکار رفته، کلمه(آیات) به اندازه مجموع واژه های (ناس- ملائکه و عالمین) به کار رفته است.

 

ایمان

(ایمان) و مشتقات آن 811 بار در قرآن به کار رفته و لفظ (علم) و مشتقات آن 782 بار و مترادف (علم) یعنی(معرفت) با مشتقاتش 29 مرتبه در قرآن آمده است. در نتیجه (علم ) و(معرفت) و مشتقات آن دو، مجموعاً 811 بار تکرار شده اند که مساوی با لفظ (ایمان) به کار رفته اند.

 

بِرّ

لفظ برّ( نیکی) و تمام مشتقاتش 20 بار در قرآن آمده که با واژه (ثواب) و مشتقاتش برابر است.

 

جحیم

کلمه جحیم( دوزخ) 26 بار در قرآن تکرار شده که برابر با لفظ عقاب (کیفر) می باشد.

 

حرث

واژه حرث( کشت)14 بار در قرآن آمده، و به همین اندازه واژه زراعت ( کشاورزی) به کار رفته است.

 

دنیا و آخرت

کلمه (دنیا) در قرآن 115 بار به کار رفته و واژه (آخرت) نیز عیناً 15 بار در قرآن آمده است.

 

رسل

واژه (رسل) 368 بار تکرار شده و واژه نبی 75 بار ، بشیر18 بار و نذیر 57 بار که مجموع ارقام مذکور 518 مرتبه است. جای شگفتی است که این عدد با تعداد مواردی که اسامی پیامبران آمده برابراست. یعنی اسامی پیامبرن الهی ( آدم- نوح – موسی و...) نیز 518 بار در قرآن به کار رفته است.

 

صیام

واژه (صیام: روزه) و (صبر: شکیبایی) و (درجات: بیمناکی) و (شفقت: مهربانی) هر کدام 14 بار در قرآن آمده است.

 

عقل

کلمه (عقل) و مشتقاتش 83 بار در قرآن آمده و با موارد به کار رفته واژه (نور) در قرآن برابر است .

 

محبت

واژه (محبت ) و مشتقاتش 83 بار در قرآن آمده که به همین تعداد واژه ( طاعت : فرمانبرداری ) در آیات وجود دارد .

 

لسان

کلمه ( لسان: زبان) 25 بار در قرآن آمده است که با تعداد ( موعظه: پند و اندرز) برابر است.

مطالب فوق برگرفته از کتاب (اعجازعددی قرآن) متعلق به عبدالرزاق نوفل می باشد.

 

درسهایی از سوره اعراف

 


سوره اعراف هفتمین سوره قرآن کریم در ترتیب مصحف موجود و یکی از سوره هائی است که با پاره ای از حروف مقطعه، یعنی " المص" آغاز شده است، و جز سه سوره" ن"، "ق" و "ص" سوره ای قبل از آن نازل نشده که آغاز آن دارای حروف مقطعه باشد.

موضوع و محور اساسی سوره اعراف عبارت از انذار و هشداری است که متخلفین را بیمناک می سازد، یعنی کسانی را بیم می دهد که با غیر خدا طرح دوستی می بندند، و غیر خدا را به سرپرستی از خویش برمی گزینند، و در مقام تکذیب آیات الهی برمی آیند، و در طاعت الهی استکبار می ورزند، و خدا را به دست فراموشی می سپارند، و نعمتهای او را سپاس نمی دارند.

مقاصد و ویژگی های سوره اعراف :

آیات سوره اعراف در سوی مقاصد و اهداف خود- با بیان عظمت قرآن، و شکوه هدایت و رهنمودها و قدرت استدلال آن در توضیح دعوت الهی ، و انذار و تهدید مخالفین به وسیله قرآن- ترتیب یافته است.

آنگاه اهداف دعوت الهی- در مکه- در آن مطرح شده که عبارت از توضیح و گزارش رسالت اسلام، و بیان اصول و مبانی این دعوت است، این اصول و مبانی عبارتند از:

- توحید در عبادت و تشریع و قانونگذاری.

- توضیح و تشریح بعث و جزاء در روز قیامت.

- گزارشی از وحی و رسالت به صورت کلی یعنی نبوت عامه.

- گزارشی درباره رسالت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت خاص، یعنی نبوت خاصه.

این سوره در روش عرضه این حقایق دو سبک و اسلوب را در پیش گرفته است: یکی اسلوب یادآوری نعمت، و دیگری اسلوب تهدید نسبت به عذاب و انتقام الهی.

بررسی اجمالی عناصر سوره اعراف:

سوره اعراف با ما از عظمت و شکوه قرآن گفتگو می کند، و ما را به پیروی از آن بر می انگیزد، و از مخالفت با آن برحذر می دارد، و به کارهائی تشویق می کند که کفه ترازوی اعمال نیک ما را در روز قیامت گران سنگ و ارجمند می سازد، و آنرا در این سوره با طلیعه ای آغاز می کند که باید آنرا" برائت استهلال" و یا عنوان و تابلوئی برشمرد که محتوای سوره را زیر پوشش قرار داده و این محتوا را ارائه می نماید.

خداوند متعال در آغاز سوره اعراف می فرماید:

" المص. کِتابٌ اُنزِلَ اِلیکَ فَلا یکُن فِی صَدرِکَ حَرَجٌ مِّنهُ لِتُنذِرَ بِه وََ ذِکری لِلمُؤمِنینَ. اِتَّبِِعوا ما اُنزِلَ اِلیکُم مِن رَبِّکُم وَ لا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ اَولیاءَ قَلیلاً ما تَذَکَّرُونَ.- ( اعراف:1-3)

کتابی است که بر تو نازل شد، پس نباید در دل تو نسبت به آن تردید و یا دشواری وجود داشته باشد تا به وسیله آن بیم دهی و برای مومنان تذکر و پندی باشد. از آنچه از سوی پروردگارتان برای شما نازل شده است پیروی کنید و جز او از اولیاء دیگر پیروی نکنید، که شما کمتر پند می گیرید.

داستان آدم:

داستان آدم درسوره بقره یاد شده ؛ اما سوره اعراف حلقه هایی از این داستان را تکمیل کرده و یادآور شده است که خداوند آدم ابوالبشر( علیه السلام) را آفرید و به ملائکه فرمان داد- برای اظهار فضل و برتری آدم و اعلام شأن و مقام والای او- در برابرش سجده نموده و خاکساری و تواضع خود را نشان دهند؛ لکن این دستور وقتی صادر شده بود که قبلاً ملائکه از حکمت آفرینش آدم با خدا سؤالی مطرح ساخته بودند، چرا که می دیدند در آفرینش آدم آمیزه شهوت وغضب به کار رفته و از رهگذر این دو غریزه تبار او دست اندرکار فساد و خونریزی می گردند.

نعمت لباس و پوشاک:

سوره اعراف از نعمتهای الهی نسبت به فرزندان آدم سخن می گوید که از جمله آنها نعمت لباس و پوشاکی است که انسان با استفاده از آن اندام و اعضاء ناخوش آیند خود را می پوشاند و خویشتن را نیز با همین لباس می آراید.

اعتدال و میانه روی در زینت و خود آرائی:

" یا بَنی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُم عِندَ کُلِّ مَسجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشرَبُوا وَ لا تَسرِفُوا اِنَّهُ لا یحِبُّ المُسرِفینَ"( اعراف:31)

ای فرزندان آدم زینت و مایه های آراستن خویش را در ورود به هر پرستشگاهی با خود برگیرید و بخورید و بیاشامید، و از حد اعتدال فراتر نروید که خداوند فزون جویان متجاوز از توزان و اعتدال را دوست نمی دارد.

در این آیه سهولت و روانی و آسانی شریعت و قوانین اسلام جلب نظر می کند؛ چرا که اسلام انسانها را به نظافت فرمان میدهد و آنها را به خودآرائی و آراستگی فرا می خواند، و به تمتع و بهره گیری از نعمت های مطبوع و دلچسب تشویق می کند.

معجزه اعجاز (قسمت اول )

تعریف اعجاز

اعجاز در لغت، یعنی عاجز کردن و ناتوان ساختن و در اصطلاح، یعنی انجام دادن کار یا ارائه کردن کلامی که کسی نتواند نظیر آن کار را انجام دهد یا همانند آن کلام را بیان کند. پس، به آیات و عجایبی که پیغمبران برای اثبات نبوت خویش می آورند، معجزه می گویند. مانند: اژدها شدن عصای حضرت موسی «علیه السلام» - زنده شدن اموات از دم عیسی «علیه السلام»  و نازل شدن قرآن بر قلب مبارک حضرت محمد صلی الله علیه و آله.

منتهی تفاوت اساسی معجزه ی پیامبر اسلام « صلی الله علیه و آله» با دیگر انبیاء عظام، جاودانه ماندن و قابل طرح بودن آن در همه ی مکانها و زمانهاست، که ان شاء الله در قسمتهای بعد، این مطلب توضیح داده می شود.

شرایط معجزه

هر معجزه باید دارای شرائط و امتیازات زیر باشد:

1. معجزه باید از نظر عقل و علم، امر معقول و ممکنی باشد.

2. باید یک عمل خارق العاده باشد که هیچ انسانی، حتی نوابغ جهان، و همچنین مُرتاضان قادر به انجام آن، با اتکای نیروی بشری نباشند.

3. آورنده معجزه باید با کمال اطمینان خاطر از تمام انسانها و متفکران و نوابغ جهان دعوت برای « مقابله به مثل» بکند و همه را از انجام آن عاجز بداند.

4. معجزه باید از نظر زمان، مکان، کیفیت، نوع و سایر شرایط محدود به هیچ حدّی نباشد؛ یعنی در هرگونه شرائط و در هر وضع و کیفیت امکان پذیرباشد؛ زیرا از نیروی لایزال و نامحدود خداوند سرچشمه می گیرد، و از همین جا یکی از فرقهای اساسی میان (معجزات) و ( سایر  خارق عادات)  که از مرتاضان و امثال  آنها سر می زند، روشن می شود؛ زیرا هر مرتاضی عمل خارق العاده ی خود را در شرایط خاصی و به کیفیت معینی انجام می دهد، چون از نیروی محدودِ بشری سرچشمه می گیرد.

5. آورنده معجزه هرگز در برابر رقیب شکست نمی خورد.  

6. معجزه یک معلول بدون علت نیست، زیرا معلول بدون علّت، عقلاً محال است؛ بلکه معجزه به نوبه ی خود معلول علّتی است، منتها یک علت غیر عادی و مافوق طبیعی که تسلّط بر آن از قدرت انسانِ عادی بیرون است.  

7. معجزه حتماً دارای  هدف خاص تربیتی است و به عنوان سند زنده ای برای اثبات ارتباطِ آورنده ی معجزه، با جهان ماورای طبیعت و مبداء هستی می باشد.

وجوهِ مختلفِ معجزه بودن قرآن

علمای  سده های پیشین، غالباً به اعجاز قرآن از جنبه ی  فصاحت و بلاغت  و اسلوب عالی  آن می نگریستند و نیز برخی از آنان معتقد بودند که : عجزِ عرب از آوردن سخنانی نظیر قرآن، بدان جهت است که خدا اراده و تصمیم بر معارضه را از آنان گرفته است.

در اینجا برای مشخص کردنِ اینکه چه چیزی از قرآن معجزه می باشد، نظر علامه ی طباطبایی «رحمة الله علیه» را بیان می نمائیم. ایشان می فرمایند:

« قرآن کریم تنها از راه فصاحت و بلاغت، افراد را  دعوت به مبارزه نمی کند، بلکه از جهت معنی نیز پیشنهاد معارضه می نماید.»  1

آنگاه استاد علامه با استفاده از آیه ی شریفه ی [ افلا یتدبرون القران و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً] 2

( آیا در قرآن تدّبر و تأمل نمی کنند؟ در حالیکه اگر از جانب غیر خدا بود، در آن [از جهت لفظ و معنا] اختلاف فراوان می یافتند.)

به یک نکته ی ظریف که هم بر اعجاز قرآن دلالت دارد و هم بر عدم تناقض و تضادّ و تحریفِ آیاتِ آن در طول تاریخ، اشاره کرده و فرموده اند:

« قرآن کریم از راه دیگر نیز تحدّی3  می کند، و آن این است که این کتاب ، تدریجاً با شرایطی کاملاً مختلف و گوناگون از گرفتاری و آسودگی و جنگ و صلح و قدرت و ضعف و ... در مدت 23 سال نازل شده است،

اگر از جانب خدا نبود، و ساخته و پرداخته ی بشربود، تناقض و تضادّ بسیاری در آن پدید می آمد و ناگزیر، آخر آن از اولش بهتر و مترقّی تر بود؛ چنانکه لازمه ی تکامل تدریجی بشر همین است؛ و حال آنکه آیات مکّی آن با آیات مدنی، یکنواخت می باشد؛ و آخرش از اولش متفاوت نیست. » 4

آیات تحدی به اشکال متفاوت آمده که در آنها تحّدی به همه ی قرآن ، به 10 سوره و ... صورت پذیرفته مانند:  « کافران می گویند محمد قرآن را از پیش خود آورده است، بگو اگر راست می گوئید، شما هم هر کس جز خدا را که می توانید، به یاری طلبید و ده سوره مانند قرآن بیاورید.»  5

که علامه طباطبایی می فرمانید: « آنچه در تحّدی ها از دشمن خواسته شده این است که کلامی همانند قرآن، با تمامی ویژگیهای موجود در آن، بیاورد؛ یعنی کلامی که صفات برجسته ی معنوی قرآن را به انضمام فصاحت و بلاغت  لفظی آن  دارا باشد." 6  و در ادامه  می فرمایند:  « کسانیکه  آشنایی  به  زبان عربی دارند هرگز نمی توانند تردید کنند که لهجه ی قرآن،  لهجه ی  شیوا  و شیرینی است که درک انسان را از زیبایی  خود  مبهوت و زبان  را از وصف  آن الکن و زبون می سازد. نه شعر است و نه نثر، بلکه اسلوبی است وَرای هر دو که جذبه و کششی مافوق شعر و روانی مافوق نثر را دارد ... سازمان وسیع معارف اعتقادی و اخلاقی و قوانین فردی و اجتماعی اسلام که اصول وکلیات آن در قرآن است، تنظیم غیر قابل خدشه، و تضاد و تناقض ناپذیر آن، از عهده ی بشر بیرون است، خاصّه به دست کسی که در شرایطی همانند شرایط زندگی پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله» قرار گرفته باشد. » 7  

وجه تمایز قرآن نسبت به سایر معجزات

به طور کلی این کتاب 3 امتیاز بر تمام معجزات پیامبران پیشین و حتی سایر معجزات خود پیامبر اسلام دارد:

1. قرآن مرز (زمان) و (مکان) را در هم شکسته.

کارهای اعجاز آمیزی که از پیامبران پیشین نقل شده عموماً در دایره ی معینی از زمان و مکان قرار دارد، مثلاً اگر حضرت عیسی علیه السلام در گاهواره سخن می گوید یا اینکه موسی علیه السلام از دریا می گذرد این امور خارق العاده در مدار معینی از زمان و در برابر عده ی خاصی صورت گرفته، بنابراین برای کسانی که شاهد و ناظر این جریانات نبوده اند، جنبه ( حسی ) نداشته است.

اما قرآن این دو اشکال [ دایره ی محدود زمانی و مکانی] را نداشته، ما از قرآن همانطور استفاده می کنیم که یاران پیغمبر استفاده می کردند؛ بلکه  گذشت زمان و  پیشرفت علم و دانش به ما امکاناتی داده که بتوانیم استفاده ی بیشتری از آن نسبت به مردم اعصار گذشته بنمائیم.

همچنین فاصله های مکانی نمی توانند تأثیری در وضع اعجاز قرآن داشته باشند، کسانیکه در حجاز زندگی می کردند به قرآن نزدیکتر از کسانی که در ایران و روم زندگی می کردند، نبودند.

2. یک معجزه روحانی

امور خارق العاده ای که از پیامبران گذشته دیده شده، معمولاً جنبه ی جسمانی داشته است. زنده کردن مرده -شفای بیماران غیر قابل علاج و ... و همه جنبه جسمی دارند. و در حقیقت چشم و گوش انسان را تسخیر می کنند.   ولی الفاظ قرآن که از همین حروف و کلمات معمول ترکیب یافته آنچنان معانی بزرگ در بر دارد که  در اعماق دل و جان انسان نفوذ می کند. این معجزه ای است که تنها با مغزها و اندیشه ها و ارواح انسانها سر و کار دارد.

3. یک معجزه ی گویا

پیامبران پیشین همیشه همراه  معجزات خود  بودند و برای اثبات اعجاز آنها مخالفان  را دعوت به مقابله به مثل می کردند؛ در حقیقت معجزات آنها خود  زبان  نداشت و گفتار ایشان آن  را تکمیل می کرد؛ ولی قرآن یک معجزه گویاست. خودش به سوی خود دعوت می کند. لذا پس از وفات پیامبر « صلی الله علیه و آله» همچون زمان حیات او به دعوت خود ادامه می دهد.

چرا و چگونه قرآن ساخته ی فکر بشر نیست؟

این مسائل برای هیچ کس جای تردید نیست که:

الف) پیامبر اسلام از یک محیط عقب افتاده در تمام جهات که آن را یک محیط لااقل نیمه وحشی باید محسوب نمود، قیام کرد.

ب) سرزمین حجاز حق داشت یک محیط عقب مانده و فراموش شده باشد زیرا چیزی که مایه ی پیشرفت و ترقی بود در آن یافت نمی شد،  قسمت اعظم آن را ریگستان خشک و سوزانی تشکیل می داد که نه آب داشت و نه قابل کشت بود.  این محیط به قدری متروک بود که حتی جهانگشایان بزرگ دنیا مانند، رامسیس دوم و اسکندر مقدونی از تصویر آن چشم پوشیدند چون به مشکلاتش نمی ارزید. 8

اسلام از چنین محیطی طلوع کرد و همین محیط مهد پرورش قرآن بود.

ج) پیغمبر اسلام درس نخوانده بود، یعنی اصولاً در آن محیط، درسی وجود نداشت که بخواند . اگر کسی تنها خواندن و نوشتن می دانست دانشمند آن محیط محسوب می شد! و به فرض اینکه پیامبر اسلام خواندن و نوشتن را فرا می گرفت؛ کتابی در آن محیط پیدا نمی شد تا مطالعه کند، جز اساطیر و افسانه ها.

سفرهای محدود پیامبر به خارج از حجاز هم، به قدری کوتاه و پرزحمت بود که جائی برای این احتمال باقی نمی گذارد که ایشان در (خارج) تحصیل کرده باشند.

به علاوه چگونه ممکن است کسی در چنان محیطی که شخص با سواد در آن خیلی کمیاب است درسی خوانده باشد و انگشت نما نشود؟! و چگونه تصور می شود چنین کسی با کمال صراحت در برابر تمام مردم بگوید: من درس نخوانده ام  و (اُمی ) هستم و کسی به او اعتراض نکند؟!

قرآن روی کلمه (امی) یعنی (درس نخوانده) در مورد پیامبر به طور مکرر تکیه کرده است. 9

چنین پیامبری از چنان محیطی برخاست و کتابی آورد که  وضع آن محیطِ تاریک، آشفته و پرهرج و مرج را بکلّی دگرگون کرد.

کتابی که در بسیاری از موارد مبارزان را به مقابله به مثل دعوت کرده 10 و همه در این مبارزه شکست خورده اند.

از کجا که نیاوردند؟

در اینجا ممکن است کسی بگوید: ما از کجا بدانیم کسانی به معارضه با قرآن برنخاستند و مانند آن را نیاوردند؟ شاید برخاسته اند و آیاتی آورده اند، ولی در لا به لای تاریخ گذشتگان مانند بسیاری از حوادث دیگر، مدفون شده و یا مسلمانان متعصب در محو آن کوشیده اند؟

پاسخ

1.   هم در زمان پیغمبر اسلام «صلی الله علیه و آله» و هم بعد از رحلت آن حضرت، در داخل کشوهای اسلامی ، حتی در خود مکه و مدینه، مسیحیان و یهودیان سرسخت و متعصبی می زیستند که برای تضعیف مسلمانان از هر فرصتی استفاده می کردند.

2.   اگر کسانی به معارضه با قرآن برخاسته بودند و کتابی همانند قرآن آورده بودند آنها به هر قیمتی بود آن را حفظ می کردند و به خارج نیز می فرستادند وغیر مسلمانان در تواریخ خود نام و مشخصات آورنده آن را ضبط می نمودند.

3.   مسلماً احتمال چنین چیزی در زمانهای بعد از پیامبرکه اسلام توسعه یافته و رفت و آمد بیگانگان در ممالک اسلامی زیادتر شده بود بسیار بعید تر به نظر می رسد.

مبارزه کنندگان ناشی

اینکه گفته شد کسی نتوانسته با قرآن به ( معارضه) برخیزد، به این معنی نیست که تاکنون کسی به میدان قرآن نرفته، بلکه منظور این است کسانی هم که در این میدان قدم گذارده اند با شکست روبرو شده اند.

در این قسمت بیوگرافی چند تن از این افراد و شمه ایی از سخنان آنها را که در مقام معارضه با قرآن گفته اند، می آوریم تا با مطالعه ی آنها و مقایسه با قرآن، پی به عظمت این کتاب آسمانی ببریم:

نمونه اول

« مسیلمه» و سخنان او

از طلوع اسلام مدت زیادی نگذشته بود که شخصی به نام « مسیلمه بن حبیب» برخاست و دعوی نبوت کرد که بعداً به « مسیلمه کذاب» مشهور شد.

او مردی حادثه جو و مادی بود و تصور می کرد، موفقیتهای خیره کننده پیامبر اسلام « صلی الله علیه و آله » تنها بواسطه ی ادعای نبوت بوده است و اگراو هم ادعائی کند می تواند کسب شهرت کند؛ لذا مردم را دور خود جمع کرد و گفت: فرشته ایی به نام (رحمان) بر من نازل شده و قرآنی بنام من آورده است و کلمات بی معنی ای را برای مردم می خواند.

او همچنین از پیامبر اسلام « صلی الله علیه و آله » درخواست نمود که او را در پیامبری شریک سازد.

نمونه دوم

مسیلمه با (سجاح) ازدواج می کند!

مقارن ظهور مسیلمه، زنی از طایفه تغلب بنام « سجاح» نیز دعوت نبوت کرد. « رافعی» دانشمندِ اسلامی در کتاب (اعجاز قرآن) می نویسد، او در آغاز مسیحی بود، در زمان خلافت ابوبکر آیین مسیحیت را ترک  گفت و ادعای نبوت کرد و بعضی از مسیحیان آن نواحی به او گرویدند.

او با بعضی از قبائل اطراف خود جنگ کرد و با بعضی طرح مسالمت آمیز ریخت و همچنین تصمیم گرفت با مسیلمه بجنگند.

مسیلمه از این جریان بیمناک شد و پیشنهاد کرد با او ملاقات کند، در این ملاقات هم پیشنهاد صلح و هم ازدواج با او را نمود تا به کمک همدیگر، با مسلمین بجنگند.

چون ادامه این وضع ممکن بود فتنه بزرگی بر پا کند، سرانجام ارتش اسلام، دستگاه هر دو را در هم پیچید.

نمونه سوم

قرآن انگلیسها و آمریکائیها!

در سال 1913 میلادی رساله ای در مصر انتشار یافت که نویسنده آن معلوم نبود، ولی از محتویات و روی جلد آن استفاده می شد که این رساله از طرف (انگلیس و آمریکا) انتشار یافته است.

در این رساله دانشمندان آنها به اصطلاح خواسته بودند با دو سوره ی (حمد) و ( کوثر) معارضه کنند.

1.      الحمد اللرحمن، رب الاکون، الملک الدیان، لک العبادة و بک المستعان، اهدنا صراط الایمان...!

2.   انا اعطیناک الجواهر، فصل لربک و جاهر، و لا تعتمد قول ساحر!... نقائص معنوی و ناموزون بودن تعبیرات و الفاظ این دو عبارت بر تمام کسانی که با زبان عربی آشنایی دارند روشن است و ما به چند نمونه آن اشاره می کنیم و کسانی که مشتاقِ توضیح بیشتری هستند به مقدمه تفسیر «البیان» صفحه ی 74-70 مراجعه کنند.

الف) تبدیل کلمه ی (الله) به (الرحمن) در جمله (الحمد الرحمن) تناسب جمله را بکلی بر هم زده است، زیرا (ال) در (الحمد) به معنی جنس و برای عمومیت است و این، تناسب با کلمه ی (الله) دارد که ناظر به تمام صفات خداوند می باشد. زیرا (الله) به معنی ذات مقدسی است که دارای تمام صفات کمالیه است، ولی (رحمن) فقط اشاره دارد به یکی از صفات او که صفت رحمت است و این با عمومیت (حمد) سازگار نیست.

ب) (اکوان) به معنی (حوادث) است و آن تناسب با (خلقت) دارد [ یعنی گفته شود: خالق الاکوان] نه با کلمه (رب) که به معنی ( مالک) است. به علاوه از کلمه ی (اکوان) بیشترغیر صاحبان عقل به نظر می آید، در حالیکه از کلمه (عالمین) در درجه اول صاحبان عقل مفهوم می گردد.

ج) ( لک العبادة و بک المستعان) هیچگونه دلالتی بر عبودیت گوینده و استعانت او از درگاه خداوند ندارد، و آن مفهوم پر ا رزشی که از (ایاک نعبد و ایاک نستعین) استفاده می شود، در این تعبیر ابداً وجود ندارد.

*****

نکته قابل توجه این است که تهیه کنندگان چنین عباراتی، جز به قافیه و سجع پردازی، توجهی نداشته اند و تصور می کردند که اگر عبارتی بر وزن آیات قرآن درست کنند، مانند قرآن را آورده اند، خواه این عبارات از نظر معنی و الفاظ  صحیح باشد یا نه؟

این کار درست مانند این است که یک آدم بی اطلاعِ از فن شعر بخواهد با شاعری همچون سعدی رقابت کند و برای این منظور بعضی از کلمات سعیدی را از میان اشعار نابش بر دارد و بجای آن کلماتی هموزن آنها بگذارد. مثلاً بگوید:

بنی آدم افراد یک ملّتند                    که در آفرینش زیک علّتند

چو چشمت بدرد آورد روزگار          برو دکترِ حاذقی را بیار!

آیا براستی این کار را رقابت با سعدی می توان گفت؟!!

نمونه چهارم

در اینجا نمونه ایی را بیان می کنیم که علاوه بر آوردن آیات،  پیروان خود را دعوت به معارضه هم کرده اند! این بار قرآنِ نازل شده بر یک پیرو مذهب « باب» ! را مرور می کنیم

در سوره ی 52 از کتاب (احسن القصص)، تألیف سید باب می گوید:

و ان کنتم فی ریب مما قد انزل الله علی عبدنا هذا فأتوا (به حرف)! من مثله یعنی: اگر در درستی آنچه خدا بر بنده ما نازل کرده شک دارید، چند حرف !  مانند آن بیاورید!

همانطور که ملاحظه می کنید این آقا آیه ی 23 سوره ی بقره از قرآن را تحریف کرده و به این صورت در آورده است.

ضمناً برای اینکه شاهکاری نشان داده باشد تحدی به آوردن ده سوره و یا یک سوره نکرده بلکه دعوت به آوردن « چند حرف»! نموده  است، در حالیکه کودکان کلاس اول ابتدایی که الفبا را می دانند، می توانند چند حرف مانند آن بیاورند!!

فضیلت خط شکسته!

در کتاب « بیان عربی» صفحه ی 26 می گوید:

و لتستقرن الصبایا علی سریر او عرش او کرسی فان ذلک لم یحسب من عمرهم و لتأذن لهم بما یفرحون و لتعلـّمن « خط الشکسته»! فان ذلک ما یحبه الله! یعنی : دختران خود را حتماً  باید روی تخت و کرسی جای دهید،  زیرا روی  تخت و کرسی  نشستن  از عمر آنها  حساب  نمی شود! و به آنها اجازه بدهید هر نوع می خواهند تفریح کنند! و خط شکسته را حتماً یاد بگیرند زیرا خدا خط شکسته را دوست دارد!

البته توجه دارید (شکسته) که از الفاظ فارسی خالص است در متن این عبارت عربی خود را جا زده است. اما به چه مجوز قانونی؟

از این گذشته (صبایا) جمع (صبیه) و مؤنث است، با این حال معلوم نیست چرا ضمیر (لهم) و (عمرهم) و (یفرحون) همه، مذکر آورده شده است؟

وانگهی کلمه (الشکسته) با تمام اشکالاتی که دارد، به عنوان صفت برای (خط) آورده شده و بنابراین باید (خط) هم (ال) داشته باشد و گفته شود (الخط الشکسته) نه (خط الشکسته)

اما نکته اصلی کجاست؟ چرا بابْ این همه اهمیت به خط شکسته با همان تعبیر فارسی دارد؟

برای اینکه تنها هنر او خط شکسته بود  نمونه های موجود گواهی می دهد که خط شکسته خوبی داشته است.

عذر بدتر از گناه

از همه  جالبتر عذری است که برای این عباراتِ غلط آورده اند، آنها می گویند: ما این الفاظ را  از قید و بندِ قواعد خشک  رها  ساخته ایم!، یعنی آنها را از چنگال قواعد بی رحم دستور زبان و ادبیات آزاد نموده اند. حتی بعضی از پیروان او غلط نویسی را جزو کرامات او دانسته اند.

اگر غلط نویسی افتخار یا کرامت باشد باید سر کم یسوادها از بابت غلط نویسی به آسمان سائیده شود!

اعجاز قرآن از نظر موزون بودن کلمات و رسا بودن عبارات

زیبایی ظاهر و عمق معنی

یک مطالعه کوتاه در آثار ادبا و نویسندگان نشان می دهد که آنها به دو دسته متمایز تقسیم می شوند: جمعی بیشتر به زیبایی الفاظ اهمیت می دهند و زیاد دربند عمقِ معنی نیستند، اما عده ی دیگر، به الفاظ اهمیت نمی دهند و تمام قدرت و نبوغ خود را متوجه معانی می سازند. البته در این میان نویسندگانی نیز هستند که به هر دو قسمت اهمیت می دهند، اما بسیار محدود و انگشت شمارند، زیرا یک نبوغ فوق العاده می خواهد که کسی بتواند این دو را [ زیبایی لفظ و  زیبایی معنی] با هم در یکجا جمع کند.

قرآن این امتیاز بزرگ را در حد اعجاز دارد. الفاظ آن در نهایتِ شیرینی و زیبایی و کلمات آهنگ دار و موزون، و با اینهمه کاملاً با معانی منطبق است.

منظره ای از زیبایی لفظ و معنا

در قرآن سوره ی رعد آیه ی 17 برای مجسم ساختن صحنه ی مبارزه حق و باطل و سرانجام این مبارزه ی دائمی، مثال جالبی زده شده است:

انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها فاحتمل السیل زبداً رابیاً و مما یوقدن علیه فی النار ابتغاء حلیة او متاع زبد مثله کذلک یضرب الله الحق و الباطل فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینعف الناس فیمکث فی الارض « خداوند آبی از آسمان نازل نمود و از هر سرزمینی رودهایی به اندازه ی گنجایش آن به راه افتاد. سیلاب کفهائی بر روی خود حمل کرد [  نه تنها بر روی  سیلاب  کف  ظاهر می گردد،  بلکه ]  در روی  فلزاتی که برای زینت یا  وسایل زندگی  زیر فشار آتش،  ذوب  می شوند،  اینگونه  کفها آشکار می گردد اینچنین خداوند، حق و باطل را مجسم می سازد، اما کف بزودی از بین می رود، ولی آنچه به مردم سود می رساند در زمین باقی می ماند.»

در همین یک مثالِ کوتاه که با الفاظ موزونی ادا شده نکات جالبی نهفته که ذیلاً به قسمتی از آن اشاره می گردد:

1.   طرفدارانِ باطل همیشه مانند کفهای روی آب پر هیاهو هستند، ظاهری فریبنده و درونی تهی و خالی دارند و ضمناً همیشه خود پرستند و بلندی طلبند (زبداً رابیاً ) بعکسِ طرفدارانِ حق.

2.   باطل، بی دوام، بی فایده و بی خاصیت است؛ ولی حق، منبع انواع برکات است. همانطور که کفهای روی آب،  نه رفع تشنگی می کنند و نه گل و گیاهی می رویانند، ولی آب همه جا رمز حیات است

3.   باطل ممکن است به شکلهای گوناگون ودر هر لباس و هر صحنه ای خودنمایی کند. همانطور که کفها بر روی آب و فلزات ذوب شده، هر دو آشکار می گردند. ( و مما یوقدون علیه فی النار...)

4.   هر کسی به  اندازه  استعداد و وسعت روح خود می تواند از مواهب این جهان استفاده کند، همانطور که هر زمینی به اندازه وسعت خود قطرات باران را به خود می پذیرد.

همچنین آثار وجود هر کس به مقدار ظرفیت وجود اوست، چنانکه رودهایی که از هر زمینی جریان می یابد، چنین است. (فسالت اودیة بقدرها)

5.   مبارزه حق و باطل یک مبارزه ی دائمی است و سرانجام این مبازه در همه جا یکسان است، یعنی پیروزی حق. همانطور که منظره ی سیلاب و کف در همه جا به چشم می خورد.

6.      بقاء و دوام هر موجودی در سایه سود رسانیدن به اجتماع و مردم است. (و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض)

پی نوشتها:

1.      شیعه در اسلام، ص 95.

2.       سوره ی نساء – آیه ی 82.

3.      به مبارزه طلبیدن

4. شیعه در اسلام ص 97

5. سوره هود، آیه ی 13.

6. اعجاز قرآن ، ص 16.

7. قرآن در اسلام، ص 171-170

8. رجوع شود به تاریخ تمدن جرجی زیدان ، ج 1

9. اعراف ، آیات 158-157

10. مراجعه شود به: بقره، آیه 23 – اسرا آیه 88 – هود آیه 13

اهداف سوره آل عمران

 

سراسر آیات سوره آل عمران مدنی است، و به اتفاق آراء دارای دویست (200) آیه می باشد.

یکی از مشخصات بارز این سوره- که در قریب به پنجاه آیه( یعنی ایه 121 تا 165) جلب نظر می کند- عبارت است از:

توصیف غزوه احد، و ثبت و ضبط رویدادهای مربوط به آن، و ارائه درسها وعبرتها در لابلای آن.

به دنبال توصیف از غزوه احد، بیان و گزارشی راجع به فضیلت شهادت و منزلت شهداء در پیشگاه پروردگار- طی آیاتی – جلب نظر می کند، و قضیه و داستانی از غزوه " حمراء الاسد" و دعوت مردم به صبر و ثبات و پایداری نیز ضمن آیاتی از این سوره مطرح شده است.

در پایان سوره تصویر و تابلوی جالبی از دعاء مومنین و استجابت این دعا از سوی پروردگار جهان ترسیم گردیده است.

1- وجه تسمیه سوره های قرآن کریم

در سوره مورد بحث ، از عمران طی دو آیه- که در کنار هم قرار گرفته اند- یاد شده است بدینصورت:

" اِنَّ اللهَ اصطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِِبراهیمَ وَ آلَ عِمرانَ عَلَی العالَمینَ. ذُرِیةً بَعضُها مِن بَعضٍ وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ . اِذ قالَتِ امرَأةُ عِمرانَ رَبِّ اِنّی نَذَرتُ لَکَ ما فی بَطنی مُحَرَّراً فَتَقَبَّل مِنی اِنَّکَ اَنتَ السَّمیعُ العَلیمُ( آل عمران:33، 35)

خداوند، آدم ابوالبشر و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد، خاندان و دودمانی که برخی از برخی دیگر نشأت گرفته و با هم دارای پیوند و ارتباط بودند، و خداوند، شنوای دانا است. آنگاه که همسرعمران اظهار کرد: پروردگارا آنچه در شکم و رحم دارم نذر تو کرده ام که به عنوان خدمتگزار خانه تو انجام وظیفه کند، پس این نذر را از من بپذیر که تو شنوای دانائی.

عمران کیست؟

گروهی از مفسران برآنند: آل عمران – که این سوره بدان نامبردار است- عنوان " عمران" در آن عبارت از عمران، پدر موسی می باشد؛ لکن بهتر آن است بگوئیم: وی، عمران، پدر مریم( سلام الله علیها) است؛ و طبق گفته رُوات و مورخین میان عمران، فاصله زمانی دور و درازی وجود دارد.

وقتی نامهای سوره های قرآن کریم را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهیم ، می بینیم این نامها به مهمترین و جالبترین موضوعی که در آن سوره ها آمده است اشاره دارد:

سوره بقره- به خاطر داستان جالبی که مربوط به " بقره" است( بقره ای که بنی اسرائیل به ذبح آن مامور شدند) به این عنوان نامبردار شد، و قبلاً دیدیم: این بقره و ذبح آن به عنوان راهی برای تشخیص مجرم در حادثه قتلی که جانی و مجرم ناشناخته بود مورد استفاده حضرت موسی( علیه السلام ) و بنی اسرائیل قرار گرفت.

سوره مائده- از آن جهت بدین نام موسوم گردید؛ چون جریان" مائده" ای که حواریون نزول آنرا از آسمان درخواست کرده بودند در این سوره آمده است.

سوره نساء- بدان جهت این عنوان را احراز کرد؛ چون مهمترین مطلبی که این سوره متعرض آن شده است عبارت از احکامی است که خداوند متعال از رهگذر آنها به اوضاع و احوال زنان ، سازمانی داده و حقوق آنها را صیانت کرده، و از وارد کردن هر گونه ضرر و آسیب و آزار به آنها پیشگیری نموده است ، تا این شمار از انسانهای آسیب دیده در طول تاریخ از همه مزایا و مواهب در خورشان بهره مند گردند.

سوره انعام- چون از " انعام" یعنی دامها و چهارپایان و انواع مهم آن از قبیل شتر و گاو و گوسفند و بز یاد کرده است این سمت را به دست آورد.

سوره اعراف- از آن جهت که در آن از " اعراف" سخن رفته است بدین عنوان موسوم شد. اعراف از نگاه بسیاری از مفسرین عبارت از موضعی است میان بهشت و دوزخ، و مردمی در آن به سر می برند که حسنات و سیئات و اعمال نیک و بد آنها با هم برابر است.

سوره انفال- از آنرو که موضوع صحبت " انفال" یعنی غنائم و کیفیت توزیع آن است با این عنوان نامگذاری شده است.

سوره توبه- چون از قبول توبه مومنین و آن چند نفری که از شرکت در غزوه " تبوک" تخلف ورزیده بودند یاد کرده به همین نام موسوم گردید.

سویه یونس- از آن جهت که ضمن آن از یونس و ایمان همگی مردم آن قریه و آبادی که یونس در آن به سر می برد سخن به میان آورده این عنوان را برای خود احراز کرده است.

سوره هود- از آنجا که از هود و رسالت و ماموریت او در رابطه با قومش گفتگو کرده است این عنوان را برای خود یافت، خداوند متعال طی همین سوره می فرماید:

" وَ اِلی عادٍ اَخاهُم هُوداً قالَ یا قَومِ اعبُدُواللهَ ما لَکُم مِن إِلهٍ غَیرُهُ اِن اَنتُم اِلاَّ مُفتَرُونَ"( هود:50)

و به سوی قوم"عاد" ، برادرشان هود را گسیل داشتیم. او می گفت: ای قوم من! خدای را پرستش کنید که شما را جز او معبودی دگر شایسته پرستش نیست؛ شما افتراجو و دروغ آورانی بیش نیستید.

در این سوره- به دنبال هم، از رسالتها و ماموریتهای آسمانی صالح به سوی قوم ثمود و رسالت شعیب به سوی قوم مدین، و رسالتهای ابراهیم و لوط و موسی به سوی اقوام و گروههایشان سخن رفته است.

سوره یوسف- تقریباً سراسر آن به داستان یوسف- از آغاز تا انجامش- پیوند خورده و اکثر قریب به تمام آیات آن در ارتباط  با داستان او است.

و بدینسان می بینیم اساس و ملاک عمده نامگذاری سوره ها عبارت از مهمترین موضوعی است که در آن سوره ها آمده، و یا عبارت از جالبترین و نمودارترین مساله ای است که در آن سوره ها مطرح می باشد.

آنگاه که به سوره سوم قرآن کریم، یعنی سوره " آل عمران" مراجعه می کنیم، و از آغار تا پایان آنرا از نظر می گذرانیم مطلب جالب و یا مهمی- که به ویژه مربوط به موسی وهارون( علیهما السلام) باشد- در آن نمی بینیم؛ لکن نمودارترین و چشمگیرترین ابعاد و جهات این سوره عبارت از یک گزارش مبسوط و گسترده ای است که به عیسی (علیه السلام) و مادر او ارتباط دارد. همین نکته است که ما را بر آن می دارد موافقت خود را با رای و نظریه پاره ای از مفسرین اعلام کنیم. مبنی بر اینکه " عمران"- که ضمن این سوره از او یاد شده است- عبارت از " عمران"، پدر مریم است، نه " عمران" پدر موسی و هارون( علیهما السلام).

پس سوره آل عمران یاد آور طبقات و رده هائی از انسانها است که خداوند متعال آنها را از میان جامعه بشری گزینش و انتخاب کرده است، و اینان عبارتند از: آدم، نوح ، آل ابراهیم و آل عمران.

هدف این است که انتخاب و اصطفاء عیسی( علیه السلام) و مادرش به سان انتخاب دیگران نیست . خداوند متعال در اینجا هشدار می دهد: خوارق عادات و حوادث شگفت آور و معجزاتی که به دست عیسی( علیه السلام) ظهور کرده، و مردم آنرا دلیل بر نبوت و یا الوهیت و یا حلول خداوند در او تصور کرده اند را نباید جز به عنوان اثری از آثار تکریم الهی به چیز دیگری تلقی کرد، یعنی سنت الهی در جهان بر این اصل قرار گرفته است که این آثار و پدیده های خارق العاده به دست انبیاء و مرسلین ظاهر گردد.

مطلبی که این حقیقت را تایید می کند این است که خداوند متعال انتخاب آل عمران را بدین صورت گزارش می فرماید:

"... وَاللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ. اِذ قالَتِ امرَأَةُ عِمرانَ اِنّی نَذَرتَ لَکَ ما فی بَطنی مُحَرَّراً..."

و درباره انتخاب و اصطفاء مریم ( سلام الله علیها) می فرماید:

" وَ اِذ قالَتِ المَلائکَةُ یا مَریمُ اِنَّ اللهَ اصطَفاکِ وَ طَهِّرکِ وَ اصطَفاکِ عَلی نِساءِ العالَمینَ."( آل عمران"42)

و آنگاه که فرشتگان گفتند : ای مریم! خداوند بدون تردید ترا برگزیده و ترا پاکیزه ساخته، و با گزینش تو از میان جامعه، ترا بر تمام زنان جهان به ویژه سرافراز ساخته است.

 و بدینصورت می بینیم مساله انتخاب آل عمران به گونه ای مجمل و فشرده در آغاز این سوره- ضمن یاد کردن از کسانی که خداوند آنها را گزین کرده است- مطرح شده، و آنگاه انتخاب و گزینش مریم از میان همه عالم ، ویژگی او مورد گفتگو قرار گرفته است.

سرانجام پس از گذر بر این مطالب نتیجه می گیریم، عمران در سوره " آل عمران" عبارت از پدر مریم( سلام الله علیها) می باشد، و پدر موسی و هارون که او هم " عمران" نام داشت در این سوره مورد نظر نیست.

2- اهداف و مقاصد سوره آل عمران:

همانطور که اشاره شد، سراسر آیات سوره " آل عمران"، مدنی است، اما نباید آنرا ازسوره های نخستینی دانست که در مدینه نازل شدند، چرا که این سوره پس از گذر مدتی طولانی- که مسلمین طی این مدت در مدینه به سر بردند- نازل گردید. ضمن همین مدت طولانی بود که رویدادهای مربوط به فتح و پیروزی و یا هزیمت و شکست مسلمین، دگرگونی مطلوبی در حالاتشان به ارمغان آورده ، و اوضاع را متحول ساخت. مسلمین آشکار با اهل کتاب حشر و نشر داشتند و میان آنها در زمینه دعوت اسلامی و احکام و تعالیم اسلام منازعات و احتجاجاتی جریان یافت.

در سوره آل عمران- همانطور که در آغاز امر یادآوری شد- از غزوات " بدر"  و " احد"  و" حمراء الاسد" و " بدر اخیر" که در شعبان سال چهارم هجری روی داد ، سخن رفته است. سوره مزبور پس از سوره انفال نازل گردید، و در سوره انفال از
 " بدر" نیز گفتگو شده است. پس از آن سوره احزاب نازل شد، و می دانیم واقعه و غزوه احزاب به سال پنجم هجری می پیوندد.