|
|
آیا میدانید خوشی در دنیا به چیست؟!
از حضرت امام رضا علیه السلام درباره خوشی دنیا سؤال شد، فرمود : بحار الانوار ، ج 76، ص 152
وسعت منزل و زیادی دوستان
خداوند کریم در آیه 135 سوره آل عمران به این نکته اشاره میفرماید که بهشتی به گستردگی آسمانها و زمین برای پرهیزکاران آفریده است . و در آیات بعد ایشان را توصیف مینماید:
الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ * - پرهیزکاران - کسانی هستند که در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خویش فرو میخورند و از خطای مردم در میگذرند. خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ وَ لَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ * و آن کسانی که وقتی مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی کنند، خدا را، یاد میکنند و برای گناهان خویش آمرزش میخواهند و کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتی گناه آگاهند در آنچه میکردند پای نفشرند .
أُوْلَـئِکَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ * پاداش اینان آمرزش پروردگارشان است و نیز بهشتهایی که در آن نهرها جاری است در آنجا جاویدانند و چه نیکو است پاداش نیکوکاران . (آل عمران، 136،135،134)
امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: اصرار بر گناه این است که انسان گناهى کند و به دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد .
خداوند در آیات فوق پرهیزکاران را معرفى نموده و پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذکر نموده است :
1- آنها در همه حال انفاق مىکنند چه موقعى که در راحتى و وسعتند و چه زمانى که در پریشانى و محرومیتند. آنها با این عمل ثابت مىکنند که روح کمک به دیگران و نیکوکارى در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل تحت هر شرائطى اقدام به این کار مىکنند. روشن است که انفاق در حال وسعت به تنهائى نشانه نفوذ کامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست، اما آنها که در همه حال اقدام به کمک و بخشش مىکنند نشان مىدهند که این صفت در آنها ریشهدار است .
در این جا این سوال مطرح میشود که انسان تنگدست چگونه مىتواند انفاق کند؟ پاسخ این است: که اولا افراد تنگدست نیز به مقدار توانائى مىتوانند در راه کمک به دیگران انفاق کنند، و ثانیا انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادى را شامل مىشود خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر، و به این ترتیب خداوند مىخواهد روح گذشت و فداکارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى که از "بخل" سرچشمه مىگیرد بر کنار بمانند.
فراموشی خدا نتیجه سهلانگارى و وسوسههاى شیطانى است و تنها کسانى گرفتار آن مىشوند که خود را در برابر او تسلیم کنند، و به اصطلاح با وسواس خناس همکارى نزدیک نمایند! ولى انسانهای بیدار و با ایمان، کاملا مراقبند که هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچههاى قلب خود را به روى شیطان و لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمىشوند.
2- دومین صفت ذکر شده برای پرهیزکاران این است که آنها بر خشم خود مسلط هستند .
"کظم" در لغت به معنى بستن سر مَشکى است که از آب پر شده باشد، و به طور کنایه در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مىشوند و از اِعمال آن خوددارى مىنمایند به کار مىرود.
"غیظ" به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است، که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مىدهد.
حالت خشم و غضب از خطرناکترین حالات است و اگر مهار نشود، در شکل یک نوع جنون و دیوانگى و از دست دادن هر نوع کنترل اعصاب خودنمائى مىکند، و بسیارى از جنایات و تصمیمهاى خطرناکى که انسان یک عمر باید کفاره و جریمه آن را بپردازد در چنین حالى انجام مىشود، و لذا در آیه فوق دومین صفت برجسته پرهیزکاران را فرو بردن خشم معرفى کرده است .
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که خشم خود را فرو ببرد با این که قدرت بر اعمال آن دارد؛ خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مىکند.
پس فرو بردن خشم اثر فوق العادهاى در تکامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد.
3- سومین صفت پرهیزکاران اینست که از خطاى مردم مىگذرند. فرو بردن خشم بسیار خوب است اما به تنهائى کافى نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حال براى پایان دادن به حالت عداوت باید "کظم غیظ" توام با "عفو و بخشش" گردد، لذا خداوند به دنبال صفت عالى خویشتندارى و فرو بردن خشم، مساله عفو و گذشت را بیان نموده است.
4- صفت بارز دیگر پرهیزکاران نیکوکاری آنان میباشد. در اینجا اشاره به مرحلهاى عالیتر از عفو شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملى پشت سر هم قرار گرفتهاند و آن این است که انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت کینه را از دل خود بشوید بلکه با نیکى کردن در برابر بدى (آنجا که شایسته است) ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند به طورى که در آینده چنان صحنهاى تکرار نشود، به طور خلاصه نخست دستور به خویشتندارى در برابر خشم، و پس از آن دستور به شستن قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مىدهد.
"کظم" در لغت به معنى بستن سر مَشکى است که از آب پر شده باشد، و به طور کنایه در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مىشوند و از اِعمال آن خوددارى مىنمایند به کار مىرود.
در حدیثى که در کتب شیعه و اهل تسنن در ذیل آیه فوق نقل شده چنین مىخوانیم که یکى از کنیزان امام سجاد علیه السلام به هنگامى که آب روى دست امام مىریخت، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت، امام از روى خشم سر بلند کرد کنیز بلافاصله گفت خداوند در قرآن مىفرماید: "و الکاظمین الغیظ". امام فرمود: خشم خود را فرو بردم، عرض کرد: "والعافین عن الناس" فرمود: تو را بخشیدم خدا تو را ببخشد، او مجددا گفت: "والله یحب المحسنین" امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم .
این حدیث شاهد زندهاى است بر این که سه مرحله مزبور هر کدام مرحلهاى عالیتر از مرحله قبل است .
خداوند در آیه 135 اشاره به یکى دیگر از صفات پرهیزکاران کرده، مىفرماید: پرهیزکاران هنگامى که مرتکب عمل زشتى شوند یا به خود ستم کنند خیلی سریع به یاد خدا مىافتند و براى گناهان خود آمرزش مىطلبند و هیچگاه اصرار بر گناه نمىورزند .
"فاحشة" از ماده فحش و فحشاء به معنى هر عمل بسیار زشت است و انحصار به اعمال منافى عفت ندارد زیرا در اصل به معنى "تجاوز از حد" است که هر گناهى را شامل مىشود.
در این آیه اینگونه به نظر میرسد که انسان تا به یاد خدا است مرتکب گناه نمىشود آنگاه مرتکب گناه مىشود که به کلى خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشکارى و غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به یاد خدا مىافتند و گذشته را جبران مىکنند، آنها احساس مىکنند که هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛ چرا که هیچ کس جز خدا توان بخشش گناهان را ندارد.
باید توجه داشت که در این آیه علاوه بر عنوان فاحشه، ظلم بر خویشتن نیز ذکر شده و فرق میان این دو ممکن است این باشد که فاحشه اشاره به گناهان کبیره است و ظلم بر خویشتن؛ اشاره به گناهان صغیره است .
در پایان آیه براى تاکید مىفرماید که پرهیزکاران هرگز با علم و آگاهى بر گناه خویش اصرار نمىورزند و تکرار گناه نمىکنند .
در ذیل این آیه از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: " الاصرار ان یذنب الذنب فلا یستغفر الله ولا یحدث نفسه بتوبة فذلک الاصرار؛ اصرار بر گناه این است که انسان گناهى کند و به دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد .
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند: "هنگامى که آیه فوق نازل شد و گناهکاران توبهکار را به آمرزش الهى نوید داد ابلیس سخت ناراحت شد، و تمام یاران خود را با صداى بلند به تشکیل انجمنى دعوت کرد آنها از وى علت این دعوت را پرسیدند، او از نزول این آیه اظهار نگرانى کرد، یکى از یاران او گفت : من با دعوت انسانها به این گناه و آن گناه تاثیر این آیه را خنثى مىکنم، ابلیس پیشنهاد او را نپذیرفت، دیگرى نیز پیشنهادى شبیه آن کرد که آن هم پذیرفته نشد، در این میان شیطانى کهنهکار به نام "وسواس خناس" گفت: من مشکل را حل مىکنم! ابلیس پرسید: از چه راه؟ گفت: فرزندان آدم را با وعدهها و آرزوها آلوده به گناه مىکنم، و هنگامى که مرتکب گناهى شدند یاد خدا و بازگشت به سوى او را از خاطر آنها مىبرم، ابلیس گفت راه، همین است، و این ماموریت را تا پایان دنیا بر عهده او نهاد."(1)
روشن است که فراموشی خدا نتیجه سهلانگارى و وسوسههاى شیطانى است و تنها کسانى گرفتار آن مىشوند که خود را در برابر او تسلیم کنند، و به اصطلاح با وسواس خناس همکارى نزدیک نمایند! ولى انسانهای بیدار و با ایمان، کاملا مراقبند که هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچههاى قلب خود را به روى شیطان و لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمىشوند.
خداوند در آیه آخر پاداش پرهیزکارانى که صفات آنها در دو آیه گذشته آمده توضیح داده است که آمرزش پروردگار و بهشتى که نهرها از زیر درختان آن جارى است نصیب آنان میشود، بهشتی که در آن به طور جاودان سکنی میگزینند. و این پاداش نیکی است برای کسانی که اهل عمل هستند. نه افراد واداده و تنبل که همیشه از تعهدات و مسئولیتهاى خویش مىگریزند.
پینوشت:
کتاب امالی شیخ صدوق، ص 376، ح 5 .
برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه
سایت تبیان
مهری هدهدی
منبع: http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=41242
شیخ صدوق در «کمال الدین» مىنویسد: این توقیع به افتخار عثمان بن سعید و پسرش محمد بن عثمان از ناحیه مقدسه صادر شده است. این توقیع را سعدبن عبدالله اشعرى روایت کرده است. شیخ ابوعبدالله جعفر - رضى الله عنه - مىگوید: من آن را به خط سعدبن عبدالله اشعرى - رضى الله عنه - دیدهام و توقیع این است که:
«خداوند شما دو نفر را در راه بندگى خود موفق و بر دین مقدسش ثابت بدارد و شما را با آنچه موجب خشنودى اوست، نیکبخت گرداند. آنچه گفته بودید که «میثمى» از «مختار» و گفتگویش با شخصى که او را ملاقات کرده بود و استدلال کرده بود که پدرم امام حسن عسکرى علیه السلام جانشینى غیر از جعفر بن على(جعفر کذاب) ندارد و او هم امامت او را تصدیق کرده است، به ما رسید؛ و از تمام مضمون مکتوبى که از آنچه دوستان شما در خصوص او به شما خبر داده بودند، به وى نوشتهاید، مطلع شدیم. من از نابینایى بعد از روشنى و از ضلالت بعد از هدایت و از عواقب سوء اعمال و فتنههاى خطرناک به خدا پناه مىبرم. خداوند عزوجل مىفرماید:
«الم. احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون»؛ آیا مردم گمان کردند ما آنها را به مجرد این که گفتند: ایمان آوردیم، رها مىکنیم، و دیگر امتحان نخواهند شد. (1)
چگونه است که به فتنه افتاده در وادى سرگردانى گام مىسپارند؟ و به چپ و راست منحرف مىشوند؟ از دین خود دورى گزیدهاند یا در دین خود دچار تردید شدهاند؟ با حق در آویختهاند یا از روایات صحیح و درست بىخبرند؟ یا آگاهند و خود را به فراموشکارى مىزنند؟! مگر نمىدانند که زمین هرگز خالى از حجت نخواهد بود؟ یا ظاهر و آشکار و یا غایب و پنهان! مگر نمىدانند که امامهاى آنها، بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله یکى پس از دیگرى به طور منظم آمده و رفتهاند. تا نوبت به امام پیشین - یعنى، پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى علیه السلام - رسید، که به فرمان خدا به این مقام منصوب شد و بر جاى پدران بزرگوارش نشست و مردمان را به سوى حق و صراط مستقیم رهنمون گردید. او نیز قدم به قدم راه پدرانش را پیمود و سرانجام به جانشین خود عهد امامت را تسلیم نمود. خداوند جانشین او را از دیدهها پوشیده داشت و جایگاهش را پنهان ساخت؛ و این بر اساس مشیت خدا بود که در قضا حتمى خدا گذشته و در تقدیر الهى قطعیت یافته بود. و اینک موقعیت او با ماست و دانش و فضیلت او در اختیار ماست. اگر خداوند اجازه دهد در مورد آنچه منع فرموده، و برطرف سازد. آنچه(غیبت) را که مقرر نموده، حق را به نیکوترین شکل و روشنترین قالب آن عرضه مىنماید و خود از پشت پرده ظاهر مىشود، و حجت خویش را اقامه مىکند، ولیکن تقدیر الهى شکستناپذیر، و اراده او تردیدناپذیر است و از مشیت او نتوان پیشى گرفت. باید هواى نفس را به کنار گذاشته، بر اساس اعتقاد خود استوار بمانند و از آنچه که از دیدههایشان پوشیده شد، جستجو نکنند، تا به گناه نیفتند، و از آنچه خداى پوشیده نگه داشته، پرده برندارند تا پشیمان نشوند.
آنها بدانند که حق با ما، و در خاندان ما معصومین است؛ هیچ کس جز ما این را نمىداند، مگر این که دروغگو باشد، و بر خدا افترا ببندد! جز ما کسى این ادعا را ندارد، مگر این که گمراه و خیرهسر باشد. بنابر این با این مختصر که گفتیم به ما اکتفا کنند و دیگر توضیح بیشتر لازم نیست، و با این اشاره قناعت نمایند.»(2)
1- سوره عنکبوت، آیه 2.
2- کمال الدین، ج 2، ص 510، حدیث 42، باب توقیعات/ بحارالانوار، ج 53، باب توقیعات، حدیث 19، ص 190.
مهدى موعود، ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار ، قدیم
(جلد 5 - 53 جدید)
منبع: http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=22073