تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

مثل در قرآن ( ۳)

پشه ضعیف

"ان الله لا یستحی اَن یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها فاما الذین امنوا فیعلمون انه الحق من ربهم و اما الذین کفروا فیقولون ماذا أراد الله بهذا مثلا یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل به الا الفاسقین." (بقره / 26)

"خداوند از این که مثال – به موجودات ظاهراً کوچکی مانند – پشه و حتی بالاتر از آن بزند شرم نمی کند ؛ زیرا مؤمنان می دانند که حقیقتی است از طرف پروردگارشان و اما کسانی که کافر شدند – این موضوع را بهانه کرده – و می گویند منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟ آری خدا جمع زیادی را با آن گمراه و عده کثیری را هدایت می کند ولی فقط فاسقان را با آن گمراه می کند."

در این که چرا خداوند متعال در این آیه پشه را مثال زده است نکات متعددی را بیان کرده اند اما مَثل وسیله ای است که برای تجسم حقیقت به کار می رود و گاهی گوینده در مقام تحقیر و بیان ضعف مدعیان است. بلاغت سخن ایجاب می کند که برای نشان دادن ضعف آنها موجود ضعیفی را برای مثال انتخاب کند مثلاً در آیه 73 سوره حج آمده است: آنهایی که – بتها – مورد پرستش شما – کفار – هستند هرگز نمی توانند مگسی بیافرینند، اگرچه دست به دست هم بدهند، حتی اگر مگس، چیزی از آنها برباید قدرت پس گرفتن آن را ندارند، هم طلب کننده ضعیف است و هم طالب شونده.

یا در تشبیه تکیه گاه بت پرستان، خداوند متعال از خانه عنکبوت مثال می زند که سست ترین خانه هاست زیرا نه عنکبوت را از سرما و گرما و باد و باران حفظ می کند و نه از حمله دشمنانش.

معلوم است که برای ضعف کفار، اگر مثال از آفرینش آسمانها و زمین و سیارات و کهکشانها زده شود، تناسب با قدرت کفار ندارد.

شیخ محمود شبستری در گلشن راز درباره حکمت این مثل چنین سروده است:

هزاران آدم اندر وی هویداست

به هر جزوی ز خاک ار بنگری راست

در اسماء، قطره ای مانند نیل است

به اعضاء پشه ای هم چند پیل است

جهانی در دل یک ارزن آمد

درون حبه ای صد خرمن آمد

درون نقطه چشم آسمانی

به هر پشه در جای جانی

خداوند دو عالم راست منزل ...

به آن خردی که آمد حبه دل

هر آینه که گویی نیست باطل

اگر فکر گردی مرد کامل

که باطل دیدن از ضعف یقین است

کلام حق همی ناطق بدین است

نباشد در وجود تیر و بهرام

وجود پشه دارد حکمت ای خام

مانند حیوانات

" و مثل الذین کفروا کمثل الذی ینعق بما لا یسمع الا دعاء و نداء صم بکم عمی فهم لا یعقلون." (بقره / 171)

" وَ مثل – دعوت کننده ی – کافران چون مَثَل کسی است که حیوانی را که جز صدا و ندایی مبهم، چیزی – نمی شنود بانگ می زند. – آری – کرند، لالند، کورند. و در نمی یابند."

در این آیه، خداوند کفار را به حیوانات فاقد درک و شعوری تشبیه فرموده است که از صدای چوپان فقط توجه به طرز ادای کلمات و تن صدا دارند نه مفهوم  و حقیقت آن.

چوپانان و گله داران در هنگام چرای گوسفندانی وقتی می خواهند آنها را از مسیری باز دارند و یا به مسیری هدایت کنند با فریاد و سر و صدا به سوی آنان می دوند. حیوانات معنی کلمات چوپان را نمی فهمند فقط صدای آنها را می شنوند و از مسیری بر می گردند یا به مسیری می روند. کفار نیز چشم و گوش و زبان دل خویش را بر حقایق بسته اند هر چه با آنها از راه استدلال و محبت صحبت شود آنها اعمال و سنتهای پدران و گذشتگان خویش را مطرح می کنند و یا این که تابع هواهای نفسانی و نیت های شیطانی خویش هستند و نظر خود را از نظر سایرین بهتر و مفیدتر می پندارند به همین جهت دائم در پیله ای که خود بافته اند، به دور خویش رشته های ظن و گمان باطل می پیچند و اسیر خود بافته های خویش اند. درست مانند حیواناتی که از زندگی کردن فقط خوردن و خوابیدن و جفت گیری را می فهمند و با بقیه حقایق حیات کاری ندارند. در قرآن کریم در چهارده آیه اشاره به کری و کوری و لالی جاهلان شده است و در چندین مورد نیز جاهلان و کفار به حیوانات و چهارپایان تشبیه شده اند.

جامی شاعر معروف ایران درباره این آیه چنین سروده است:

حیوانی است مستوی القامه

حد انسان به مذهب عامه

به دو پا راهبر به خانه و کوی

پهن ناخن برهنه پوست زموی

می برندش گمان که انسان است

به دو پا راهبر به خانه و کوی

می فزاید بر این معانی خاص

وانکه خود را گمان برد ز خواص

 که همین اوست آنکه انسان است

هر کسی را به خود گمان آن است 

زده از وی بقدر خویش نفس

لفظ انسان یکی ولی هر کس

روی هر کس به فکر ورای وی است.(1)

جنبش هر کسی زجای وی است

                            

سرگذشت گذشتگان

"ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم الباساء و الضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول والذین امنوا معه متی نصرالله الا ان نصرالله قریب." (بقره / 214)

" آیا پنداشتید که داخل بهشت می شوید و حال آن که هنوز مانند آنچه بر – سر – پیشینیان شما آمد، بر – سر – شما نیامده است؟ آنان دچار سختی و زیان شدند و به – هول و – تکان در آمدند، تا جایی که پیامبر و کسانی که با وی ایمان آورده بودند گفتند: "یاری خدا کی خواهد بود؟ هش دار، که یاری خدا نزدیک است."

در این آیه خداوند متعال حوادثی را که بر اساس سنت الهی برای امتهای گذشته پیش آمده را برای این امت مثل زده است و می فرماید: شما تصور می کنید که همین کافی است که به زبان ایمان آورید و دیگر برای رفع مشکلات فردی و اجتماعی خویش نیاز به هیچ تلاش و کوشش و مجاهده و زحمتی ندارید!؟

فقط باید ایمان بیاورید و بقیه کارها را از خداوند متعال توقع داشته باشید انجام دهد!؟

هرگز چنین نیست . بلکه مؤمنان باید پس از ایمان آوردن و تقویت آن به استقبال مشکلات بروند، فداکاری کنند، جهاد نمایند، سختی ها را تحمل کنند، صبور و بردبار باشند و در کوره عمل، آبدیده و صیقل خورده شوند. اتفاقاً در میدان عمل مومنان واقعی از کسانی که شعار ایمان می دهند اما عملاً حاضر به هیچ کاری نیستند شناخته می شوند!

البته خداوند متعال مومنانی را که حتی الامکان و تا توان دارند صادقانه در راه ایمان و عقیده خویش مجاهده می کنند بر دشمنان پیروز می گرداند چنان که موسی و بنی اسراییل را بر فرعون و محمد (ص) و مسلمانان صدر اسلام را بر کفار پیروز گرداند.

پی نوشت:

1- سلسلة الذهب، ج اول.

گیاهان در قرآن ( نخل )

و با آن برایتان کشتزار زیتون و نخلها و تاکستانها و هر نوع میوه برویاند، در این عبرتی است برای مردمی که می اندیشند. (نحل/11)

 

نخل

نام قرآنی: نخل، نخیل

نامهای متداول: فارسی: نخل، خرما؛ عربی: نخل، تمر؛ عبری: تمر؛ اردو: خرم، کهجور؛ هندی، گجراتی، مراتی: پِند کهجور، بنگالی: کهجور؛ پنجابی: پِند؛ تلگو: کرجورو؛ کشمیری: کهریز؛ ملیالمی: انتها؛ سانسکریت:کرجور؛ تامیلی پریچای؛ انگلیسی: date-palm؛ فرانسوی:datte-dattier؛ ایتالیایی: dattero؛ لاتینی: palma؛ روسی: finik؛ اسپانیایی: palmera,datil؛ آلمانی: Dattelpalm ؛ یونانی:finiks khurmas

 

نام علمی: Phoenix dactylifera ( از تیره نخل Palmaceae , Arecaceae )

 

اشارات قرآنی

"ایود احدکم ان تکون له جنة من نخیل و اعناب تجری من تحتها الانهار له فیها من کل الثمرات و اصابهُ الکبر و له ذریة ضعفاء فاصابها اعصار فیه نار فاحترقت کذلک یبین الله لکم الایات لعلکم تتفکرون. ( بقره/266)"

"آیا ازمیان شما کسی هست که دوست داشته باشد که او را بوستانی از خرما و انگور بوده باشد، و جویها در پای درختانش جاری باشد، و هر گونه میوه ای دهد. و خود پیر شده و فرزندانی ناتوان داشته باشد، بناگاه گردبادی آتشناک در آن بوستان افتد و بسوزد؟ خدا آیات خود را برای شما این چنین بیان می کند، باشد که بیندیشید."

 

2-  "وهوالذی انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات کل شیء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراکبا و من النخل من طلعها قنوان دانیة و جنات من اعناب والزیتون و الرمان مشتبها وغیرمتشابه انظروا الی ثمره اذا اثمر وینعه ان فی ذلکم لایات لقوم یومنون." (انعام/99)

"اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقه ای سبز و از آن دانه هایی بر یکدیگر چیده و نیز از جوانه های نخل خوشه هایی سر فروهشته پدید آوردیم، و نیز بستانهایی از تاکها و زیتون و انار، همانند و ناهمانند. به میوه هایش آنگاه که پدید می آیند و آنگاه که می رسند بنگرید که در آنها عبرتهاست برای آنان که ایمان می آورند. "

 

3-  "و هوالذی انشا جنات معروشات و غیرمعروشات والنخل و الزرع مختلفا اکله و الزیتون و الرمان متشابها و غیرمتشابه کلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه یوم حصاده ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین."( انعام/141)

"و اوست که باغهایی آفرید نیازمند به داربست و بی نیاز از داربست، و درخت خرما و کشتزار، با طعمهای گوناگون، و زیتون و انار، همانند، در عین حال ناهمانند. چون ثمره آوردند از آنها بخورید و در روز درو حق آن را نیز بپردازید و اسراف مکنید که خدا اسراف کاران را دوست ندارد. "

 

4-" و فی الارض قطع متجاورات و جنات من اعناب و زرع و نخیل صنوان و غیر صنوان یسقی بماء واحد و نفضل بعضها علی بعض فی الاکل ان فی ذلک لایات لقوم یعقلون.( رعد/ 4)"

"و بر روی زمین قطعه هایی است در کنار یکدیگر و باغهای انگور و کشتزارها و نخلهایی که دوتنه از یک ریشه رسته است یا یک تنه از یک ریشه و همه به یک آب سیراب می شوند و در ثمره، بعضی را بر بعضی دیگر برتری نهاده ایم. هر آینه در اینها برای خردمندان عبرتهاست."

 

5-" ینبت لکم به الزرع و الزیتون و النخیل والاعناب و من کل الثمرات ان فی ذلک لایة لقوم یتفکرون.( نحل/11)"

و با آن برایتان کشتزار و زیتون و نخلها و تاکستانها و هر نوع میوه برویاند، در این عبرتی است برای مردمی که می اندیشند.

 

6- "و من ثمرات النخیل والاعناب تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا ان فی ذلک لایة لقوم یعقلون." ( نحل/67)

و از میوه ها نخلها و تاکها شرابی مستی آور و رزقی نیکو به دست می آورید، و خردمندان را در این عبرتی است.

 

7- "او تکون لک جنة من نخیل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجیرا."( اسراء/91)

"یا تو را بستانی باشد از درختان خرما و انگور که در خلالش نهرها جاری گردانی."

 

8-" واضرب لهم مثلا رجلین جعلنا لاحدهما جنتین من اعناب و حففنا هما بنخل و جعلنا بینهما زرعا."( کهف/32)

برایشان داستان دو مرد را بیان کن که به یکی دو تاکستان داده بودیم و بر گرد آنها نخلها و در میانشان کشتزار کرده بودیم.

 

9-  "فاجاءها المخاض الی جذع النخلة قالت یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیاً منسیاً".( مریم/23)

درد زاییدن او را به سوی تنه درخت خرمایی کشانید. گفت ای کاش پیش از این مرده بودم و از یادها فراموش شده بودم.

 

10- "و هزی الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطبا جنیاً."( مریم/25)

نخل را بجنبان تا خرمای تازه چیده برایت فرو ریزد.

 

11- "قال امنتم له قبل ان اذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلا قطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف ولاصلبنکم فی جذوع النخل و لتعلمن اینا اشد عذابا و ابقی."( طه/71)

"فرعون گفت: آیا پیش از آن که شما را رخصت دهم به او ایمان آوردید؟ او بزرگ شماست که به شما جادوگری آموخته است. دستها و پاهایتان را از چپ و راست می برم و بر تنه درخت خرما به دارتان می آویزم. تا بدانید که عذاب کدام یک از ما سخت تر و پاینده تر است."

 

12-"  فانشانا لکم به جنات من نخیل و اعناب لکم فیها فواکه کثیرة و منها تاکلون."( مؤمنون/19)

با آن برایتان بوستانهایی از خرما و انگور پدید آوردیم. شما را در آن باغها میوه های بسیاری است که از آنها می خورید.

 

13- "و زروع و نخل طلعها هضیم."( شعراء/148)

و کشتزارها و نخلها با آن شکوفه های نرم و لطیف؟

 

14- "و جعلنا فیها جنات من نخیل و اعناب و فجرنا فیها من العیون".( یس/ 34)

"و در آن باغهایی از نخلها و تاکها پدید آوردیم و چشمه ها را روان ساختیم."

 

15- "والنخل باسقات لها طلع نضید."( ق/10)

نخلهای بلند با خوشه های بر هم چیده."

 

16- "تنزع الناس کانهم اعجاز نخل منقعر."( قمر/20)

"که مردمان را از زمین، همانند ریشه های از جای کنده نخل، بر می کند."

 

17-" فیها فاکهة و النخل ذات الاکمام."( رحمن/11)

"در آن میوه هاست و نخلها، با خوشه هایی که درغلافند."

 

18- "فیهما فاکهة و نخل و رمان."( رحمن/68)

"در آن دو، میوه هست و نخل هست و انار هست."

 

19- "سخرها علیهم سبع لیال و ثمانیة ایام حسوما فتری القوم فیا صرعی کانهم اعجاز نخل خاویة."( حاقه/7)

"آن عذاب را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنان بگماشت . آن قوم را چون تنه های پوسیده خرما می دیدی که افتاده اند و مرده اند."

 

20-" و زیتونا و نخلاً."( عبس/29)

"و زیتون و نخل."

 

در قرآن مجید نام بسیاری از میوه ها و درختان میوه آمده است. ولی نام نخل بیش از همه اینها تکرار شده است. کلمه نخل( جمع آن نخیل) و نخله در بیست آیه قرآن آمده است که همه این آیات در این مورد نقل شد. شایان ذکر است که در هشت آیه نام نخل به تنهایی ذکر شده در دوازده آیه دیگر در جمع میوه هایی دیگر مانند زیتون، انار و انگور ذکر شده است. بجز کلمه نخل نام نوعی خاص از درخت خرما به نام لینة در سوره حشر/5 آمده است. در دو آیه( 53 و 124) سوره نساء کلمه " نقیر" آمده که به معنای " گودیی بر پشت هسته خرما" می باشد؛ یعنی چیزی بی ارزش. " قطمیر" کلمه دیگری است که در قرآن در سوره فاطر/13 آمده است نیز به معنای چیزی بی اهمیت است هر چند در لغت به معنای پوست نازک بین خرما و هسته آن می باشد. کلمه " نوی" در سوره انعام /95 را علامه عبدالله یوسف علی در ترجمه قرآن خود هسته خرما معنی کرده است هر چند بسیاری از دیگر مفسران آن را هسته هر نوع میوه ای می دانند. همچنین کلمه "عرجون" به معنی چوب هلالی شکل خوشه خرماست که خشکیده و به شکل داس برآمده است که در سوره یس/39 هلال ماه به آن تشبیه شده است. کلمات " حبل" و " دُسُر" را که در سوره لهب/5 و قمر/13 به ترتیب آمده است علامه یوسف علی، لیف خرما معنی کرده است.

نام علمی درخت خرما " فونیکس داکتیلی فرا" از تیره نخل است ( کتاب نخلهای جهان از مک کورا). درخت خرما در زبان عربی " نخل" و میوه آن" تمر" نامیده می شود. هر چند در بسیاری از کشورهای عربی و آفریقایی کلمه هندی " کهجور" و کلمه فارسی " خرما" برای میوه این درخت کاربردی عام دارد.

 

تاریخ کاشت درخت خرما

تصور می شود که پرورش و کاشت درخت خرما 6000 تا 8000 سال قبل در بین النهرین آغاز شد. احتمالاً هیچ درخت میوه دیگری در آن زمان بجز درخت خرما در جایی کاشته نمی شد و شاید به همین علت خرما همیشه با تمدن و فرهنگ بشری همراه بوده است. فونیکس اسم عمومی خرما همچنین نام پرنده ای افسانه ای ( ققنوس) است. نقل شده که این پرنده چندین هزار سال قبل در صحرای کبیرعربستان وجود داشته است. سن متوسط این پرنده پانصد تا ششصد سال بود و پس از آن خود را می سوزاند و دوباره از خاکستر خودش برای دوره زندگی جدید ظاهر می شد. ادبیات یونان و روم قدیم پر از داستانهایی است درباره امکان ارتباط بین درخت خرما و ققنوس.

 

فواید درخت خرما

بنابر ضرب المثل کهنی عربی فواید درخت خرما به اندازه تعداد روزهای سال است. و ظاهراً نیز چنین است، زیرا خرما واقعاً فواید گوناگونی دارد. از چوب آن در بنّایی استفاده می شود و برگهای بزرگ آن( که گاهی شاخه نامیده می شود) برای ساختن چندین کاردستی مانند بادبزن، طناب، چوبدستی، حصیر و غیره به کار می رود. بنابر سنتی قدیمی، عادت اعراب بر این بود که در مراسم شادمانی همگانی برگهای درخت خرما را در دست می گرفتند و به صورت دسته هایی از معابر می گذشتند. هسته خرما اگر خیسانده و آرد شود غذای مناسبی برای دام می باشد. خرما علاوه بر آن که میوه ای شیرین و لذیذ است بهترین ماده غذایی برای انسان است. خرما شامل بیش از 60% قند تبدیل شده و دکستروز به اضافه مقدار زیادی ساکاروز و پروتئین، پکتین، تانین، سلولز، نشاسته و چربی به نسبتهای متفاوت است(30). مقدار زیادی ویتامینهای A و B و C نیز در آن وجود دارد. به علاوه ترکیبات معدنی آهن، سدیم، کلسیم، گوگرد، کلر و فسفر در خرما دیده می شود. خرمای خوراکی، مانند عسل، در ساختن شیرینی، نوشابه، شکر و شربتهای شیرین به کار می رود.

خرما از نظر پزشکی بسیار با ارزش است( دائرة المعارف پزشکی اسلام) آرام بخش و ملیّن و محرک قلب است و از فراموشی جلوگیری می کند. برای ناراحتیهای تنفسی به طور کلی و به ویژه برای تنگی نفس( آسم) مفید است. خرما لینت آور، مدِرّ و مقوی قویه باه است. و با توجه به تمام خواص و ترکیباتش می توان آن را غذایی کامل و نیروبخش دانست. ضماد آرد هسته خرما برای شفای بیماریهای چشمی مخصوصاً ورم قرنیه و چشم درد مفید است. حضرت محمد(ص) برای حفظ سلامتی، مردم را به خوردن منظم خرما توصیه می کند. هر چند نقل شده که یک بار حضرت علی (ع) را در دوران نقاهت از خوردن خرما نهی فرمود( کتاب سنن ترمذی) و این توصیه کاملاً بر پایه ای علمی استوار است زیرا خرما دارای الیافی غذایی است و کسانی که دوره نقاهت را می گذرانند و معده ای ضعیف دارند هضم این الیاف برایشان مشکل است. بعضی از مفسران قرآن مانند مولانا عبدالماجد دریابادی اشاره کرده اند که خرما برای زن باردار بسیار مفید است به همین جهت هنگامی که حضرت مریم درد زاییدن گرفت برایش خرما آماده شد. ( سوره مریم/23-25)

 

 

قطع درخت خرما ممنوع!

خرما درختی دو پایه است یعنی درخت نر و ماده آن بر دو ساقه جداگانه می روید و گرده افشانی بین گلهای دو درخت سبب تولد میوه می شود. یک درخت خرمای نر برای گرده افشانی یکصد درخت ماده کافی است. باغ خرما نخلستان نامیده می شود که به معنی واحه نیز می باشد. مشهور است که اگر در نخلستانی درختان خرمای نر وجود نداشته باشد هیچ یک از درختان آن نخلستان میوه نخواهد داد. پیش از ظهور اسلام مردمان قبایل عربستان، درختان خرما مخصوصاً درختان خرمای نر قبایلی را که با آنان دشمنی داشتند قطع و نابود می کردند. مسلمانان با این عمل قطع درختان مخالفت و آن را منع کردند. این گونه رفتار با درختان را فساد فی الارض می دانستند. حتی به هنگام جنگ به امیران لشکری دستور می دادند که به مردم بی گناه آزار نرسانند و درختان سبز را نبرند. این حساسیت شدید نسبت به حفظ درختان اندیشه ای انقلابی بود و راهی عملی برای گسترش جامعه ای انسانی. یک بار، به هنگام مقابله با بنی نضیر، مسلمانان ناچار شدند درختان خرمای دشمن را ببرند تا پیشرفت نیروها را ممکن سازد. این عمل آنان را به شدت اندوهگین کرد. در آن هنگام بود که آیه 5 از سوره حشر نازل شد و اندوه مسلمانان را تسکین بخشید و در شرایط دشوار اجازه انجام چنین کاری به آنان داد.

 

خرمای مرغوب

درخت خرما را سلطان واحه می نامند. مردم معتقدند خرمای خوب را وقتی می توان چید که ریشه درخت در آب غوطه ور باشد و ساقه و برگ آن در معرض تابش آفتاب گرم تابستان. طول درخت خرما به 16 تا 20 متر می رسد. بر هر خرمابنی معمولاً یک شاخه می روید. اما گاهی در طبیعت دیده می شود که چند شاخه از یک ریشه می روید. از دو نوع درخت: صنوان و غیر صنوان در قرآن در سوره رعد/4 نام برده شده است. سن متوسط درخت خرما حدود دویست سال است، اما درختان میوه دار خوب معمولاً عمری حدود یکصد سال دارند. درختان خرما از طریق دانه و هم از طریق پاجوش تکثیر می شوند و درختی که به روش پاجوش تکثیر شده باشد خرمای بهتری می دهد. پاجوش معمولاً در پای درختان جوان می روید. درخت خرما درختی بلند است، اما ریشه های مستحکم آن گاهی تا عمق بیش از دو متر در زمین فرو نمی رود. درخت خرما از نظر ریشه در مقایسه با گیاهانی مانند گز( اثل) و خارشتر( الحاج) درختی ضعیف است . زیرا این هر دو گیاه به عمق تقریباً ده متر در زمین ریشه دارند. در سوره قمر /18-20 که می گوید:" ما بر آنها( قوم عاد) در روزی نحس و طولانی بادی سخت فرستادیم که مردمان را از زمین، همانند ریشه های از جای کنده نخل، بر می کند" اشاره ضمنی به این خصوصیت درخت خرما دارد.

ظرافت و زیبایی نخسلتانها منظره ای بدیع می آفریند. بسیاری از شاعران عرب و آفریقایی و حتی اروپایی وصف نخل را در اشعار معروف خود آورده اند. هومر در حماسه اودیسه کلمه تمر را برای نمایاندن زیبایی به کار برده است. چاسر و شکسپیر نیز در اشعار خود از نخل نام برده اند.

 

شرایط جغرافیایی کاشت خرما

از نظر جغرافیای گیاهی منطقه کاشت نخل، گستره ای است از غرب هندوستان تا شرق آفریقا. اما مهمترین ناحیه تولید این محصول عراق، عربستان، ایران و مصر می باشد . در ناحیه گجرات و پنجاب هند اخیراً پرورش چند نوع مرغوب نخل معمول شده است و امید می رود هندوستان در سالهای آینده از نظر تولید خرما خودکفا شود. هم اکنون واردات سالانه خرما به هندوستان در حدود شصت هزار تا هشتاد هزار تن است با ارزشی بالغ بر پانزده میلیون دلار. اهمیت خرما را می توان از این حقیقت درک کرد که تقریباً نیم میلیون تن خرما در بازار جهانی خرید و فروش می شود. در آریزونا و کالیفرنیای امریکا درختان خرما در گستره وسیعی روییده اند. به علت اهمیت روز افزون خرما در جهان سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد( فائو) در سال 1357/1978 مؤسسه تحقیق و توسعه نخل را در بغداد تأسیس کرد.

از زمانهای بسیار قدیم بصره، شهر بندری عراق، مرکز خرید و فروش دو نوع تمر بوده است. یکی تمر درخت خرما، کالای صادراتی مهم بصره و دیگری تمرهندی که از هندوستان وارد می شود. تمرهندی در عراق و کشورهای خاورمیانه به عنوان ماده ای غذایی، به ویژه برای ساختن شربت معروف است. کلمه انگلیسی Tamarind  به معنای تمرهندی مشتق از کلمه عربی تمرالهند است.

حدود 60 گونه نخل در سرتاسر بخشهای گرمسیر آفریقا و آسیا وجود دارد. در هندوستان نخل جنگلی معمولی ترین گونه ای است که به طور خودرو و هم به صورت پرورشی در سرتاسر این سرزمین دیده می شود و به آن " نخل هندی" یا " نخل خودرو" می گویند. از شیره این گیاه نوعی شکر زرد( گور) مرغوب تهیه می شود. برخی از دانشمندان بر این باورند که درخت خرمای خاورمیانه گونه تکامل یافته این نخل هندی یا نخل جنگلی( نخل خودروی هندی) است. دلیل اصلی این نظریه آن است که درخت خرمای خوراکی هرگز به صورت خودرو در هیچ نقطه ای از جهان مشاهده نشده است.

علاوه بر ارزشهای غذایی و طبی از نظر تاریخی و فرهنگی درخت خرما را می توان " لطفی الهی" نسبت به " آدمی" دانست و شاید به همین علت است که در قرآن مجید به طور مکرر با احترام از آن یاد شده است. در چندین آیه از کتاب مقدس احترام به نخل دیده می شود. برای مثال در آیه 12 از مزمور نود و دوم کتاب مزامیر داود آمده است: " عادل مثل درخت خرما خواهد شکفت".

 

 احادیثی درباره نخل

1- ابوبصیر(ره) روایت کرده :" ما به او، رسول خدا صلی الله علیه و آله ، کره و خرما هدیه کردیم زیرا او آن دو را با هم دوست داشت."( سنن/ ابن ماجه/ سنن ابن داود)

2-  انس بن مالک از رسول خدا(ص) روایت کرده که فرمود:" از خوردن غذای عشاء خودداری نکنید، حتی اگر شامل چند دانه خرما باشد. غفلت از خوردن غذای عشاء عمر را کوتاه می کند."( سنن، ابن ماجه)

3- محمد بن احمد ذهبی از رسول خدا(ص) روایت کرده که فرمود:" اگر برایتان ممکن شد صبحانه را همراه خرما تناول کنید." (سنن/ نسایی)

4- محارب بن دثار از عمر روایت کرده که رسول خدا(ص) فرمود:" مثل مؤمن مانند نخل است."( صحیح بخاری)

5- أمّ منذر روایت کرده که زمانی رسول خدا(ص) به علی(ع) سفارش کرد که زیاد خرما مخور زیرا به تازگی از بیماری شفا یافته ای و ضعیف هستی.( مسند احمد حنبل، سنن/ ابن ماجه)

6- جابربن عبدالله  روایت کرده که رسول خدا(ص) توصیه فرمود کشمش و خرما را با هم نخورید.(سنن/ ابن داود)

 

مثل در قرآن (۲) اوصاف دورویان

آتش افروخته

1- مثلهم کمثلِ الذی استوقدَ ناراً فلما أضاءَت ما حَولهُ ذَهبَ الله بنورهِم و تَرَکهُم فی ظلماتٍ لا یبصرون.(بقره/17)

" مثل منافقان، همچون مثل کسانی است که در اطراف خود آتشی افروخته اند تا اطراف خویش را روشن نماید، اما خدا روشنی آتش را ببرد و در میان تاریکیهایی که نمی بینند رهایشان می کند."

اولین مثل قرآن، درباره وضعیت منافقین است. شاید از این نکته بتوان به خطر این گروه در بین مسلمین پی برد. مثال کار آنها و ایمان آوردن دروغین و ظاهری آنها مانند فردی است که در بیابان تاریک و طوفان خیز برای این که راه خود را پیدا کند، آتشی بیفروزد و خیال کند چند بوته خشک و شعله ای اندک می تواند راهنمای او دراین صحرای تاریک شود در حالی که در این صحرا نیاز به چراغی پرتوافروز و روشنایی دائمی و مطمئن که در گردباد حوادث خاموش و کم نور نشود است نه شعله چند بوته خشک!

در حقیقت منافقین با اظهار اسلام و اعلام وفاداری ظاهری می خواهند خود را در صف مومنان جا بزنند و با همین ادعای اندک به مقصد برسند که چنین چیزی ممکن نیست.

در جلد اول تفسیر نمونه در ذیل آیه مورد بحث آمده است:

" آنها( منافقان) فکرمی کردند با این آتش مختصر و نور آن می توانند با ظلمتها به پیکار برخیزند اما ناگهان بادی سخت بر می خیزد و یا باران درشتی می بارد و یا بر اثر پایان گرفتن مواد آتش افروز، آتش به سردی و خاموشی می گراید و آنها بار دیگر در تاریکی وحشت زا سرگردان می شوند. "

مولوی در مثنوی معنوی درباره این آیه چنین سروده است:

 

برق آفل باشد وبس بی وفا

 آفل از باقی نداند بی صفا

 

 

برق خندد، برکه می خندد بگو؟

بر کسی که دل نهد بر نور او

 

 

نورهای برق ببریده پی است

 او چو لاشرقی ولاغربی کیست

 

 

برق را خود یخطف الابصار دان

نور باقی را همه  ابصار دان

 

                     

انسان کر و کور و لال

2- صمٌ بکمٌ عُمیٌ فَهُم لا یَرجعون.( بقره/18)

" آنها( منافقین مانند) کرها، لال ها و کورهایند، لذا به راه نمی آیند. "

دومین مثل قرآنی نیز اختصاص به منافقین دارد البته به نحوه دیگری خداوند متعال به توصیف وضعیت آنان می پردازد . انسان برای آن که بتواند از راه مستقیم، خود را به مقصد برساند باید به وسیله حواس خود راه را از بیراهه تشخیص دهد. او به وسیله چشم، گوش و زبان ، با محیط ارتباط برقرار می کند و می تواند موضع خویش را انتخاب کند. حال اگر انسانی کر، کور و لال باشد و بخواهد در یک راه پر پیچ و خم خطرناک حرکت کند، چگونه می تواند بدون خطر در این مسیر قدم نهد و چگونه به مقصد خواهد رسید؟

منافقان هم وقتی حقایق را شنیده اند اما چشم، گوش و دل خویش را بر این حقایق بسته اند می خواهند کورمال، کورمال و بدون اسباب و حواس لازم این مسیر را طی کنند و به همین جهت هرگز به مقصد نمی رسند بلکه در عرصه حوادث و مشکلات در دره بدبختی سقوط می کنند چون هیچ یک از وسایل اصلی درک حقیقت را ندارند، از راه کج خویش باز نمی گردند و در بیراهه های گوناگون سرگردان هستند و از این که بتوانند به راه راست قدم بگذارند عاجز و ناتوانند.

رگبار تند در شب تاریک

3- او کصیبٍ من السماءِ فیه ظلماتٌ و رعدٌ و برقٌ یجعلون اصابعَهُم فی اذانِهم من الصواعقِ حَذَرََ الموت والله محیط بالکافرین.( بقره/19)

" یا چون ( کسانی که در معرض) رگباری از آسمان- که در آن تاریکیها و رعد و برقی است- ( قرار گرفته اند)؛ از ( نهیب) آذرخش( و) بیم مرگ، سرانگشتان خود را در گوشهایشان نهند،( تا صدای صاعقه را نشوند) ولی خدا بر کافران احاطه دارد."

سومین مَثل قرآنی نیز درباره وضعیت منافقین است.

شب تاریک و ظلمانی است، پرخوف و خطر، باران به شدت می بارد، از کرانه های افق برق پرنوری می جهد، صدای غرش وحشتزا و مهیب رعد، نزدیک است پرده های گوشها را پاره کند... انسانی بی پناه در دل این دشت وسیع و ظلمانی و پر از خطر، حیران و سرگردان مانده است! باران زیاد، بدن او را خیس کرده نه پناهگاه مورد اطمینانی وجود دارد که به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه می دهد که گامی به سوی مقصد بردارد!

آری منافقان ، دقیقاً به چنین مسافری می مانند. آنها در بین مومنان روزافزون که مانند سیل خروشان و باران تند به هر سو پیش می روند، قرار گرفته اند و افسوس که به پناهگاه مطمئن ایمان پناه نبرده اند تا از شر ظلمت و صاعقه های مرگبار مجازات الهی نجات یابند، از سوی دیگر پیشرفت سریع مسلمین و آیه های قرآن که پرده از رازهای نهفته آنان برمی داشت همچون صاعقه ای مرگبار آنان را هدف قرار می داد و هر دم احتمال می دادند که آیه ای نازل شود و پرده از رازهای دیگر آنان بردارد و رسواتر شوند. خط نفاق در هر عصر و زمانی وجود دارد. سرگردانی منافقان، اضطراب و بی پناهی و بدبختی و رسوایی آنها را در همین دوران نیز می توانیم مشاهده کنیم. (1)

پی نوشت :

1- تفسیر نمونه ، ج 1 ، ص 113 .