تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

آیا می‌خواهید درهمان راند اول دخل شیطان را بیاورید؟

 

آیا می‌خواهید درهمان راند اول دخل شیطان را بیاورید؟ به این سه فنّ دقت کنید!

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
نماز چهره شیطان را سیاه کند ، و صدقه دادن پشت او را بشکند ، و دوستی در راه خدا ریشه او را می شکند ، و وقتی چنین کردید از شما به فاصله شرق و غرب دوری کند .
 

کنز العمال ، ج 7 ، ص 284، ح 18893

 

آیا می‌دانید چگونه می‌توان جلوی امواج بلا را گرفت؟!

 

آیا می‌دانید چگونه می‌توان جلوی امواج بلا را گرفت؟!

 

امام علی علیه السلام
سُوسُوا إِیمَانَکُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاةِ وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ .

ایمان خود را با صدقه دادن ، و اموالتان را با زکات دادن نگاهدارید، و امواج بلا را با دعا از خود برانید.
 

نهج البلاغه – حکمت 146

 

آیا می دانی خوشی دنیا به چیست؟

 

آیا می‌دانید خوشی در دنیا به چیست؟!

 

از حضرت امام رضا علیه السلام درباره خوشی دنیا سؤال شد، فرمود :
وسعت منزل و زیادی دوستان
 

بحار الانوار ، ج 76، ص 152

 

احادیث معصومین (۱)

 

امام حسن (ع) : از آن حضرت سؤال شد : زهد چیست ؟ فرمود : رغبت به تقوی و بی رغبتی به دنیا .
قیل له - علیه السلام - ما الزهد ؟ قال : الرغبة فی التقوی والزهادة فی الدنیا .
تحف العقول ، ص 227
 
 
حضرت رسول (ص) : نشان منافق سه چیز است : 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .
آیة المنافق ثلاث : اذا حدث کذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان .
صحیح مسلم ، کتاب الایمان ، ح 89
 
 
امام سجاد (ع) : سپاس خدای را که اول است و پیش از او اولی نبوده ( مبدا هر موجودی است ) و آخر است و پس از او آخری نباشد ( مرجع همه اشیاء است )
الحمد لله الاول بلا اول کان قبله ، و الاخر بلا اخر یکون بعده .
صحیفه سجادیه
 
 
امام علی (ع) : [1] امام علیه السلام فرمود :[2]در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش نه پشتی که سوار شوند و نه پستانی که بدوشند
1 - قال [ع ] : کن فی الفتنه کابن اللبون لا ظهر فیرک و لا ضرع فیحلب
نهج البلاغه
 
 
امام حسین (ع) : چگونه با چیزی که خود در وجودش نیازمند توست ، برای وجود تو دلیل آورده شود؟ آیا چیزی هست که آشکارتر از تو باشد تا وسیله آشکار کردن تو باشد؟ کی پنهانی تا نیازمند دلیلی باشی که بر تو دلالت کند؟ و کی دوری تا آثارت وسیله رسیدن به تو باشند؟ کور باد آن چشمی که تو را مراقب و نگهبان خود نبیند.
کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر إلیک ؟ أ یکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک ؟ متی غبت حتی تحتاج إلی دلیل یدل علیک ؟ و متی بعدت حتی تکون الَثار هی التی توصل إلیک ؟ عمیت عین لا تراک علیها رقیبا...
دعای عرفه ، بحار الانوار، ج 98، ص 226
 
 
امام محمد باقر(ع) : چه بسا شخص حریص بر امری از امور دنیا ، که بدان دست یافته و باعث نافرجامی و بدبختی او گردیده است ، و چه بسا کسی که برای امری از امور آخرت کراهت داشته و بدان رسیده ، ولی به وسیله آن سعادتمند گردیده است .
فلرب حریص علی امر من امور الدنیا قد ناله ، فلما ناله کان علیه وبالا و شقی به ، و لرب کاره لامر من امور الاخره قد ناله فسعد به .
 
 
امام جعفر صادق (ع) : سلیمان دیلمی می گوید : به امام صادق - علیه السلام - عرض کردم فلانی در عبادت و دیانت و فضیلت چنین و چنان است . فرمود : عقلش چگونه است ؟ گفتم نمی دانم . فرمود : پاداش به اندازه عقل است .
محمد بن سلیمان الدیلمی عن أبیه قال : قلت لابی عبدالله - علیه السلام - فلان بن عبادته و دینه و فضله ! فقال : کیف عقله ؟ قلت : لا أدری : فقال : ان الثواب علی قدر العقل .
اصول کافی ، ج 1 ، ص 12
 
 
حضرت زهرا (س) : در یکی از روزها ، صبحگاهان امام علی (ع ) فرمود : فاطمه جان آیا غذایی داری تا از گرسنگی بیرون آیم ؟ پاسخ دادند : نه ، به خدایی که پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید سوگند ، دو روز است که در منزل غذای کافی نداریم و در این مدت شما را بر خود و فرزندانم در طعام ترجیح دادم . امام (ع ) با تأسف فرمودند : فاطمه جان چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال تهیه غذا بروم ؟ حضرت زهرا (ع ) فرمودند : ای اباالحسن ، من از پروردگار خود حیا می کنم که چیزی را که تو بر آن توان و قدرت نداری ، درخواست نمایم .
أصبح علی بن أبیطالب (ع ) ذات یوم ساغبا ، فقال : یا فاطمة هل عندک شیء تغذینیه ؟ قالت (ع ) : لا والذی أکرم أبی بالنبوة و أکرمک بالوصیة ما أصبح الغداة عندی شیء ، و ما کان شیء أطعمناه مذ یومین إلا شیء کنت أؤثرک به علی نفسی و علی ابنی هذین الحسن و الحسین . فقال علی (ع ) : یا فاطمة ألا کنت أعلمتینی فأبغیکم شیئا ؟ فقالت (ع ) : یا أباالحسن إنی لأستحیی من إلهی أن أکلف نفسک ما لا تقدر علیه .
بحار الانوار ، ج 43 ، ص 59
 
 
امام موسی کاظم(ع) : مصیبت برای شکیبا یکی است و برای بی تابی کننده دوتاست .
المصیبه للصابر واحده و للجازع اثنتان
تحف العقول ، ص 437
 
 
امام رضا (ع) : مؤمن ، مؤمن واقعی نیست ، مگر آن که سه خصلت در او باشد : سنتی از پروردگارش و سنتی از پیامبرش و سنتی از امامش . اما سنت پروردگارش ، پوشاندن راز خود است ، اما سنت پیغمبرش ، مدارا و نرم رفتاری با مردم است ، اما سنت امامش صبر کردن در زمان تنگدستی و پریشان حالی است
لا یکون المؤمن مؤمنا حتی تکون فیه ثلاث خصال ، سنة من ربه ، و سنة من نبیه ، و سنة من ولیه . فاما السنة من ربه فکتمان سره ، و اما السنة من نبیه فمداراة الناس ، و اما السنة من ولیه فالصبر فی البأساء و الضراء

سیمای پرهیزکاران در قرآن عظیم

 

باغ، بستان،بهشت

خداوند کریم  در آیه 135 سوره آل عمران به این نکته اشاره می‌فرماید که بهشتی به گستردگی آسمان‌ها و زمین برای پرهیزکاران آفریده است . و در آیات بعد ایشان را توصیف می‌نماید:

الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ * - پرهیزکاران - کسانی هستند که در توانگری و تنگدستی انفاق می‌کنند و خشم خویش فرو می‌خورند و از خطای مردم در می‌گذرند. خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ وَ لَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ *  و آن کسانی که وقتی مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی کنند، خدا را، یاد می‌کنند و برای گناهان خویش آمرزش می‌خواهند و کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتی گناه آگاهند در آنچه می‌کردند پای نفشرند .

أُوْلَـئِکَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ * پاداش اینان آمرزش پروردگارشان است و نیز بهشت‌هایی که در آن نهرها جاری است در آنجا جاویدانند و چه نیکو است پاداش نیکوکاران . (آل عمران، 136،135،134)

امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: اصرار بر گناه این است که انسان گناهى کند و به دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد .

خداوند در آیات فوق پرهیزکاران را معرفى نموده و پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذکر نموده است :

1- آنها در همه حال انفاق مى‌کنند چه موقعى که در راحتى و وسعتند و چه زمانى که در پریشانى و محرومیتند. آنها با این عمل ثابت مى‌کنند که روح کمک به دیگران و نیکوکارى در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل تحت هر شرائطى اقدام به این کار مى‌کنند. روشن است که انفاق در حال وسعت به تنهائى نشانه نفوذ کامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست، اما آنها که در همه حال اقدام به کمک و بخشش مى‌کنند نشان مى‌دهند که این صفت در آنها ریشه‌دار است .

در این جا این سوال مطرح می‌شود که انسان تنگدست چگونه مى‌تواند انفاق کند؟ پاسخ این است: که اولا افراد تنگدست نیز به مقدار توانائى مى‌توانند در راه کمک به دیگران انفاق کنند، و ثانیا انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادى را شامل مى‌شود خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر، و به این ترتیب خداوند مى‌خواهد روح گذشت و فداکارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى که از "بخل" سرچشمه مى‌گیرد بر کنار بمانند.

فراموشی خدا نتیجه سهل‌انگارى و وسوسه‌هاى شیطانى است و تنها کسانى گرفتار آن مى‌شوند که خود را در برابر او تسلیم کنند، و به اصطلاح با وسواس خناس همکارى نزدیک نمایند! ولى انسان‌های بیدار و با ایمان، کاملا مراقبند که هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچه‌هاى قلب خود را به روى شیطان و لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى‌شوند.

2- دومین صفت ذکر شده برای پرهیزکاران این است که آنها بر خشم خود مسلط هستند .

"کظم" در لغت به معنى بستن سر مَشکى است که از آب پر شده باشد، و به طور کنایه در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مى‌شوند و از اِعمال آن خوددارى مى‌نمایند به کار مى‌رود.

"غیظ" به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است، که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مى‌دهد.

حالت خشم و غضب از خطرناک‌ترین حالات است و اگر مهار نشود، در شکل یک نوع جنون و دیوانگى و از دست دادن هر نوع کنترل اعصاب خودنمائى مى‌کند، و بسیارى از جنایات و تصمیم‌هاى خطرناکى که انسان یک عمر باید کفاره و جریمه آن را بپردازد در چنین حالى انجام مى‌شود، و لذا در آیه فوق دومین صفت برجسته پرهیزکاران را فرو بردن خشم معرفى کرده است .

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که خشم خود را فرو ببرد با این که قدرت بر اعمال آن دارد؛ خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مى‌کند.

پس فرو بردن خشم اثر فوق العاده‌اى در تکامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد.

3- سومین صفت پرهیزکاران اینست که از خطاى مردم مى‌گذرند. فرو بردن خشم بسیار خوب است اما به تنهائى کافى نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حال براى پایان دادن به حالت عداوت باید "کظم غیظ" توام با "عفو و بخشش" گردد، لذا خداوند به دنبال صفت عالى خویشتندارى و فرو بردن خشم، مساله عفو و گذشت را بیان نموده است.

4- صفت بارز دیگر پرهیزکاران نیکوکاری آنان می‌باشد. در اینجا اشاره به مرحله‌اى عالی‌تر از عفو شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملى پشت سر هم قرار گرفته‌اند و آن این است که انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت کینه را از دل خود بشوید بلکه با نیکى کردن در برابر بدى (آنجا که شایسته است) ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند به طورى که در آینده چنان صحنه‌اى تکرار نشود، به طور خلاصه نخست دستور به خویشتن‌دارى در برابر خشم، و پس از آن دستور به شستن قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مى‌دهد.

"کظم" در لغت به معنى بستن سر مَشکى است که از آب پر شده باشد، و به طور کنایه در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مى‌شوند و از اِعمال آن خوددارى مى‌نمایند به کار مى‌رود.

در حدیثى که در کتب شیعه و اهل تسنن در ذیل آیه فوق نقل شده چنین مى‌خوانیم که یکى از کنیزان امام سجاد علیه السلام به هنگامى که آب روى دست امام مى‌ریخت، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت، امام از روى خشم سر بلند کرد کنیز بلافاصله گفت خداوند در قرآن مى‌فرماید: "و الکاظمین الغیظ". امام فرمود: خشم خود را فرو بردم، عرض کرد: "والعافین عن الناس" فرمود: تو را بخشیدم خدا تو را ببخشد، او مجددا گفت: "والله یحب المحسنین" امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم .

این حدیث شاهد زنده‌اى است بر این که سه مرحله مزبور هر کدام مرحله‌اى عالی‌تر از مرحله قبل است .

خداوند در آیه 135 اشاره به یکى دیگر از صفات پرهیزکاران کرده، مى‌فرماید: پرهیزکاران هنگامى که مرتکب عمل زشتى شوند یا به خود ستم کنند خیلی سریع به یاد خدا مى‌افتند و براى گناهان خود آمرزش مى‌طلبند و هیچگاه اصرار بر گناه نمى‌‌ورزند .

"فاحشة" از ماده فحش و فحشاء به معنى هر عمل بسیار زشت است و انحصار به اعمال منافى عفت ندارد زیرا در اصل به معنى "تجاوز از حد" است که هر گناهى را شامل مى‌شود.

در این آیه اینگونه به نظر می‌رسد که انسان تا به یاد خدا است مرتکب گناه نمى‌شود آنگاه مرتکب گناه مى‌شود که به کلى خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشکارى و غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به یاد خدا مى‌افتند و گذشته را جبران مى‌کنند، آنها احساس مى‌کنند که هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛ چرا که هیچ کس جز خدا توان بخشش گناهان را ندارد.

باید توجه داشت که در این آیه علاوه بر عنوان فاحشه، ظلم بر خویشتن نیز ذکر شده و فرق میان این دو ممکن است این باشد که فاحشه اشاره به گناهان کبیره است و ظلم بر خویشتن؛ اشاره به گناهان صغیره است .

در پایان آیه براى تاکید مى‌فرماید که پرهیزکاران هرگز با علم و آگاهى بر گناه خویش اصرار نمى‌ورزند و تکرار گناه نمى‌کنند .  

انسان تا به یاد خدا است مرتکب گناه نمى‌شود آنگاه مرتکب گناه مى‌شود که به کلى خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشکارى و غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به یاد خدا مى‌افتند و گذشته را جبران مى‌کنند، آنها احساس مى‌کنند که هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛ چرا که هیچ کس جز خدا توان بخشش گناهان را ندارد.

در ذیل این آیه از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: " الاصرار ان یذنب الذنب فلا یستغفر الله ولا یحدث نفسه بتوبة فذلک الاصرار؛ اصرار بر گناه این است که انسان گناهى کند و به دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد .

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند: "هنگامى که آیه فوق نازل شد و گناهکاران توبه‌کار را به آمرزش الهى نوید داد ابلیس سخت ناراحت شد، و تمام یاران خود را با صداى بلند به تشکیل انجمنى دعوت کرد آنها از وى علت این دعوت را پرسیدند، او از نزول این آیه اظهار نگرانى کرد، یکى از یاران او گفت : من با دعوت انسان‌ها به این گناه و آن گناه تاثیر این آیه را خنثى مى‌کنم، ابلیس پیشنهاد او را نپذیرفت، دیگرى نیز پیشنهادى شبیه آن کرد که آن هم پذیرفته نشد، در این میان شیطانى کهنه‌کار به نام "وسواس خناس" گفت: من مشکل را حل مى‌کنم! ابلیس پرسید: از چه راه؟ گفت: فرزندان آدم را با وعده‌ها و آرزوها آلوده به گناه مى‌کنم، و هنگامى که مرتکب گناهى شدند یاد خدا و بازگشت به سوى او را از خاطر آنها مى‌برم، ابلیس گفت راه، همین است، و این ماموریت را تا پایان دنیا بر عهده او نهاد."(1)

روشن است که فراموشی خدا نتیجه سهل‌انگارى و وسوسه‌هاى شیطانى است و تنها کسانى گرفتار آن مى‌شوند که خود را در برابر او تسلیم کنند، و به اصطلاح با وسواس خناس همکارى نزدیک نمایند! ولى انسان‌های بیدار و با ایمان، کاملا مراقبند که هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچه‌هاى قلب خود را به روى شیطان و لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى‌شوند.

خداوند در آیه آخر پاداش پرهیزکارانى که صفات آنها در دو آیه گذشته آمده توضیح داده است که آمرزش پروردگار و بهشتى که نهرها از زیر درختان آن جارى است نصیب آنان می‌شود، بهشتی که در آن به طور جاودان سکنی می‌گزینند. و این پاداش نیکی است برای کسانی که اهل عمل هستند. نه افراد واداده و تنبل که همیشه از تعهدات و مسئولیت‌هاى خویش مى‌گریزند.

 

پی‌نوشت:

کتاب امالی شیخ صدوق، ص 376، ح 5 .

برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه

سایت تبیان

مهری هدهدی

 

منبع: http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=41242

 

نامه‌ای از ناحیه امام زمان (عج) به عثمان بن سعید

شیخ صدوق در «کمال الدین» مى‏نویسد: این توقیع به افتخار عثمان بن سعید و پسرش محمد بن عثمان از ناحیه مقدسه صادر شده است. این توقیع را سعدبن عبدالله اشعرى روایت کرده است. شیخ ابوعبدالله جعفر - رضى الله عنه - مى‏گوید: من آن را به خط سعدبن عبدالله اشعرى - رضى الله عنه - دیده‏ام و توقیع این است که:

«خداوند شما دو نفر را در راه بندگى خود موفق و بر دین مقدسش ثابت بدارد و شما را با آنچه موجب خشنودى اوست، نیکبخت گرداند. آنچه گفته بودید که «میثمى» از «مختار» و گفتگویش با شخصى که او را ملاقات کرده بود و استدلال کرده بود که پدرم امام حسن عسکرى علیه السلام جانشینى غیر از جعفر بن على(جعفر کذاب) ندارد و او هم امامت او را تصدیق کرده است، به ما رسید؛ و از تمام مضمون مکتوبى که از آنچه دوستان شما در خصوص او به شما خبر داده بودند، به وى نوشته‏اید، مطلع شدیم. من از نابینایى بعد از روشنى و از ضلالت بعد از هدایت و از عواقب سوء اعمال و فتنه‏هاى خطرناک به خدا پناه مى‏برم. خداوند عزوجل مى‏فرماید:

«الم. احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون»؛ آیا مردم گمان کردند ما آنها را به مجرد این که گفتند: ایمان آوردیم، رها مى‏کنیم، و دیگر امتحان نخواهند شد. (1)

چگونه است که به فتنه افتاده در وادى سرگردانى گام مى‏سپارند؟ و به چپ و راست منحرف مى‏شوند؟ از دین خود دورى گزیده‏اند یا در دین خود دچار تردید شده‏اند؟ با حق در آویخته‏اند یا از روایات صحیح و درست بى‏خبرند؟ یا آگاهند و خود را به فراموشکارى مى‏زنند؟! مگر نمى‏دانند که زمین هرگز خالى از حجت نخواهد بود؟ یا ظاهر و آشکار و یا غایب و پنهان! مگر نمى‏دانند که امام‌هاى آنها، بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله یکى پس از دیگرى به طور منظم آمده و رفته‏اند. تا نوبت به امام پیشین - یعنى، پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى علیه السلام - رسید، که به فرمان خدا به این مقام منصوب شد و بر جاى پدران بزرگوارش نشست و مردمان را به سوى حق و صراط مستقیم رهنمون گردید. او نیز قدم به قدم راه پدرانش را پیمود و سرانجام به جانشین خود عهد امامت را تسلیم نمود. خداوند جانشین او را از دیده‏ها پوشیده داشت و جایگاهش را پنهان ساخت؛ و این بر اساس مشیت خدا بود که در قضا حتمى خدا گذشته و در تقدیر الهى قطعیت یافته بود. و اینک موقعیت او با ماست و دانش و فضیلت او در اختیار ماست. اگر خداوند اجازه دهد در مورد آنچه منع فرموده، و برطرف سازد. آنچه(غیبت) را که مقرر نموده، حق را به نیکوترین شکل و روشن‌ترین قالب آن عرضه مى‏نماید و خود از پشت پرده ظاهر مى‏شود، و حجت خویش را اقامه مى‏کند، ولیکن تقدیر الهى شکست‏ناپذیر، و اراده او تردیدناپذیر است و از مشیت او نتوان پیشى گرفت. باید هواى نفس را به کنار گذاشته، بر اساس اعتقاد خود استوار بمانند و از آنچه که از دیده‏هایشان پوشیده شد، جستجو نکنند، تا به گناه نیفتند، و از آنچه خداى پوشیده نگه داشته، پرده برندارند تا پشیمان نشوند.

آنها بدانند که حق با ما، و در خاندان ما معصومین است؛ هیچ کس جز ما این را نمى‏داند، مگر این که دروغگو باشد، و بر خدا افترا ببندد! جز ما کسى این ادعا را ندارد، مگر این که گمراه و خیره‌سر باشد. بنابر این با این مختصر که گفتیم به ما اکتفا کنند و دیگر توضیح بیشتر لازم نیست، و با این اشاره قناعت نمایند.»(2)

پى‌نوشت‌ها:

1- سوره عنکبوت، آیه 2.

2- کمال الدین، ج 2، ص 510، حدیث 42، باب توقیعات/ بحارالانوار، ج 53، باب توقیعات، حدیث 19، ص 190.

منبع:

مهدى موعود، ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار ، قدیم

(جلد 5 - 53 جدید)

 

منبع: http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=22073