تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

آوای روح افزا

صدای آبشار و جریان پر شور رود، سکوت دشت که در لایه های زیرین آن صدای جیرجیرک ها و زنجره ها نهفته است، صدای وزش بادی که در لابه لای درختان می پیچد، صدای موج دریا و سکوت محض کویر، همه و همه موسیقی طبیعتند. طبیعت سرشار از صدا است ولی نه هیاهو. پناه بردن به طبیعت و شنیدن صدای آن روح آدمی را از آرامشی عمیق می آکَنَد. انسان در گریز از صداهای گوش خراش شهر، خستگی های ناشی از کار مداوم و فشارهای پی در پی را با خود به دامان طبیعت می برد و طبیعت چون دایه ای مهربان انسان را در آغوش پرمهر و سراسر شادی خود می گیرد و با نوای دل انگیز خود او را آرامش می بخشد. طبیعت، دشت و دمن، کوهسار و جنگل، دریا و بیابان همه مظاهر قدرت الهی اند و انسان گریخته از دامان معنویت را دوباره به تفکر و تدبر و شادی های بی آلایش بازمی گرداند.

امروزه تاثیر موسیقی و نوای خوش آن بر روح آدمی و یا تسکین دردهای فیزیکی و روحی او انکار ناپذیر است. برخی از پزشکان و روان شناسان به ویژه در کشورهای پیشرفته با موسیقی دردهای بیمارانشان را تسکین می دهند و یا بیماری های آنها را بهبود می بخشند. هر یک از ادیان الهی نیز به گونه ای بر تاثیر نوای خوش بر روح آدمی تاکید داشته اند. حضرت داوود(ع) یکی از پیامبران الهی است که صوت خوش او و مزامیری که از آن حضرت باقی مانده است، بسیار مشهور است. " به حضرت داوود، نغمه خوش و دلپذیری عنایت شده بود، به گونه ای که پرندگان، هنگام نغمه سرایی وی، در محراب عبادتش جمع می شدند و حیوانات بیابان نیز به مجرد شنیدن صدایش به او نزدیک می شدند و از شدت تاثیر جذبه صدای خوش او، حضور مردم (و خطرهای ناشی از آن) را فراموش می کردند. حضرت داوود، جدای از صدای دل انگیز و روح بخش، مزامیر معروفی نیز داشته است. امیرمؤمنان(ع) وی را صاحب مزامیر و قاری اهل بهشت معرفی کرده است."

مزامیر داوود که نیایش های آن نبی الهی است، در همراهی با نوای خوش آهنگ او تاثیری چندین برابر می یافت و بر دلها اثر فراوانی برجای می نهاد. در دین مسیح نیز می توان همراهی موسیقی و نیایش را یافت، حتی اکنون نیایش مسیحیان در کلیساها با نوای موسیقی بسیار ملایمی همراه است که شور مذهبی را در پیروان این دین الهی برمی انگیزد. در اسلام نیز نه به مانند مزامیر داوود و نوای موسیقی در کلیسا، بلکه به گونه ای کاملا متفاوت از نوای خوش آهنگ برای افزودن بر تاثیر کلام الهی برگرفته شده است.

اذان مرحوم موذن زاده نمونه بسیار تحسین برانگیز و شاخصی از همراهی معنای بلند و نوای خوش و موسیقی همراه است. مرحوم موذن زاده با بهره گیری از صدای گرم خود و همچنین با استفاده از ظرفیت های معنوی در برخی دستگاه های موسیقای ایرانی، اذانی به یاد ماندنی برجای گذاشت که دل و جان هر مسلمانی را از معنویت و الهام لبریز می کند. این اذان با تارهای روح آدمی  در هم تنیده می شود و با ایجاد نوعی حالت جذبه و کشش روحی و معنوی مسلمان را آماده نماز می کند.

از این دست نمونه ها بسیار است. در اختتامیه هشتمین اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران( آذرماه 1376)، استاد منصوری با قرائت بسیار زیبای آیاتی از قرآن مجید اشک از دیدگان بسیاری از روسای جمهور و یا پادشاهان کشورهای اسلامی سرازیر کرد. نوای روح بخش قرآن در آمیزش با صدای خوش و آهنگ جانفزا تا اعماق روح آنان نفوذ کرد و به یادشان آورد که مسلمانند، که پیرو رسول بلندمرتبه ای هستند که از سوی پروردگار"حبیب" لقب یافته است، یادآوری کرد که نیرویی بس عظیم دارند که بیهوده در اختلافات آن را از دست می دهند و از آن بهره نمی گیرند. نوای قرآن و صوت زیبای استاد منصوری جانی دوباره در کالبد کنفرانس سران کشورهای اسلامی دمید تا برای احیای دوباره تمدن اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نکنند.

"هنر استفاده از صدای نیکو در آغاز اسلام، در عرصه قرائت قرآن جلوه کرد. روایات زیادی در باره قرائت نیکوی پیامبر اکرم(ص) و دیگر معصومان(ع) وارد شده است. بعضی ازروایات، پیامبر اکرم(ص) را (احسن الناس صوتاً بالقرآن) معرفی کرده اند و از روایت دیگر برداشت می شود که آن حضرت در نماز جماعت، برای رعایت حال مومنین و جلوگیری از خود بی خود شدن آنان، از نیکویی قرائت خویش می کاسته است.

امام زین العابدین و امام باقر(ع) نیز چنان با صدای خوش، قرآن می خواندند که گاه مردم می ایستاده اند و به قرائت آنان گوش فرا می داده اند و گاه نیکویی قرائت امام، آنان را از هوش می برده است. خوش خواندن قرآن، منحصر به معصومان(ع) نبوده است، شماری از صحابه و تابعین نیز قرائت های نیکویی داشته اند. در بعضی از موارد پیامبر اکرم(ص) به قرائت آنان با کمال اشتیاق گوش فرا می داده است. در مواردی نیز قرائت آنان رابه مزمار داوود(ع) تشبیه می فرموده است.

قرائت زیبای قاری سبب می شود که هرچه بیشتر معانى قرآن در ذهن شنونده تجسم یابد، رسول خدا صلى الله علیه وسلم در این باره مى فرمایند: "صداى نیکو زینتى است براى قراء" همچنین حدیث دیگری اشاره دارد که " قرآن را با صوت زیبا و نیکو بخوانید " و همچنین مى فرمایند : " آن کس که قرآن را با تانى و آهنگ قرائت نکند از ما نیست."

بر خواندن قرآن با صوت زیبا از سوی ائمه اطهار و بزرگان دین بسیار تاکید شده است، رسول خدا ‌فرموده است: "خانه های خود را با تلاوت قرآن نورانی کنید، و مانند قوم یهود و نصاری نباشید که فقط در کنیسه‌ها و کلیساها دعا می‌کنند و خانه ها را رها کرده اند. وقتی تلاوت قرآن در منزل زیاد شود، اهل خانه از خیر و برکتش بهره‌مند می شوند و آن خانه برای اهل آسمان می درخشد، همان گونه که ستارگان آسمان برای اهل دنیا می‌درخشد".

حضرت رسول در این باره در  جایی  تاکید فرموده اند: "قرآن را با لحن و صوت عربی بخوانید. بعد از من قومی خواهند آمد که قرآن را با غنا می‌خوانند. اینان که قلب‌هایشان شیفته آوازشان می‌باشد، بدانند قرآن از حنجره آنها تجاوز نمی‌کند."

صوت خوش، از سوی تمام موجوات قابل فهم و ادراک است. همانگونه که به هنگام نیایش داوود تمام موجودات در پیرامون او گرد می آمدند و نوای نیایشش را می شنیدند، می توان انتظارداشت که نوای خوش قرآن و صوت زیبای آن نیز کلیه موجودات را به سجده و تسبیح و ستایش خود وادارد. آنجا که همه کائنات و کهکشان ها، همه موجودات از کوچک ترین آنها تا بزرگترینشان خداوند را ستایش می کنند، آیا جای آن ندارد که اشرف مخلوقات که خداوند در آفرینش او به خود آفرین گفت، خدا را با زیباترین عبارات و با خوش ترین صداها و نواها بستاید؟ و در کلمات و واژه های مناجاتش تدبر کند و بیاندیشد؟ اندیشیدن در مناجات هم روح آدمی را سیراب می سازد و هم فکر و خرد او را از این نیایش بهره مند می کند. امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره فرموده اند: " در علمی که در آن فهم نباشد خیری نیست؛ در قرائتی که در آن تدبّر نباشد خیری نیست، و در عبادتی که در آن دقت و آگاهی نباشد خیری نیست."

عبادت، نیایش و مناجات ابزاری است که انسان را به نیکی ها و خیر راهنمایی می کند، ولی مشروط به آنکه در تمام اینها عنصر اندیشه حضور داشته باشد چرا که انسان بی اندیشه چون جسمی فاقد روح است که به زودی بوی تعفن آن فضا را می آکند. از این رو عبادت ها و مناجات های بدون تدبر و اندیشه نمی تواند برای انسان حاصلی به همراه داشته باشد. از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم معنای آیه " و رتل القران ترتیلا" را پرسیدند: فرمود: " یعنی قرآن را کاملا روشن و واضح بخوان، و آن را مانند شعر که به سرعت می‌خوانند قرائت نکن! " سپس فرمود:" وقتی به عجائب قرآن رسیدید توقّف و تأمل کنید و با قرآن قلب‌های خود را به حرکت در آورید. سعی نکنید سوره را به آخر برسانید. عجله نکنید، بلکه تفکر و تدبّر داشته باشید، گرچه سوره به اتمام نرسد."

پیامبر اکرم از چند چیز بر امت خویش بیمناک بودند:"من بر شما می‌ترسم از اینکه دین را سبک بشمارید، و حکم قاضی را با رشوه و امثال آن بخرید و قطع رحم نمایید و می‌ترسم از اینکه قرآن را با آلات لهو و موسیقی همراه کنید. و نیز می‌ترسم کسی را که در دین با فضیلت‌ترین شما نیست، جلو بیندازید و علی علیه السلام را کنار بزنید."

امام صادق علیه السلام فرمود:  "امام باقر علیه السلام بهترین صوت قرآن را داشت، و هرگاه در شب به نماز می‌ایستاد و قرآن می‌خواند، بعضی از مردم که از کنار خانه امام می‌‌گذشتند، می‌ایستادند و به صدای او گوش می‌سپردند."

صوت زیبا اگر با ایمانی سترگ و عشقی بزرگ همراه باشد می تواند دلهای مرده را زنده کند و جان های فسرده را به اقلیم زندگی درآورد. معنای بلند روح آدمی را به پرواز در می اورد و جان او را به عرش بر می کشد و اندیشیدن بر حیرت آدمی در دنیا می افزاید و او را در برابر قدرت لایزال الهی خاکسار و فروتن می کند. این همه صوت زیبا، معنای بلند و تدبر در تلاوت قرآن گردهم می آید و آثاری بس گرانقدر برای انسان به همراه می آورد. باشد که در پناه قرآن این کلام الهی، راه های  بسته به رویمان گشوده شود و چشم اندازهای وسیعی از اندیشه و تفکر در برابرمان به تصویر در آید.

 

منبع :  http://www.tebyan.net/Teb.aspx?nId=13981

نگرشی درون دینی بر جامعیت قرآن و اسلام

 

 

 

 

پژوهش های مربوط به تاریخ و فرهنگ بشری، گویای این حقیقت است که بشر هیچ گاه بدون دین زندگی نکرده و همواره در جستجوی این راز بزرگ هستی تلاش می کرده، گاهی می توانسته جلوه ای از حقیقت آن را درک کند و زمانی به بیراهه می رفته و اصل آن را انکار می کرده است؛ همچنین با رشد و تعالی افکار و استعدادهای انسانی، دین در معرض سوالاتی قرار می گرفته است از جمله این که: در صورت تکامل و پرورش خرد و عقل، کارآیی و کاربرد دین چیست؟ آیا دین آموزه هایی قابل اجرا در تمامی نسل ها و جوامع دنیا دارد؟ دین، اصولاً به بیان چه اموری می پردازد و پاسخگوی کدامیک از خواسته ها و نیازهای بشری است؟ آیا دین همه ابعاد حیات فردی و اجتماعی انسان را در بر می گیرد؟

در این مقاله مقصود از دین، دین آسمانی و حق است که در طول تاریخ از جانب خداوند توسط پیامبران به بشر عرضه شده است، نه این که قابل اطلاق به هر گونه برداشت و فهم از دین باشد.

در پاسخ به پرسش های طرح شده باید گفت دین توحیدی دارای جامعیت است و همه ادیان آسمانی که از جانب خداوند نازل گردیده اند قبل از این که دستخوش تحریف و تغییر قرار گیرند، دارای ویژگی جامعیت در زمانه خود بودند. شرایع پیش از اسلام، علاوه بر جامعیت، از کمال نسبی نیز برخوردار بوده اند ولی شریعت اسلام دارای جامعیت و کمال نهایی است. از همین رو، شریعت پایانی، جاودانی است.

مقصود از جامعیت دین، این نیست که همه مسایل نظری و عملی مربوط به زندگی مادی و معنوی انسان و همه مسایل خُرد و کلان زندگی انسانی و پدیده های طبیعی توسط پیامبران الهی بیان شده باشد و انسان با مطالعه کتب آسمانی از هر گونه جستجو و تحقیق در شناخت آفرینش خویش و هستی بی نیاز شود. دین برای این نیامده که عقل و اندیشه آدمی را تعطیل کند و او را از هر گونه کوشش فکری و تلاش معرفت جویانه باز دارد، نیامده که وحی را به جای عقل و حس قرار دهد.

شرایع پیش از اسلام، علاوه بر جامعیت، از کمال نسبی نیز برخوردار بوده اند ولی شریعت اسلام دارای جامعیت و کمال نهایی است. از همین رو، شریعت پایانی، جاودانی است.

بلکه می خواهد افق هایی از حقایق را که از دسترس عقل و حس بیرون است، برای انسان روشن کند؛ از این جهت، وحی مکمل عقل و حس است. هدف و مقصود وحی و دین این است که انسان را به سمت کمال واقعی و همه جانبه اش هدایت کند و متناسب با این هدف و رسالت در سرنوشت حیات مادی و معنوی انسان دخالت دارد، ولی هرگز جایگزین علوم و دانش های بشر نمی شود.

در بحث از قلمرو و محدوده دین، نظرات برخی از علما را مطرح می نماییم:

علامه طباطبایی در " تعریف دین" می گوید: "آن، روش مخصوصی است در زندگی که صلاح دنیا را به طوری که موافق کمال اخروی و حیات دائمی حقیقی باشد، تامین می نماید سپس در شریعت باید قانون هایی وجود داشته باشد که روش زندگانی را به اندازه احتیاج روشن سازد."(1)

وی در تفسیر آیه 213 سوره بقره مسایل و اموری را در شناسایی دین طرح می کند که براساس آنها انسان، موجودی اجتماعی و استخدام کننده است و همین عامل، موجب اختلاف در تمام شئون حیات بشر می شود. طبیعت انسان برطرف کننده اختلاف نیست. همچنین عقل بشر نمی تواند او را به کمال و سعادت دعوت کند؛ از این رو، ضروری است که پروردگار به طور غیر طبیعی، انسان را به راه رسیدن به کمال مطلوب رهنمون شود و قوانین و مقرراتی وضع کند که با نظام آفرینش انسان هماهنگ باشد.(2)

وی همچنین درباره هدف اصلی دین می فرماید: "حقیقت دین، تعدیل اجتماع انسان در مسیر حیاتی آن است و به تبع، تعدیل حیاتی یک فرد را هم در بردارد. دین، اجتماع انسانی را در راه فطرت و آفرینش وارد ساخته و موهبت حرّیت و سعادت فطری را- چنان که مقتضی عدل است- به آن می بخشد؛ همچنین به یک فرد حرّیت مطلقه داده، آن چنان که فکر و اراده اش او را رهبری می کند، و تا جایی که به حیات اجتماع ضرری نرساند. در انتفاع بردن از جهات حیات، او را آزاد می گذارد."(3)

استاد مطهری دین را جامع و کامل می داند و همین امر را رمز ختم نبوت تلقی می کند: "اسلام به واسطه کمال و کلیّت و تمامیّت و جامعیتش به نبوت تشریعی پایان داده است."(4)

ایشان در جایی دیگر می نویسند: "اگر اسلام به برخی از عوامل موثر و حاکم بر زندگی انسان توجه نمی کرد و فقط برای برخی از ابعاد زندگی بشر به وضع قانون می پرداخت، دیگر دین متعادل نمی بود. با این بیان، لازمه متعادل بودن اسلام، جامعیت آن است."(5)

استاد شهید رمز خاتمیت و جاودانگی اسلام را هماهنگی با فطرت انسان می داند. از نظر ایشان، اسلام طرحی است کلی و جامع و همه جانبه و معتدل و متعادل، حاوی همه طرح های جزئی و کارآمد.(6)

از آنجا که دین و فطرت هر دو از پدیده های الهی هستند، با یکدیگر هماهنگی و تفاهم دارند؛ همچنین مقتضای فطرت آدمی و فطری بودن دین الهی، این است که دین از جامعیت برخوردار باشد و مقتضای دین فطری این است که نه تنها قوا و نیروهای مختلف وجودی انسان ملغی نگردد، بلکه در برنامه دین، تعدیل شده و حق هر یک ادا شود.

 

جامعیت دین اسلام

قرآن کریم در آیات خویش بر جامعیت خود تاکید کرده است. برخی از آیات با اشاره به تبیان بودن قرآن، بر تفصیل دار بودن هر چیزی در قرآن تاکید می کند؛ برخی دیگر اسلام را دین جهانی معرفی می کند و بعضی نیز دستورات قرآن را جاودانی و کامل می داند.

 

الف- تبیان بودن قرآن

"... و نزّلناعلیک الکتاب تبیاناً لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین... ؛ و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگری است، بر تو نازل کردیم." ( نحل/ 89)

"... ما کان حدیثاً یفتری ولکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء و هدی و رحمة لقوم یومنون... ؛ سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه از کتاب هایی است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای  مردمی که ایمان می آورند رهنمود و رحمتی است." ( یوسف/111)

وحی، مکمل عقل و حس است. هدف و مقصود وحی و دین این است  که انسان را به سمت کمال واقعی و همه جانبه اش هدایت کند و متناسب با این هدف و رسالت، در سرنوشت حیات مادی و معنوی انسان دخالت دارد، ولی هرگز جایگزین علوم دانش های بشر نمی باشد.

در این دو آیه عبارات: " تبیاناً لکل شیء" و "و تفصیل کل شیء" دلالت دارد بر این که قرآن جامع مطالب و بیانگر و تفصیل دهنده هر چیزی است. یعنی هدف از نزول، روشنگری است؛ زمانی توسط آیات قرآن و زمانی توسط پیامبر." لتبین للناس ما نزل الیهم"(7) نکته دیگر درعبارت: "لکل شیء" است. یعنی روشنگری در معارف و علومی که به سرنوشت سعادت ابدی انسان مربوط است و مشابه این تعبیر در مورد تورات آمده است.

"ثم اتینا موسی الکتاب تماماً علی الذی احسن و تفصیلاً لکل شیء و هدی و رحمة لعلهم بلقاء ربهم یومنون؛ آنگاه به موسی کتاب دادیم،

برای این که ( نعمت را) بر کسی که نیکی کرده است؛ تمام کنیم، و برای این که هر چیزی را بیان نماییم. و هدایت و رحمتی باشد، امید که به لقای پروردگارشان ایمان بیاورند." (انعام/ 154)

"و کتبنا له فی الالواح من کل شی موعظه و تفصیلا کل شیء... ؛ و در الواح ( تورات) برای او در هر موردی بندی، و برای هر چیزی تفصیلی نگاشتیم..."(8)

مفسران قرآن در مورد تبیان بودن قرآن و این که تفصیل همه چیز در قرآن است مطالبی را بیان کرده اند: شیخ طوسی(9) و طبرسی (10) " تبیان کل شیء" را بیان مشکلاتی می دانند که مربوط به امور دین است.

زمخشری (11) معتقد است که آیه در ارتباط با امور دینی است و خداوند امور مربوط به سعادت افراد را بیان کرده، برخی را با صراحت گفته و برخی را به سنت ارجاع داده است. رشید رضا(12) کمال دین را عقاید و احکام و آداب عبادت- به تفصیل- می داند، اما معاملات را به اجمال و اولی الامر را از محورهای کمال دین و جامعیت آن تلقی می کند.

علامه طباطبایی در تفسیر آیه 89 سوره نحل آورده است که تبیان به معنای بیان است، زیرا قرآن کتاب هدایت عموم بوده و مراد از کل شیء همه آن چیزهایی است که برگشتن به هدایت باشد، از معارف حقیقیه مربوط به مبدا، معاد، اخلاق فاضله، شرایع الهیه، قصص و مواعظی که مردم در امتداد و راه یافتن به آن محتاجند و قرآن تبیان همه اینهاست.(13)

 

ب- جهانی بودن قرآن

جهانی بودن دین اسلام به این معنا است که تعالیم قرآن به جامعه و نژاد خاصی اختصاص ندارد بلکه خطاب به همه مردم جهان است.

"و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین؛ و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم." (انبیاء/107)

"و ما هو الا ذکر للعالمین؛ و حال آن که (قرآن) جز تذکاری برای جهانیان نیست." ( قلم/52)

"و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیراً و نذیرا ولکن اکثر الناس لا یعلمون؛ و ما تو را جز ( به سمت) بشارتگر و هشدار دهنده برای تمام مردم، نفرستادیم. لیکن بیشتر مردم نمی دانند." ( سبا/28)

"اسلام به واسطه کمال و کلیّت و تمامیّت و جامعیتش به نبوت تشریعی پایان داده است."

"تبارک الذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً؛ کسی بزرگ ( و خجسته) است بر بنده خود که فرقان ( کتاب جدا سازنده حق از باطل) را نازل فرمود، تا برای جهانیان هشدار دهنده ای باشد."

 

ج- جاودانگی قرآن

"... و انه لکتاب عزیز لا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید... ؛ و به راستی که آن کتابی ارجمند است. از پیش روی آن و از پشت سرش باطل به سویش نمی آید وحی ( نامه) است از حکیمی ستوده (صفات)." (فصلت/41-42)

"... و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ ... ؛ و این قرآن به من وحی شده تا به وسیله آن، شما و هر کس را ( که این پیام به او برسد) هشدار دهیم..." (انعام/19)

خداوند در این آیه بیان می دارد که نزول قرآن به منظور انذار و برحذر داشتن مخاطبان تا روز قیامت است.

"... الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً... ؛ امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما ( به عنوان) آیینی برگزیدم... ." ( مائده/3)

 

جامعیت قرآن در روایات

1- امام علی (ع) می فرماید: اگر دین جامع نباشد ناقص خواهد بود؛ نه خدا دین ناقص فرو فرستاده و نه پیامبرش در رساندن پیام دین کوتاهی کرده است.

"ام انزل الله دیناً ناقصاً فاستعان بهم علی اتمامه، ام کانوا شرکاء له؟ فلهم ان یقولوا و علیه ان یرضی و ام انزل دیناً تاماً فقصر عن تبلیغه و ادائه، و الله سبحانه یقول: ما فرطنا فی الکتاب من شیء و فیه تبیاناً لکل شیء. (14) آیا خداوند دین ناقصی را فرو فرستاده تا با کمک دیگران تمام کند؟ یا آنها در تکمیلش شریک هستند تا آنها بگویند و خداوند بر آن راضی باشد؟ یا خداوند دین کاملی فرستاده، اما پیامبر در رساندن پیام و بیانش کوتاهی کرده است؟ در حالی که خداوند می فرماید: ما هیچ چیزی را در کتاب فرو گذار نکردیم و قرآن بیانگر هر چیزی است."

"اگر اسلام به برخی از عوامل موثر و حاکم بر زندگی انسان توجه نمی کرد و فقط برای برخی از ابعاد زندگی بشر به وضع قانون می پرداخت، دیگر دین متعادل نمی بود. با این بیان، لازمه متعادل بودن اسلام، جامعیت آن است."

2- کلینی از امام صادق (ع) نقل می کند: "ان الله تبارک و تعالی انزل فی القرآن تبیان کل شیء حتی و الله ما ترک شیئاً تحتاج الیه العباد حتی لا یستطیع عبد یقول لو کان هذا انزل فی القرآن الا و قد انزل الله فیه(15) ؛ همانا خداوند تبارک و تعالی قرآن را بیانگر هر چیزی قرار داده است. حتی به خدا سوگند که رها نکرده چیزی را که بندگان خدا به آن احتیاج داشته باشند، تا آن جا که کسی نمی تواند بگوید: ای کاش خداوند آن را در قرآن بیان می کرده و نکرده است.

3- امام صادق(ع) از امام علی (ع) نقل می کنند: "ذلک القرآن فاستنطقوه و لن ینطق ولکن، اخبرکم عنه الا ان و فیه علم ما مضی و علم مایاتی الی یوم القیامه و فیه خبرالسماء و خبر الارض و خبر الجنة و خبرالنار و خبر ما کان و ماهو کائن. اعلم ذلک کما انظر الی کفی ان الله یقول فیه تبیان کلی شیء... .(16)

این قرآنی که تفصیل حلال و حرام است، باید او را به نطق در آورید و مطالب خود را از او بگیرید، او سخن نمی گوید، باید از او سوال کرد و پاسخ شنید. بدانید که در قرآن دانستنی های گذشته و آینده تا روز قیامت است. خبر آسمان و زمین و بهشت و جهنم است. اطلاع از حوادثی است که در پیش رخ داده یا در آینده رخ خواهد داد. من آن را می دانم، همانند کسی که به کف دست خود نگاه می کند؛ به درستی که خداوند فرموده:

" فیه تبیان کل شیء؛ در او تبیین همه چیز است."

از مجموع این روایات چنین استفاده می شود که در قرآن، معارفی شامل امور اعتقادی و جهان آفرینش و  اخبار گذشته و آینده و امور عملی و احکام و مقررات شریعت است که نیازهای مردم در امر دین است؛ به تعبیر دیگر، آنها اساسنامه زندگی انسان خداپرست است. دیگر این که اهل بیت (ع) در فهم و بیان قرآن و تفصیل احکام، نقش کلیدی دارند و نکته دیگر نفی قاطع ناقص بودن شریعت و کوتاهی نکردن پیامبر در بیان نیازها و معلومات است.

 

پی نوشت ها:

1- ترجمه المیزان، ج2، ص187.

2- ترجمه المیزان، ج2، صص180- 188.

3- ترجمه المیزان، ج6، ص97.

4- ترجمه المیزان، ج3، ص173.

5- مجموعه آثار، ج3، ص190/ خاتمیت، ص19.

6 مجموعه آثار، ج3، صص190- 191.

7- ترجمه قرآن از محمد مهدی فولادوند، چاپ اول، قم، دارالقرآن الکریم.

8- اعراف/ 145.

9- درّالتبیان، ج6، ص418.

10- مجمع البیان، ج6، ص318.

11- کشاف، ج2، ص628.

12- المنارج، ج6، ص 167.

13- ترجمه المیزان، ج12، ص469.

14- نهج البلاغه، خطبه 18.

15- اصول کافی، ج1/ ص59، به تصحیح علی اکبر غفاری .

16- همان، ص 61، نورالثقلین، ج 3، ص75.

منبع:

مجله گلستان قرآن، دکتر اعظم پرچم، عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان.

منبع مقاله :  http://www.tebyan.net/Teb.aspx?nId=12169

تفسیرسوره مبارکه القارعه

 

این سوره در مکه نازل شده و دارای 11 آیه است.

بسم الله الرحمن الرحیم

القارعة (1) ماالقارعة(2) و ما ادرائک ماالقارعة (3) یوم یکون الناس کالفراش المبثوث (4) و تکون الجبال کالعهن المنفوش(5 ) فاما من ثقلت موازینه (6) فهو فی عیشة راضیة (7) و اما من خفت موازینه (8) فامه هاویة (9) و ما ادرائک ماهیه(10) نار حامیة (11)

 

محتوای سوره قارعه

این سوره با تعبیراتی کوبنده و بیانی تکان دهنده و انذار و هشداری صریح و روشن از معاد و مقدمات آن سخن می گوید و سرانجام انسان ها را به دو گروه تقسیم می کند:

گروهی که اعمالشان در میزان عدل الهی سنگین است و پاداش آنها زندگی سراسر رضایت بخش در جوار رحمت حق، و گروهی که اعمالشان سبک و کم وزن است و سرنوشت شان آتش داغ و سوزان جهنم است.

نام این سوره از آیه اول آن گرفته شده است. " قارعة" از ماده "قرع" که بر وزن فرع به معنی کوبیدن چیزی بر چیزی است، به گونه ای که صدای شدید از آن برخیزد؛ تازیانه و چکش را نیز به همین مناسبت "مقرعة" گویند بلکه به هر حادثه مهم و سخت " قارعة" گفته می شود.

با تعبیراتی که در آیه دوم و سوم آمده ، خداوند حتی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید "تو چه می دانی آن حادثه سخت و کوبنده چیست"، روشن می شود که این حادثه کوبنده به قدری عظیم است که ابعادش به فکر هیچ کس نمی رسد.

به هرحال بسیاری از مفسران گفته اند که "قارعة" یکی از نام های قیامت است، ولی درست روشن نساخته اند که آیا این تعبیر اشاره به مقدمات قیامت می باشد که عالم دنیا در هم کوبیده می شود، خورشید و ماه تاریک می گردد، و دریاها برافروخته می شود، اگر چنین باشد دلیل انتخاب نام "قارعة" برای این حادثه روشن است. و یا این که منظور مرحله دوم، یعنی مرحله زنده شدن مردگان، و طرح نوین در عالم هستی است، و تعبیر به "کوبنده" به خاطر آن است که وحشت و خوف و ترس آن روز دل ها را می کوبد.

آیاتی که بعد از آن آمده بعضی تناسب با حادثه تخریب جهان دارد، و برخی متناسب با زنده شدن مردگان است، ولی روی هم رفته احتمال اول مناسب تر به نظر می رسد، هر چند در این آیات هر دو حادثه پشت سر یکدیگر ذکر شده است، مانند بسیاری دیگر از آیات قرآن که از قیامت خبر می دهد.

 

حادثه کوبنده

در این آیات که در وصف قیامت است نخست می فرماید:

 القارعة: آن حادثه کوبنده .

ماالقارعة: و چه حادثه کوبنده ای است.

 و ما ادرائک ماالقارعة: و تو چه می دانی که حادثه کوبنده چیست؟

پشم هایی که همراه تند باد حرکت کنند و تنها رنگی از آنها نمایان باشد و این آخرین مرحله متلاشی شدن کوه ها است. این تعبیر ممکن است اشاره به رنگ های مختلف کوه ها نیز باشد چرا که کوه های روی زمین هر کدام رنگ خاصی دارند.

به هر حال این جمله گواه بر آن است که آیات فوق از مراحل نخستین قیامت یعنی مرحله ویرانی و پایان جهان سخن می گویند .

بعد به مرحله حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسیم آنها به دو گروه پرداخته می فرماید:  

 

اسباب سنگینی میزان اعمال

فاما من ثقلت موازینه: اما کسی که ترازوهای عملش سنگین است.

بدون شک، ارزش همه اعمال نیک و صالح یکسان نیست، و با هم تفاوت زیادی دارند، و به همین جهت در روایات مختلف اسلامی، روی پاره ای از اعمال خیر، تکیه بیشتری شده است، و آنها را اسباب سنگینی میزان و ترازوی عمل در قیامت شمرده اند.

از جمله در حدیثی، از پیامر اکرم صلی الله علیه وآله می خوانیم که در تفسیر لا اله الا الله فرمود: یعنی بوحدانیته لا یقبل الله الاعمال الا بها، و هی کلمة التقوی یثقل الله بها الموازین یوم القیامة(1) ؛ "لااله الاالله" اشاره به وحدانیت خداوند است و هیچ عملی بدون آن پذیرفته نمی شود، و این کلمه تقوا است که ترازوی سنجش اعمال را در قیامت سنگین می کند."

در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره شهادت به وحدانیت خداوند و نبوت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله آمده است: خف میزان ترفعان منه و ثقل میزان توضعان فیه؛ ترازوی سنجشی که شهادتین از آن برداشته شود سبک است، و میزانی که شهادتین در آن گذارده شود سنگین است."(2)

و در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام می خوانیم: ما فی المیزان شیء اثقل من الصلوة علی محمد و آل محمد(3) ؛ در میزان عمل چیزی سنگین تر از درود فرستادن بر محمد و آل محمد نیست. و در ذیل روایت می فرماید: "افرادی در قیامت در پای میزان عمل قرار می گیرند و کفه اعمالشان سبک است، سپس درود بر محمد و آل محمد را در آن می نهند و سنگین می شود .

جالب این که در حدیثی از امام باقر علیه السلام می خوانیم: من کان ظاهره ارجح من باطنه خف میزانه!(4) ؛ هر کس ظاهرش از باطنش بهتر باشد میزان عملش در قیامت سبک خواهد بود.

این بحث را با سخنی از سلمان فارسی که در حقیقت چکیده وحی و سنت است پایان می دهیم، در این حدیث می خوانیم: "کسی از طریق تحقیر به سلمان گفت: تو کیستی؟ و چیستی؟ ارزشی نداری. سلمان در پاسخ گفت:

"اما اولی و اولک فنطفة قذرة و اما آخری و آخرک فجیفة مُنتِنة فاذا کان یوم القیامة و نصبت الموازین فمن ثقلت موازینه فهو الکریم و من خفت موازینه فهو اللئیم"(5) ؛ اما آغاز وجود من و تو نطفه آلوده ای بوده، و پایان من و تو مرداری گندیده بیش نیست، هنگامی که روز قیامت فرارسد و ترازوهای سنجش اعمال نصب گردد، هر کس ترازوی عملش سنگین بود شریف و بزرگوار است، و هر کس ترازوی عملش سبک بود پست و لئیم است.

و اما من خفت موازینه: و اما کسی که ترازوهایش سبک است.

"موازین" جمع "میزان" به معنی وسیله سنجش است، این واژه نخست در وزن های مادی به کار رفته، سپس در موازین و مقیاس های معنوی نیز استعمال شده است.

بعضی معتقدند که اعمال انسان در آن روز به صورت موجودات جسمانی و قابل وزن در می آید، و راستی آنها را با ترازوهای سنجش اعمال می سنجند.

این احتمال نیز داده شده که خود نامه اعمال را وزن می کنند اگر اعمال صالحی در آن نوشته شده است سنگین است و گرنه سبک وزن، یا بی وزن است.

ولی ظاهراً نیازی به این توجیهات نیست، میزان حتماً به معنی ترازوی ظاهری که دارای کفه های مخصوص است نمی باشد، بلکه به هر گونه وسیله سنجش اطلاق می شود، چنانکه در حدیثی می خوانیم: ان امیرالمؤمنین والائمة من ذریته (ع) هم الموازین؛ امیرمؤمنان و امامان از دودمانش ترازوهای سنجشند. (6)

و در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است که وقتی از معنی "میزان" سؤال کردند. در پاسخ فرمود: المیزان العدل!(7) ؛  ترازوی سنجش همان عدل است.

به این ترتیب وجود اولیاء الله یا قوانین عدل الهی مقیاس هایی هستند که انسان ها و اعمالشان را بر آنها عرضه می کنند، و به همان اندازه که با آنها شباهت و مطابقت دارند وزنشان است!

روشن است که منظور از "سبکی" و "سنگینی" میزان به معنی سنگینی خود ترازوهای سنجش نیست، بلکه وزن چیزهایی است که با آن می سنجند.

ضمناً تعبیر به "موازین" به صورت صیغه جمع به خاطر آن است که اولیای حق و قوانین الهی هر کدام یکی از میزان های سنجشند، و از این گذشته تنوع صفات و اعمال آدمی ایجاب می کند که هر کدام را با میزانی بسنجند، و الگوها و ترازوهای سنجش متفاوت باشد.

"راغب" می گوید: "میزان در قرآن مجید گاهی به صورت مفرد، و گاه به صورت جمع آمده، در صورت اول، ناظر به کسی است که حساب می کند، یعنی خداوند یکتا، و در صورت دوم، ناظر به حساب شوندگان است."

بعضی از مفسران نیز گفته اند که موازین جمع "موزون" است، یعنی عملی که آن را وزن می کنند، بنابراین سنگین و سبک بودن موازین به معنی سنگین و سبک بودن خود اعمال است، نه سبک و سنگین بودن ترازوها- این معنی را "زمخشری" در "کشاف" و فخر رازی در "تفسیر کبیر" و "ابوالفتوح رازی" در تفسیرش به عنوان یکی از دو احتمال در معنی "موازین" ذکر کرده اند - البته نتیجه هر دو یکی است ولی از دو راه مختلف.

 
 

بعضی معتقدند که اعمال انسان در آن روز به صورت موجودات جسمانی و قابل وزن در می آید، و راستی آنها را با ترازوهای سنجش اعمال می سنجند.

این احتمال نیز داده شده که خود نامه اعمال را وزن می کنند اگر اعمال صالحی در آن نوشته شده است سنگین است و گرنه سبک وزن، یا بی وزن است.

 

 

زندگی رضایت بخش

 فهو فی عیشة راضیة: او در یک زندگی سراسر رضایت بخش خواهد بود.

تعبیر به "عیشة راضیة" - زندگی خشنود- تعبیر بسیار جالب و رسائی است از زندگی پر نعمت و سراسر آرامش بهشتیان در قیامت، این زندگی آنقدر رضایتبخش است که گویی خودش "راضی" است یعنی به جای این که "مرضیة" گفته شود برای تأکید هر چه بیشتر به جای اسم مفعول، "اسم فاعل" به کار رفته است - بعضی نیز "راضیة" را به معنی ذات رضا- دانسته اند، یا این که چیزی در تقدیر می گیرند، و می گویند منظور رضایت صاحبان آنها است، ولی از میان سه تفسیر تفسیری که در بالا ذکر شده از همه مناسبتر است.

و این امتیاز بزرگ مخصوص زندگی آخرت است، چرا که زندگی دنیا هر قدر مرفه و پرنعمت و توأم با امن و امان و رضایت و خشنودی باشد باز از عوامل ناخشنودی خالی نیست، تنها زندگی آخرت است که سراسر رضایت و خشنودی و آرامش و امنیت و مایه رضایت خاطر می باشد.

 

   

فامه هاویة: جایگاه و پناهگاهش دوزخ است.

تعبیر به "ام" در جمله "فامه هاویة" به خاطر این است که "ام" به معنی "مادر" است، و می دانیم مادر پناهگاهی است برای فرزندان که در مشکلات به او پناه می برند، و نزد او می مانند، و در اینجا اشاره به این است که این گنهکاران خفیف المیزان محلی برای پناه گرفتن جز دوزخ نمی یابند، وای به حال کسی که پناهگاهش "جهنم" باشد!

بعضی نیز گفته اند معنی "ام" در اینجا "مغز" است، زیرا عرب به مغز سر "ام الرأس" می گوید، بنابراین معنی آیه چنین می شود که آنها را با سر در جهنم می افکنند، ولی این احتمال بعید به نظر می رسد زیرا در این صورت آیه بعد "و ما ادراک ماهیه"؛ تو چه می دانی آن چیست. مفهوم درستی نخواهد داشت.

"هاویة" از ماده "هوی" به معنی افتادن و سقوط  کردن است، و آن یکی از نام های "دوزخ" می باشد، چرا که گنهکاران در آن سقوط می کنند، و نیز اشاره به عمق آتش دوزخ است.

و اگر "ام" را در اینجا به معنی "مغز" بگیریم "هاویه" به معنی سقوط کننده می باشد، ولی تفسیر اول صحیح تر و مناسب تر به نظر می رسد.

 و ما ادرائک ماهیه: و تو چه دانی "هاویه" و دوزخ چیست؟

به هر حال تشبیه به "پروانه" به خاطر آن است که پروانه ها معمولاً خود را دیوانه وار به آتش می افکنند و می سوزانند، بدکاران نیز خود را در آتش جهنم می افکنند.

این احتمال نیز وجود دارد که تشبیه به پروانه اشاره به حیرت و سرگردانی خاصی است که در آن روز بر همه انسان ها مستولی می شود.

 

 نار حامیة: آتشی است سوزان .

"حامیة" از ماده "حمی" (بر وزن نفی) به معنی شدت حرارت است و "حامیة" در اینجا اشاره به سوزندگی فوق العاده آتش دوزخ است.

به هر حال این جمله که می فرماید: " تو چه می دانی هاویه چیست؟ هاویه آتش سوزان است" تأکیدی است  بر این معنی که عذاب قیامت و آتش دوزخ فوق تصور همه انسان ها است.

 "موازین" جمع "میزان" به معنی وسیله سنجش است . این واژه نخست در وزن های مادی به کار رفته سپس در موازین و مقیاس های معنوی نیز استعمال شده است.

 

توصیف قیامت

سپس خداوند در توصیف آن روز عجیب می فرماید:

 یوم یکون الناس کالفراش المبثوث: همان روزی که مردم مانند پروانه هایی پراکنده و حیران و سرگردان به هر سو می روند.

بسیاری  فراش" جمع "فراشة" را به معنی "پروانه" می دانند، بعضی نیز آن را به معنی "ملخ" تفسیر کرده اند، و ظاهراً این معنی از آیه 7 سوره قمر که مردم را در آن روز به ملخ های پراکنده تشبیه می کند گرفته شده (کانهم جراد منتشر) وگرنه معنی لغوی آن همان "پروانه" است.

به هر حال تشبیه به "پروانه" به خاطر آن است که پروانه ها معمولاً خود را دیوانه وار به آتش می افکنند و می سوزانند، بدکاران نیز خود را در آتش جهنم می افکنند.

این احتمال نیز وجود دارد که تشبیه به پروانه اشاره به حیرت و سرگردانی خاصی است که در آن روز بر همه انسان ها مستولی می شود.

و اگر "فراش" به معنی ملخ ها باشد تشبیه مزبور به خاطر این است که می گویند بسیاری از پرندگان به هنگام حرکت دستجمعی در مسیر معینی پرواز می کنند، جز ملخ ها که در حرکت گروهی مسیر مشخصی ندارند و هر کدام به سویی پیش می روند!

 سپس به سراغ یکی دیگر از اوصاف آن روز رفته می افزاید:

 و تکون الجبال کالعهن المنفوش: و کوه ها مانند پشم رنگین حلاجی شده خواهد بود.

"عهن" به معنی پشم رنگ شده است. و "منفوش" از ماده " نفش" به معنی گستردن پشم است که معمولا به وسیله ابزار مخصوص حلاجی و زدن پشم انجام می گیرد. طبق آیات مختلف قرآن، کوه ها در آستانه قیامت نخست به حرکت در می آیند بعد در هم کوبیده و متلاشی می گردند و سرانجام به صورت غباری در آسمان در می آیند که در آیه مورد بحث آن را تشبیه به پشم های رنگین حلاجی شده کرده است باز از عوامل ناخشنودی خالی نیست تنها زندگی آخرت است که سراسر رضایت و خشنودی و آرامش و امنیت و مایه جمعیت خاطر می باشد.

 

پی نوشت ها:

1- نورالثقلین، ج 5 ، ص 659، حدیث 12 و 8 .

2- نورالثقلین، ج 5 ، ص 659، حدیث 12 و 8 .

3- همان، حدیث7.

4- نورالثقلین، ج 5 ، ص 660، حدیث 13.

5- نورالثقلین، ج 5 ، ص 660 ، حدیث 14.

6- بحارالانوار، ج 7 ، ص 251.

7- تفسیر نورالثقلین، ج 2 ، ص 5.

منبع : تفسیر نمونه، جلد 27.

 

منبع :  http://www.tebyan.net/Teb.aspx?nId=12076

تفسیری جدید از مثال عنکبوت در قرآن

 

رابطة العالم الاسلامی، مرکزی است که در شهر مکه واقع شده و امور تبلیغی دینی را انجام می دهد. حوزه فعالیت این مرکز داخل و خارج عربستان سعودی است. یکی از بخش های این مرکز بخش "اعجاز علمی" است که مجله ای فصلی به نام "الاعجاز العلمی" دارد. مقاله مذکور حاوی نکات تازه ای درباره آیات 41-43 سوره عنکبوت است. وی مثال عنکبوت را مورد بررسی تفسیری و علمی قرار داده و تفسیر تازه ای از آن را ارائه می کند.

مترجم این مقاله دکتر محمد علی رضایی اصفهانی، عضو هیئت علمی مرکز جهانی علوم اسلامی و پژوشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و نیز رئیس هیئت مدیره انجمن علمی قرآن پژوهی و مدرس حوزه و دانشگاه است. از آقای دکتر رضایی اصفهانی تاکنون هشت جلد کتاب و بیش از بیست مقاله تخصصی در حوزه علوم قرآن و حدیث منتشر شده است؛ یکی از کتاب های ایشان پژوهشی در اعجاز علمی قرآن بوده که برنده چهار جایزه کشوری است. مترجم، علاوه بر ترجمه دقیق روان، در بخش پایانی به نقد و بررسی آرا نویسنده پرداخته است.

 

خانه عنکبوت در نظر مفسران

در مورد آیه 41 سوره عنکبوت "ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت" تامل و توقف کردم و سپس به کتاب های تفسیر مراجعه نمودم. (مثل تفسیر جامع البیان عن تاویل آیات القرآن، طبری/ مختصر تفسیر قرطبی، قرطبی/ تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر/ تفسیر البحرالمحیط، ابی حیان آندلسی/ فتح الغدی، شوکانی/ تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنان، سعدی/ صفوة التفاسیر، صابونی/ تفسیر ابی السعود، عمادی/ فتح البیان فی مقاصد القرآن، فتوجی بخاری/ زادالمسیر فی علم التفسیر، جوزی/ الضوء المنیر علی التفسیر، صلاحی/ تنویر الاذهان عن تفسیر روح البیان، بروسوی/ تفسیر القرآن العظیم، قرشی دمشی). همه این تفاسیر بر این موضوع اتفاق داشتند که مقصود از " بیت العنکبوت" در این آیه، همان بیت مادی یعنی "خانه" است که عنکبوت به عنوان محل سکونت خود انتخاب می کند. در تفسیرها این خانه را چنین تفسیر کرده اند:

- چیزی از آن دفاع نمی کند. (تفسیر طبری)

- ضعیف ترین خانه است که سرما و گرما را نگاه نمی دارد. (قرطبی)

- خانه ای ضعیف. (ابن حیان آندلسی)

- هیچ خانه ای از آن ضعیف تر نیست. (شوکانی)

- از ضعیف ترین خانه هاست. (سعدی)

- ضعیف ترین خانه هاست به خاطر پستی و  کوچکی آن. (صابونی)

- هیچ چیزی در سستی نزدیک و مشابه آن ندیدیم. (عمادی)

- هیچ خانه ای ضعیف تر و سست تر از این نیست. (قنوجی بخاری)

- سست ترین خانه ها و ضعیف ترین آنهاست. (اصلاحی)

- هیچ خانه ای سست تر از آن در میان خانه های حشرات نیست. (بروسوی)

- ضعیف و سست است. (ابن کثیر قریشی دمشقی)

 

تعارض دیدگاه مفسران با علوم جدید

علوم جدید ثابت کرده اند که تارها - بافته های-  عنکبوت از قویترین بافته های طبیعی است و سختی آن از سختی آهن محکم، محکم تر است. تا آنجا که به نام "آهن حیوانی" خوانده می شود. خانه عنکبوت از قویترین خانه هاست که از ناحیه استحکام بافت آن مشهور است؛ از این رو می تواند در برابر بادهای شدید مقاومت کند و در تارهای خود شکارهای عنکبوت را نگهداری نماید به طوری که نمی توانند از آن جدا شوند. از آنجا که ایمان کامل دارم که ممکن نیست حقایق علمی با آیات قرآن معارض باشند و اگر تعارض داشتند شکی نیست که آنچه قرآن ثابت کرده [و به طور قطعی و نص فرموده] حق است و علوم بشری از حقیقت فاصله گرفته است.

با مراجعه به قرآن کریم و کتاب های تفسیر و کتاب های لغت عربی و نیز حقایق علمی که در مورد عنکبوت و خانه آن و روش زندگی و روابط اجتماعی آن بود، در پی یافتن پاسخی بر این سوال بودم که آیا مقصود آیات غیر از چیزی است که کتاب های تفسیر به آن توجه کرده اند؟ به این منظور، موارد و آیاتی که واژه "اولیاء" در آن به کار رفته بود را جمع آوری کردم تا ببینم چه کسانی ولایت دارند و آیا در آیه ای بیان شده که بت های ساختگی و بت های پلید را اولیاء خود انتخاب کرده اند؟ سپس معنای واژه "اولیاء و ولایت" را در کتاب های لغت عربی جستجو کردم؛ بعد در مورد واژه "بیت" در کتب لغت عربی جستجو کردم تا ببینم آیا عرب این کلمه را به معنای دیگری غیر از معنای رایج (مسکن) استعمال کرده تا آن معنا، مقصود واژه "بیت" در این مثال باشد که خدای سبحان در سوره عنکبوت استفاده نموده است؟ سپس در حقایق علمی در مورد بافته ها و خانه عنکبوت پژوهش کردم تا ببینم که قوت این بافته و این خانه چه اندازه است؛ آیا واقعاً آن خانه - همانطور که در کتاب های تفسیر نوشته اند-  ضعیف ترین خانه هاست؟

سپس در مورد روابط اجتماعی عنکبوت ها پژوهش کردم تا ببینم که نوع روابط بین عنکبوت های مذکر و مونث و بچه های آنها چگونه است؛ آنها خانواده واحدی هستند و عرب کلمه "بیت" را بر همسر و فرزندان عنکبوت نیز اطلاق می کند؟ سپس، نتایج مطالب قبل را با همدیگر ارتباط دادم تا ببینم، با توجه به یافته های من، در اینجا احتمال تفسیر دیگری برای آیه وجود دارد؟

 

نتایج پژوهش های لغوی و قرآنی

1- واژه "اولیاء" در قرآن کریم:

کلمه "اولیاء" سی و سه مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است و در بیست مورد آنها، این واژه در مصادیق زیر استعمال شده است: کافرون، الذین کفروا، منافقون، یهود و نصاری، الذین اوتوا الکتاب، شیاطین، ابلیس و نسل او، ستمکاران، الذین هادوا.

و نیز در موارد: الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا و الذین آووا و نصروا، پدران، برادران از کفار، مومنون، مومنات، بندگان صالح خدا؛ ولی در هیچ آیه ای تصریح نشده که "اولیاء" از بت های ساختگی و بت های پلید باشند.

2- واژه "اولیاء" و معنای ولایت در کتب لغت عربی: گویا ولایت به تدبر و قدرت و انجام کار اشاره دارد.

3- معنای واژه "بیت" در کتب لغت عربی:

واژه " بیت" در لغت عرب استعمال زیادی دارد؛ به معنای "خانه شعر" و نیز "مسکن، فرش خانه، کعبه و قبر" می آید و نیز به همسر مرد و خانواده اش گفته می شود.

در معجم الوسیط آمده است: " بیت الرجل: زن و عیال او"

و در لسان العرب آمده است: "بیت الرجل: زن او"

در قاموس محیط آمده است: "البیت: عیال مرد" و در صحاح آمده است:

"البیت: عیال مرد"

 

نتایج پژوهش های علمی در مورد عنکبوت

1- حقایق علمی در مورد تارها و بافته های عنکبوت و  خانه آن:

تارهای عنکبوت از پروتئین ساخته می شود که در حفره های حریری، شکل می گیرد و آنچه به دست می آید جداً قوی است؛ استحکام آن از استحکام آهن محکم، بیشتر است و دو برابر کش می آید بدون آنکه پاره شود(1) و این (بافته عنکبوت) در همه موارد، از قویترین الیاف طبیعی به شمار می آید.

شبکه ای که عنکبوت ایجاد می کند قدرتی دارد که ممکن است بتواند زنبور عسل را- که حجم آن چند برابر عنکبوت است- بدون این که آن شبکه تحت تاثیر قرار گیرد یا پاره شود، متوقف کند، در حالی که آن زنبور سرعتی حدود 32 کیلومتر در ساعت دارد.

"شرکت کندیه" اقدام به تولید تارهای عنکبوت کرده است تا از آنها نخ های پزشکی و طناب هایی برای صید ماهی ها و لباس ضد گلوله بسازد.(2) ساکنان جزایر "سلمون" نیز در قدیم به ساخت تورهای ماهیگیری از نخ های عنکبوت می پرداختند.

بدین ترتیب روشن است که "بیت عنکبوت"- به معنای خانه عنکبوت- از قویترین مخلوقات مشهور است. اگر قویترین آنها نباشد.

2- حقایق علمی در مورد زندگی عنکبوت ها و روابط اجتماعی آنها:

عنکبوت ها، گروهی هستند که در جهان بیش از سی هزار نوع آنها وجود دارد و در حجم و شکل و روش زندگی متفاوت هستند؛ روش زندگی فردی همراه دشمنی با یکدیگر در آنها غالب است و انواع اندکی از آنها یافت می شوند که به صورت دسته جمعی زندگی می کنند.

جثه عنکبوت های ماده از نرها بزرگتر است: غالباً فقط در هنگام ازدواج همدیگر را ملاقات می کنند و عنکبوت نر قبل از عروسی، اقدام به رقص ها و حالات مشخصی در برابر عنکبوت ماده می نماید که مقصودش جلوگیری از غریزه دشمنی عنکبوت ماده است. هنگامی که آمیزش آنها تمام می شود، عنکبوت نرغالباً در لانه باقی می ماند و اقدام به پنهان شدن از عنکبوت ماده می کند، چرا که می ترسد او را بکشد. کشتن عنکبوت نر بعد از تمام شدن آمیزش جنسی، در بین بسیاری از عنکبوت ها اتفاق می افتد؛ مشهورترین این عنکبوت ها "بیوه سیاه" است. در برخی از انواع آنها، عنکبوت ماده، عنکبوت نر را رها می کند تا هنگامی که فرزندان از تخم خارج می شوند، اقدام به قتل او کنند و او را بخورند. در انواع دیگری از عنکبوت، مادر، اقدام به تغذیه فرزندان کوچکش می کند تا این که بزرگ می شوند و مادرشان را می کشند و می خورند.

از این مطالب روشن می شود که نظام اجتماعی و روابط خانوادگی عنکبوت، بر اساس مصالح موقت است، به طوری که هر گاه این مصالح تمام می شود، دشمن همدیگر می شوند و برخی، برخی دیگر را می کشند.

این دشمنی شدید فقط بعد از اتمام مصلحت ها جلوه گر می شود و روابط سست و ضعیف بین افراد خانواده عنکبوت آن را سست ترین خانواده ها در میان آفریده شدگان مشهور قرار می دهد.

 

اشکال و پاسخ

صاحبان کتاب های تفسیر بر آنند که مقصود از مثال در آیه 41 سوره عنکبوت (مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتا) آن است که مشرکان، معبودان (و بت هایی) غیر از خدا را انتخاب می کنند که در هنگام حاجت، امید یاری و فایده و رزق از آنان دارند و در سختی ها به آنان تمسک می جویند.(3)

برخی مفسران برآنند که منظور از "اولیاء" در اینجا بت های ساختگی و بت های پلید هستند.(4) ولی با مراجعه به مواردی که واژه "اولیاء" در قرآن آمده است در می یابیم که آیات قرآن در بیست مورد از سی و سه مورد، تصریح کرده که آن اولیاء، از زندگان (مثل کافران و...) هستند و همانطور که قبلاً گذشت، هیچ آیه ای از آیات قرآن کریم تصریح نکرده که "اولیاء" از بت های ساختگی و بت های پلید باشند و این مطلب همسویی معنای "ولایت" است. همانطور که در لغت عرب وارد شده بود، معنای "ولایت" یاری است که اشاره به تدبر، قدرت و انجام کار دارد و "ولی" همان دوستدار، دوست و یاور است و این کارها و تصرفات از جمادات صادر نمی شود.

با مراجعه به حقایق علمی جدید در مورد تارها (بافته های عنکبوت و خانه او متوجه این نکته می شویم که علم جدید بدون شک اظهار می کند: بافته های عنکبوت از قویترین بافته های طبیعی است و صفت سختی و محکمی دارد.

هنگامی که ما قبول کردیم مقصود آیه از "بیت"، خانواده و روابط خانوادگی است، توصیف قرآن از آن به عنوان سست ترین خانواده (ان او هن البیوت لبت العنکبوت) مطابق چیزی است که خداوند برای بندگانش، از خلال علم جدید، در مطالعه حیات عنکبوت ها، روشن کرده است.

از طرفی، جهت شباهت، در مثالی که در قرآن زده شده است، به طور جدی واضح می شود، چون کسانی که غیر از خدا را دوستان و یاوران خود انتخاب می کنند فقط برای انجام مصلحت های دنیوی است که به چنین انتخابی دست می زنند و هنگامی که این مصلحت ها تحقق یافت، یا در دنیا و یا در آخرت دشمن یکدیگر می شوند. (الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین؛ در آن روز دوستان برخی دشمنان برخی دیگرند مگر افراد پارسا و تقوا پیشه- زخرف /67) همانطور که بیان کردیم، این روابط موقت و مصالح آنی بر عنکبوت و خانواده او منطبق است.

از طرف دیگر، بین کسانی که غیر از خدا را دوستان و یاوران خود انتخاب می کنند و بین عنکبوت و بیت او (= مسکن او) تفاوت بسیار می یابیم. از این جهت که رابطه بین کسانی که غیر خدا را دوست و یاور می گیرند رابطه بین زندگان است و آن رابطه محبت و دوستی و یاری گری است و این مطلب بدان سبب است که معنای "ولایت" (در اولیاء) تحقق یابد.

اما روابط بین عنکبوت و خانه مادی او (مسکن) رابطه بین موجود زنده و جماد (موجود غیر زنده) است؛ پس در اینجا معنای "ولایت" به معنی دوستی و یاری گری تحقق نمی یابد، چون جمادات، نیروی تدبر، اعمال قدرت و انجام کار ندارند. در این آیه یکی از موارد اعجاز علمی قرآن جلوه گر می شود؛ این حقایق- از خانواده و حیات عنکبوت ها- جدیداً کشف شده که خانواده عنکبوت سست ترین خانواده هاست و قرآن کریم بیش از هزار سال قبل از اکتشاف آن- توسط بشر- به این حقیقت اشاره کرده است.

هنگامی که به آخر آیه 41 سوره عنکبوت نگاه می کنیم  متوجه این مسئله می شویم که لو کانوا یعلمون. اگر (بر فرض) می دانستند. اشاره می کند که آنان مقصود (این مثال قرآنی) را نمی دانستند چون این حقیقت علمی، در هنگام نزول قرآن برای بشر شناخته شده نبود.

طبق آیه 43 سوره عنکبوت یعنی " و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون"، این مثال را برای مردم می زنیم و جز دانایان در مورد آن خردورزی نمی کنند. "خدا ما و شما را از آنان - دانایان خردورز-" قرار دهد. نیز مشخص است که مقصود از مثال (بیت عنکبوت)غیر از معنای ظاهری آن است.

 

پی نوشت ها:

1- ر- ک: الحشرات فی القرآن و الاحادیث النبویه و التراث الشعبی الکوینی، دکتر و سیمة الحوطی.

2- تقریر نکسیاینایر2002م.

3- ر- ک: تفسیر طبرسی، ابن کثیر و دیگران (ذیل آیه).

4- ر- ک: زاد المسیر فی علم التفسیر، جوزی.

 

نوشته: دکتر صلاح رشید

ترجمه و نقد: دکتر محمد علی رضایی اصفهانی

 

منبع :  http://www.tebyan.net/Teb.aspx?nId=11592