آثار ذکر در سازندگى روحى و اخلاقى - قسمت چهارم
اشاره:
ذکر و یاد خدا آثار سازنده روحى و اخلاقى فراوانى دارد که یاد متقابل خدا از بنده، روشنى دل، آرامش قلب، ترس از(نافرمانى) خدا، بصیرت و شناخت شیطان، بخشش گناهان، و علم و حکمت از جمله آنهاست.
یکى از زیباترین جلوه هاى ارتباط عاشقانه با خدا و اساسىترین راههاى سیر و سلوک، ذکر است؛ یعنى مترنم بودن زبان و قلب انسان به اسمإ حسناى الهى و شاداب نگه داشتن گل روح در زیر باران یاد حق.
ذکر خدا ارتباط معنوى عبد سالک با رب مالک است و این انسان است که نباید خود را وقف زندگى مادى کند و مقصد را در خود و دنیاى خود محدود سازد، بلکه باید خود را براى سفر پر فراز و نشیب ابدیت آماده و مهیا کند.
ذکر خداوند آثار و ثمرات اعجابآور و با شکوهى دارد که هریک از آنها در سازندگى روحى و اخلاقى انسان تإثیر به سزایى دارد. عمدهترین این آثار و ثمرات به شرح زیر است:
قسمت اول- آثار ذکر در سازندگى روحى و اخلاقى: 1. یاد خدا نسبت به بنده - 2. روشنى دل - 3. آرامش قلب
یکى دیگر از آثار و ثمرات ذکر، کنترل قواى فکرى و حواس است. در مسیر تهذیب نفس، انسان باید به تدریج بر قواى درونى و همه ابعاد گفتارى و رفتارى وجود خود مسلط شود. یکى از ابعاد گریزپا و سرکش درون انسان قوه تفکر اوست. سرکشى این بعد را مىتوان در نماز به خوبى درک کرد. یکى از عوامل بسیار موثر در کنترل فکر، مداومت در ذکر است. [1]
«یا ایها الذین آمنوا إذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکره و اصیلا». [2] «اى مومنان! خدا را بسیار یاد کنید و هر صبح و شام او را تسبیح گویید».
و خداوند فرمود : نسبت به آنچه از دست دادهاید افسوس نخورید
امام صادق(علیه السلام) از سیره پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) نقل مىکند: «پدرم امام باقر علیه السلام بسیار ذکر خدا مىگفت. من همواره با او راه مىرفتم و او به یاد خدا بود و با او غذا مىخوردم و او ذکر خدا مىگفت و حتى وقتى با مردم حرف مىزد، شرکت در جلسات مردم او را مانع از ذکر خدا نبود و من مرتب مىدیدم که زبانش به زیر گلویش مىچسبد و لا اله الا الله مى گوید و او پیوسته ما را جمع مىکرد و بین الطلوعین بیدار نگه مىداشت و ما را به خواندن ذکر، دعا و قرآن امر مىفرمود تا آفتاب طلوع کند». [3]
بنابراین ذکر زیاد و توبه به معناى حقیقی آن به تدریج انسان را توانا مىکند تا تمرکز حواس کسب کند و هر لحظه به هرچه اراده کرده، بیندیشد و فکر را از سرکشى مانع شود و این قدرت در ابعاد بسیارى مىتواند فکر و قواى درونى را مهار کند.
غم و اندوه غالبا بر اثر از دست دادن یک چیز، به دست نیاوردن مطلوب، تردید وبلاتکلیفى و مشاهده صحنههاى تأثرانگیز پیش مىآید.
یاد خدا در همه این موارد مىتواند به نحو معجزهآسایى غم و غصه را برطرف سازد. گاهى غمى که بر دل شخص سنگینى مىکند ناشى از تأسف او به خاطر از دست دادن یک فرصت، یک موقعیت و یا چیزى از مال و مقام دنیاست. خداوند متعال مىفرماید: «لکیلا تإسوا على ما فاتکم...». [4] «نسبت به آنچه از دست دادهاید افسوس نخورید».
با یاد خدا مى توان به مرحلهاى از معرفت دست یافت که به خاطر از دست دادن هیچ چیزى اندوهگین نشد. کسى که صرفا به یاد خداست مىآموزد که پیوسته حاجات خود را از خدا بخواهد و به لطف و کرم او امید ببندد.
حضرت یعقوب(علیه السلام) فرمود: «..انما اشکو بثى و حزنى الى الله و اعلم من الله ما لا تعلمون. [5] من غم و درد دل خود را به خدا مىگویم و مىدانم از خدا آنچه را شما نمىدانید».
یکى از ابعاد گریزپا و سرکش درون انسان قوه تفکر اوست. سرکشى این بعد را مىتوان در نماز به خوبى درک کرد. از عوامل موثر در کنترل فکر، مداومت ذکر است
بعضى اوقات غم و غصه نتیجه تردید و بلاتکلیفى است. کسانى که نسبت به اجرا یا عدم اجراى کارى دو دل هستند، دچار پریشانى و اندوه مىگردند. چنین غصههایى براى کسى که به ذکر خدا مشغول باشد، کمتر پدید مىآید؛ زیرا یاد خدا او را صاحب تشخیص و ارادهاش را قوى مىکند و روح اعتماد و توکل به خدا را در او زنده مىکند.
و بالاخره دیدن صحنههاى تإثرانگیز موجب اندوه شدید مىگردد در این گونه موارد یاد خدا بهترین داروى معنوى اثربخش است؛ مثلا اگر از روى توبه به ذکر خدا مشغول شود، این ذکر او را از معنویت سرشار خواهد کرد، غمش را خواهد زدود و قلبش را از فشارهاى ناشى از غم، خلاص خواهد کرد. [6]
همه گناهان کوچک و بزرگ در حالت غفلت و بىخبرى رخ مىدهد و عوامل غفلتزا بسیار است. زن، فرزند، زینتها، زخارف دنیوى، دارایىهاى منقول و غیر منقول، ریاستها، حکومتها، عنوانهاى فامیلى و مقام علمى و روحانى و حتى بسیارى از عبادتها ممکن است انسان را به غفلت بیاندازد.
شیطان براى غافل کردن هرکسى از طریق ویژهاى که با حال و شغل او متناسب و در او موثر است، وارد مىشود و او را به آن سرگرم مىسازد. آنچه غفلت را برطرف، عمل را صالح و انسان را تربیت مىکند، یاد خدا و تذکر است و عوامل تذکر نیز فراوان است. بعضى از عوامل تذکر، تکوینى و برخى دیگر تشریعى است.
اجرام زمینى و آسمانى، شب و روز، نعمتهاى مادى، پدیده حیات و تمامى ذرات جهان هستى که صنع صانع یکتاست، عوامل تکوینى تذکر است که نظرکردن به آنها اهل معرفت را به یاد خدا مىاندازد. و عوامل تشریعى تذکر، همان عبادات است که بهترین رافع غفلت است و خلاصه آنکه بر اساس آیات قرآن و به حکم عقل و اثبات تجربه، یاد خدا انسان را از حالت غفلت خارج مىکند و از ابتلا به پیامدهاى آن که ارتکاب معاصى، مفاسد شخصى و اجتماعى تباه کننده است، دور مىسازد. [7]
شیطان براى غافل کردن هرکسى از طریق ویژهاى که با حال و شغل او متناسب و در او موثر است، وارد مىشود و او را به آن سرگرم مىسازد
از آثار و ثمرات ذکر گفتیم و در اینجا متذکر مى شویم که یکى از مصادیق والاى ذکر، قرآن است. بنابراین تمام آثارى که بر قرآن کریم مترتب است و همه بهرهمندیهایى که انسان از رهگذر قرآن کریم مىتواند به آن برسد، خود ثمرات و آثار ذکر خواهد بود و نیز تمامى اثرات عظیمى که بر نماز مترتب است، در شمار ثمرات ذکر است؛ زیرا نماز یکى از مصادیق والاى ذکر است.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته - تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه - حسین عسگری
1-همان، 31.
2-احزاب، 41 و 42.
3-پاسدار اسلام، شماره 137، ص 9.
4- حدید، 23.
5-یوسف، 86.
6-نمازشناسى، حسن راشدى، ص 79.
7-همان، ص 168 و 169.
منبع: تبیان
حضرت ابوالحسن علی بن محمد، معروف به امام هادی و امام علی النّقی(علیه السلام)، پیشوای دهم شیعیان، در نیمه ذی حجه سال 212 در روستای "صریا" از توابع مدینه منوره دیده به جهان گشود.
امام هادی(ع) پس از شهادت جانسوز پدر بزرگوارش امام جواد(ع) در بغداد، به مقام منیع امامت نایل شد. در آن زمان، هشت سال و پنج ماه از عمر شریفش گذشته و به همراه مادر ارجمندش در مدینه به سر می برد.
از آن هنگام به مدت سیزده سال در مدینه الرّسول(ص) اقامت داشت، تا این که متوکل عباسی (دهمین خلیفه عباسیان) که در دشمنی با اهل بیت(ع) و آل علی بن ابی طالب(ع) معروف و مشهور بود، در سال 243 قمری آن امام همام را به سامرا (مقر خلافت خویش) طلبید و در نزد خود، وی را تبعید گونه نگه داشت.
امام هادی(ع) در مدت عمر شریف خود با هفت تن از خلفای عباسی، معاصر بود و آن ها عبارتند از: مأمون، معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز عباسی.
سرانجام در ایام خلافت معتز بالله عباسی، به دستور این خلیفه نابکار و جنایت کار، آن حضرت را با زهر مسموم و به شهادت رسانیدند.
امام هادی(ع) پس از شهادت جانسوز پدر بزرگوارش امام جواد(ع) در بغداد، به مقام منیع امامت نایل شد. در آن زمان، هشت سال و پنج ماه از عمر شریفش گذشته و به همراه مادر ارجمندش در مدینه به سر می برد.
از عمر شریف امام هادی(ع) در هنگام شهادتش، تنها 42، یا 41 و یا 40 سال گذشته بود.
گرچه در سال شهادتش، همگان اتفاق دارند که در سال 254 قمری بود، ولی در روز و ماه شهادت جانگدازش اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. اکثر مورخان و سیره نگاران شیعه، آن را سوم رجب دانسته ولی برخی از علمای شیعه و بسیاری از اهل سنت، آن را 27 و یا 25 جمادی الآخر می دانند.
به هر روی، پس از شهادت امام هادی(ع)، یادگار سلیل امامت، حضرت امام حسن عسکری(ع) بدن مطهر پدر را غسل و کفن نمود و بر وی نماز گزارد. آن گاه اهالی سامرا که جملگی در عزا و ماتم آن حضرت بودند، بدن شریف وی را به خیابان بزرگ شهر، معروف به "شارع ابی احمد" تشییع و بر وی نماز گزاردند و سپس به خانه اش برگردانده، و در همان جا مدفون نمودند.
هم اکنون در حرم مطهر این امام همام، غیر از قبر شریف وی، قبر مطهر فرزندش امام حسن عسکری(ع) و قبر حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و قبر نرگس خاتون همسر امام حسن عسکری(ع) و مادر ارجمند امام زمان، حضرت حجت بن الحسن(ع) قرار دارد و این چهار قبر مطهر، مزار شیعیان و شیفتگان اهل بیت(ع) در این شهر مقدس می باشد.
تنظیم شده توسط موسوی
بخش دین واندیشه تبیان
پدرش امام محمد بن علی، معروف به جوادالائمه و امام محمد تقی(علیه السلام)، پیشوای نهم شیعیان و مادرش سمانه مغربیه، معروف به "سیّدة" بود، محدث قمی از کتاب جنات الخلود نقل کرده که والده ماجده امام هادی علیهما السلام، همیشه روزه می گرفت و در زهد و تقوا، نظیری نداشت.خداوند در سوره نحل آیه 78 می فرماید: «و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون؛ و برای شما گوش و دیدگان و دل ها قرار داد تا شکر گزارید» (قسمی از آیه 78 ).
اصلا لغت شکر معنایش تقدیر است یعنی قدردانی کردن. شکر یعنی قدردانی.
حال چرا به خدا " شکور " می گویند؟ آیا یعنی خدا خودش را شکر می کند؟! این که غلط و معنا ندارد، یا مثلا به بندگانش می گوید من از شما تشکر می کنم؟!
خدا را به حکم اینکه تقدیر و قدردانی می کند، («لا یضیع اجر المحسنین ؛ پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند» توبه/120)؛ ارزش شناسی می کند، "شکور " می گویند، یعنی اعمال نیک و بد، عمل صالح و فاجر را در یک میزان نمی گذارد: («ام نجعل الذین امنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض ام نجعل المتقین کالفجار؛ آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند همانند مفسدان در زمین می کنیم یا پرهیزکاران را چون فاجران قرار می دهیم؟» ص/28)
آیا ما چنین هستیم که هر دو را یک جور حساب کنیم؟ «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون؛ آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند مساوی هستند؟» (زمر/9) نه، چنین چیزی نیست.
از این جهت که خدا فضیلت و کوشش و حرکت بشر را، حسن نیت و خلوص بشر را قدردانی می کند به خدا " شکور " گفته می شود.
منظور از شکرگزارى خداوند آنست که به مقدارى که بندگان در مسیر طاعت او گام برمى دارند آنها را مشمول مواهب و الطاف خویش مى سازد، و از آنها تشکر و سپاسگزارى مى کند، و از فضل خود بیش از آنچه استحقاق دارند بر آنها مى افزاید.
بنده شکور یعنی چه؟ یعنی بنده ای که خدا نعمتی را به او داده است و او آن نعمت را تقدیر می کند. تقدیر نعمت یعنی چه؟ قدر نعمت را بشناسد یعنی چه؟ این مسئله ای است که از قدیم مطرح بوده و همه اینطور تعریف کرده اند و تعریفش هم خیلی روشن است، یعنی آن نعمت را در مسیری که برای آن آفریده شده است به کار برد.
" شکر " یعنی به کار بردن نعمت حق در مسیری که خدای متعال آن نعمت را برای آن آفریده است.
خداوند می فرماید: اما عده کمى از بندگان من شکرگزارند! («و قلیل من عبادى الشکور» سبا 13). بدیهى است اگر منظور از شکرگزارى تنها شکر با زبان باشد مساله مشکلى نیست تا عاملان به آن قلیل بوده باشند، بلکه منظور شکر در عمل است، یعنى استفاده از مواهب در مسیر همان اهدافى که بخاطر آن آفریده و اعطا شده اند، و مسلم است کسانى که مواهب الهى را عموما در جاى خود به کار گیرند اندکى بیش نیستند.
شکور صیغه مبالغه است و فزونى شکرگزارى را مى رساند که همان تکرار شکر و تداوم آن با قلب و لسان و اعضاء است. البته همانطور که ذکر شد گاهى این صفت براى خداوند نیز آورده شده است مانند آنچه در آیه 17 سوره تغابن آمده (والله شکور حلیم) و منظور از شکرگزارى خداوند آنست که به مقدارى که بندگان در مسیر طاعت او گام برمى دارند آنها را مشمول مواهب و الطاف خویش مى سازد، و از آنها تشکر و سپاسگزارى مى کند، و از فضل خود بیش از آنچه استحقاق دارند بر آنها مى افزاید.
خداوند در قرآن کریم ذکر می کند که: «لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید؛ اگر از نعمتهای الهی شکرگزاری کنید او هم آن نعمتها را زیاد خواهد نمود و گرنه اگر کفران نعمت کنید عذاب الهی به شما هم قطعا خواهد رسید» (ابراهیم/قسمی از آیه 7).
اگر بشر در مقابل نعمتها و انعامهای الهی حالت سپاسگزاری و حق شناسی و قدردانی داشته باشد، سنت الهی بر این است که آن نعمتها و انعامها را افزایش بدهد، و اگر به جای آنکه عکس العمل سپاسگزارانه داشته باشد و قدرشناس و حق شناس آن نعمتها باشد کفران و ناسپاسی و قدر ناشناسی و حق ناشناسی کند نه تنها موجب زوال آن نعمت است بلکه موجب پیدایش یک نقمت هم به جای آن هست. خداوند در جای دیگر می فرماید: «فاذْکُرُونِی أذْکُرکُمْ واشْکُرُوا لِی وَلا تَکفُرُونِ؛ مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس گویید و ناسپاسى من نکنید» (بقره/ 152).
منابع:
مطهری، مرتضی، شناخت، صفحه 48-45،
مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج: 10 ص: 282-279 و ج 1، ص 513
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در ادامه وصایای خود به ابوذر فرمود:
پیامبر به سینه مبارک خود اشاره کردند و فرمودند: تقوا در دل است. تقوا صفت قلب است که مظاهری دارد و این مظاهر به عنوان مصادیق تقوا ذکر میشود، چنانکه خداوند سبحان در تعظیم شعائر الهی میفرماید: "ذلک و من یعظم شعائر الله فإنها من تقوی القلوب(1)؛ آری ، کسانی که شعایر خدا را بزرگ می شمارند کارشان نشان پرهیزگاری دلهایشان باشد." باید تقوا، هم به عنوان حسن فعلی در متن عمل باشد و هم به عنوان حسن فاعلی در قلب عامل جایگزین باشد. یعنی کاری که مطابق شرع نباشد تقوای عملی در آن نیست و همچنین اگر کار مشروع بود، ولی مکلّف آن را انجام نداد تقوای فاعلی در او وجود نخواهد داشت.
ای ابوذر! اگر همه مردم به این آیه عمل کنند برای آنها کافی است: "و من یتق الله یجعل له مخرجاً * و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدراً(2)؛ هر کس از خدا پروا کند براى او راه بیرون شدن [از هر دشوارى و اندوهى] پدید آرد، و از جایى که حسابش را نمىکند، به او روزى مىرساند، و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چیزى اندازهاى مقرّر کرده است."
زیرا جامعهای که همه مردم آن اهل تقوا باشند، گرفتار ناامنی و نابسامانی نخواهد شد. انسان پرهیزکار هرگز در فراز و نشیب روزگار نمیماند و از طریقی روزی او میرسد که به آن امیدوار نبوده است. اگر کسی به خدا اعتماد کند و او را وکیل خود قرار دهد خدا برای او کافی است. خداوند برای هر چیزی اندازهای قرار داده است که روزیِ هیچ کس بدون آن اندازه، به او نمیرسد. بنابر این انسان باید کارهایش را بر محور تقوا قرار داده و به مدد تقوا و توکل به سوی خروج از مشکلات حرکت کند و انتظار روزیِ "من حیث لا یحتسب" را داشته باشد.
ای ابوذر! اگر با تقوا باشید عمل شما مقبول است: "إنّما یتقبّل الله من المتّقین."(3) در این حال، عمل شما اندک نخواهد بود، زیرا چیزی که مقبول خدا باشد، نباید ناچیز و اندک شمرده شود. نتیجه آن که عمل با تقوا، مقبول و کثیر است.
این بخش از وصیت، نظیر آیه "یا أیها الذین امنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً"(4) است که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در ذیل آن میفرماید: ذکر خالص، ذکر کثیر است. عمل خالصانه را چون خدا میپسندد کثیر است، اما ذکر منافقان گرچه در ظاهر کثیر باشد اندک است: "لا یذکرون الله إلا قلیلا."(5)
این که خداوند میفرماید: منافقان، کم تسبیح حق میکنند، در حالی که منافق اصلاً به یاد خداوند نیست: "نسوا الله فأنساهم أنفسهم"(6)، برای آن است که همین ذکر علنی و آشکار آنها که برای جلب توجه مردم است و ریاکارانه انجام میگیرد قلیل است گرچه ظاهراً زیاد باشد. پس کسی که در پنهان و نهان ذکر دارد ذکرش کثیر است، زیرا خالص و مقبول است و عمل مقبول، اندک نیست.
پینوشتها:
1- سوره حج، آیه 32.
2- سوره طلاق، آیات 2 ـ 3.
3- سوره مائده، آیه 27.
4- سوره احزاب، آیه 41.
5- سوره نساء، آیه 142.
6- سوره حشر، آیه 19.
برگرفته از سیره رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، آیة الله جوادی آملی .
تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، فراوری هدهدی .
منبع: تبیان
مقدمه
1. نماز نمودار کامل توحید و یگانه پرستی است، زیرا نماز با تسبیح و تنزیه ذات حق تعالی شروع می شود و به آن ختم می گردد. به عنوان مثال، گذشته از تسبیح های توحیدی که در رکوع، سجود، اذان، اقامه، تشهد و رکعت های نماز اداء می شود و نماز گزار با گفتارها و کردارهای توحیدی یگانه پرستی خود را به منصه ظهور می رساند، گفتن تکبیرات متعدد در آغاز و انجام نماز زیباترین شعار توحیدی است که در نماز اداء می شود، زیرا تکبیر گرچه نشانه جمال حق است، ولی جلال الهی نیز در آن نهفته است، چون خود تکبیر عین تنزیه الهی است، بدلیل آن که معنای «الله اکبر» این نیست که خداوند بزرگتر از اشیای دیگر است، بلکه معنایش این است که خداوند بزرگتر از توصیف است. و از آن جا که در اذان و اقامه و تکبیر های متعدد افتتاحی و همچنین در تکبیرهای سه گانه تعقیب نماز خداوند تنزیه می گردد،[3] پس بدین ترتیب معلوم می شود که معارف توحیدی به زیباترین وجه در نماز جلوه کرده است که شاید در کمتر عبادتی بدان گونه تجلی کرده باشد.
برخی از بزرگان نکته آموز در این باره می گویند: «در نماز این مرقاه (وسیله) وصول الی الله، پس از هر ستایش تکبیری وارد است، چنانچه در دخول آن تکبیری است، که اشاره به بزرگتر بودن از ستایش است ولو اعظم آن که نماز است. و پس از خروج تکبیر است که بزرگتر بودن او را از توصیف ذات و صفات و افعال می رساند.»[4]
2. معارف زکات که یک عبادت مالی است نیز در نماز نهفته است، زیرا زکات محک محبت است و گذشتن از ملک خود در راه تامین رضای دوست و فنای هستی خود در هستی او در پرداخت زکات متبلور است، این اثر در نماز به صورت دل انگیزی تجلی کرده که اوج آن به هنگام قرائت جمله نورانی «مالک یوم الدین»[5] است.[6]
برخی از بزرگان با اشاره به نمود دل انگیز چهره زکات در کسوت نماز، و این که برای صالحان که با براق نماز به معراج وصال راه می یابند و اصل قرآنی:«لِمن المُُلک الیوم، لِله الواحدِ القهار»[7] قبل از گذارندن عقبه کئود مرگ طبیعی و برزخ برای او جلوه می کند چنین تصریح کرده اند: «سر نماز در خرق و پاره کردن همه حجاب های ظلمانی و نوری است و معنای خرق، ندیدن است نه نبودن و خرق نهایی عبارت است از خود را ندیدن، نه نابود شدن، چون نابودی کمال نیست بلکه ندیدن هنر است، سالک که به مقام فناء تام راه یافت، چیزی جز خدا نمی بیند.»[8] بنابراین اگر گفته می شود که زکات به عنوان یکی از احکام و معارف دینی در نماز نیز تجلی کرده است، مراد آن است همان طور که گذشتن از مال و دادن زکات محک محبت است، هستی خود را ندیدن و خویشتن را فانی در هستی مطلق حضرت دوست دیدن کامل ترین زکاتی است که سالک راه و مال آن را در راه دوست می پردازد و این زیباترین و کامل ترین تزکیه است. پس بنابراین اثر زکات نیز در نماز به صورت کامل تر از هر زکاتی در نماز نهفته است.
3. چون همه مفطرات روزه، (چیزهایی که روز را باطل می کند) در نماز حرام است و سبب بطلان نماز نیز می شود، پس نماز اثر و خاصیت روزه را نیز داراست و در واقع احکام و معارف روزه نیز در نماز تجلی کرده است، بخصوص آن که غیر از مفطرات روزه گفتن کلام مخلوق نیز در نماز حرام است.[9]
پس نماز تجلی روزه کامل تر است و هر اندازه که نماز کامل تر باشد نمودار روزه ای کامل تر خواهد بود، چون در روزه کامل گذشته از امساک های عمومی، از شهود غیر حق تعالی نیز امساک می شود و نماز گزار باید بکوشد با حضور قلب، خود را در حضور و محضر خدا ببیند و تنها او را با قلب و حقایق ایمانش مشاهده کند، در راستای این نکته است که برخی از اهل معنا گفته اند: (طهارت باطنی از ناپاکی شرک و پلیدیِ رویتِ غیر، در نماز و روزه همچون سایر عبادت ها شرط است و همه نماز گزاران باید تلاش کنند تا خود را با زمزم توحید و نور ایمان و اخلاص از آلودگی دیدن غیر خداوند منزه کنند.)[10]
4. مسئله دیگر تجلی معارف حج در نماز است، زیرا حج که قصد و توجه و سفر به سوی کعبه ظاهری است، در نماز نه تنها حج به مفهوم قصد قبله ظاهر لازم است بلکه توجه به سوی کعبه دل که بیت المعمور در کشور وجود انسانی است نیز تحقیق می یابد، و این زیباترین جلوه معارف حج در نماز است،[11] زیرا در این حج (نماز) قصد جامع و کاملتری با سیر معنوی نماز گزار در دو نشئهی افاقی و انفسی (توجه به قبله ظاهر و باطن) انجام می شود و سالک خانه حضرت دوست با سلوک معنوی خویش کعبه جان را قصد کرده و از آن طریق به وصال جان جانان بار می یابد.[12]
برخی از بزرگان نکته آموز با اشاره به مطالبی بلند در این باره چنین تصریح کرده اند:
(اتصاف انسان نماز گزار که در واقع سالک خانه دوست است به مقام فناء برای او عیدی بزرگ است و بقائی بعد از فنا برای او عیدی کامل تلقی می شود و نماز این دو عید را در مقام خاصی که عبارت از مقام وحدت حقیقی باشد بجا می آورد)[13] بنابراین نماز کاملترین جلوه گاه حج است. بخصوص آن که نماز یک نحوه حرکت خاصی است آنهم نه در مقوله های عرضی نظیر: کیف، متی، این، و مانند آن بلکه در جوهر نماز گزار، زیرا صحت آن به نیت است و نیت همان انبعاث روح انسان نماز گزار از خلق به سوی حق است.[14]
5. یکی دیگر از معارف دین که در نماز به صورت بسیار دل انگیز جلوه نموده است، جهاد است، زیرا در اینجا تردید نخواهد بود که نماز شورانگیزترین میدان جهاد است، آنهم نه جهاد اصغر بلکه جهاد کبیر و اکبر، بدلیل آن که هرگاه انسانی مومن به نماز بر می خیزد، ابلیس همه ذریه خود را بسیج می کند تا به هر نحو ممکن در نماز او مشکل ایجاد کند، به این جهت نماز گزار برای اداء نماز واقعی باید با تمام جنود ابلیس و نفسانی جهاد کند. برخی از بزرگان اهل معنا در این باره چنین زیبا گفته اند:
«راه وصول به این مقام منیع نه تنها به صِرف تحصیل شرایط و آداب و احکام نماز حاصل نمی شود، بلکه با اکتفا به جهاد مستمر با نفس نیز حاصل نخواهد شد، چون جهاد اکبر هم لازم است و هرگز با اکتفاء به جهاد اوسط که نبرد با نفس می باشد میسر نمی شود، و جهاد اکبر همانا نبرد عشق و عقل است که اگر سالک از قید عقل مصطلح برهد و به عقل ناب که همان عشق به عبادت و سپس حصر در معبود است برسد، در جهاد اکبر پیروز شده است.»[15]
پس بدین ترتیب معلوم می شود که نماز بزرگترین میدان جهاد و تجلیگاه معارف جهاد نیز هست.
6. احکام و معارف دینی دیگر نیز در نماز نهفته است به عنوان نمونه: پاک بودن و غصبی نبودن لباس و مکان نماز، اقرار به رسالت و امامت در اذان و اقامه و تشهد، اعتراف به معاد و روز واپسین، ذکر و تسبیح و تقدیس، دعا و نیایش، طلب رحمت و مغفرت در قنوت نماز و ده ها آموزه دیگر دینی در نماز وجود دارد که شرح و بیان آن از ظرفیت این مقاله بیرون است و تنها به عنوان حُسن ختام باید به کلام نورانی امیر مؤمنان درباره خاصیت و اثر گناه شویی نماز اشاره شود که فرمود: امر نماز را مراعات کنید، و بر آن محافظت نمایید، و این عبادت بزرگ را فراوان به جای آورید، و با آن به خداوند تقرب جویید، که نماز بر مومنان فریضه ای است دارای وقت مخصوص، مگر پاسخ دوزخیان را نشنیدید که وقتی از آنان پرسیده می شود: چه چیز شما را وارد جهنم کرد؟ می گویند: ما از نماز گزاران نبودیم.[16]
نماز گناهان را همچون برگ درختان می ریزد و ریسمان معصیت را از گردن گناهکاران می گشاید آن گونه که مهار از گردن حیوانات باز می شود، رسول خدا نماز را به چشمه آب گرمی تشبیه کرده که بر در خانه انسان است و او شبانه روزی پنج بار خود را در آن می شوید، آیا دیگر هیچ آلودگی در او باقی خواهد ماند؟[17]
آنچه اشاره شد تنها جلوه ای از معارف دینی در نماز بود و باید توجه داشت که حقایق و معارف فراوان دیگری نیز در نماز وجود دارد که در این مختصر ، مجال بیش از این نبود.
تهیه و تنظیم: سلطانی
گروه دین و اندیشه
[1] . صدوق، علل شرایع، ج2، ص5، باب1. نشر موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1408 ق.
[2] . مجلسی، بحار، ج6، باب 8، حدیث50، ص134، نشر موسسه الوفاء بیروت، 1403ق.
[3] . جوادی آملی، عبدالله، نقل از: سرالصلوه امام خمینی، ص19 تا ص20. نشر موسسه نشر آثار امام 1378ش.
[4] . امام خمینی، سرالصلوه، ص29، نشر پیشین.
[5] . سوره حمد.
[6] . حسن زاده آملی، هزار و یک نکته، نکته ای 103، نشر مرکز فرهنگی رجاء، تهران، 1364.
[7] . سوره غافر، آیه 16.
[8] . جوادی آملی، عبدالله نقل از: سرالصلوه، امام خمینی، ص17، نشر پیشین.
[9] . حسن زاده آملی، هزار و یک نکته، نکته 103، ج1، ص101، نشر پیشین.
[10] . سید حیدر آملی، اسرار شریعه، ص211، نشر موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران (بی تا).
[11] . حسن زاده آملی، هزار و یک نکته، نکته 103، ج1. ص100، نشر پیشین.
[12] . سید حیدر آملی، اسرار شریعه، ص223 و ص233، نشر پیشین.
[13] . سید حیدر آملی، اسرار شریعه، ص243، نشر پیشین.
[14] . جوادی آملی، عبدالله، نقل از: سرالصلوه امام خمینی، ص16، نشر پیشین.
[15] . جوادی آملی، عبدالله، نقل از: مقدمه سر الصلوه امام خمینی ص15، نشر پیشین.
[16] . سوره مدثر، آیه 42 و 43.
[17] . نهج البلاغه، خطبه 199
منبع: تبیان
اقامه نماز علاوه بر تاثیراتی که بر روح و جان انسان دارد بر سلامتی انسان نیز تاثیر دارد که البته تاکنون در این حد کشف شده و قطعا تاثیرات نماز بیش از این حرفهاست.
نتایج تازهترین تحقیقات علمی نشان میدهد، خواندن نماز صبح، بهترین شیوه برای پیشگیری از بیماریهای قلبی ـ عروقی است. بر اساس تحقیقات انجام شده از سوی مؤسسه قلب و عروق اردن، خواب طولانی مدت در طول شبانهروز، مهمترین عامل ابتلا به بیماریهای قلبی است. این تحقیقات نشان میدهد اگر فردی به مدت طولانی بخوابد، ضربان قلب او به پنجاه بار در دقیقه کاهش مییابد که این امر، منجر به کندی گردش خون در سرخرگها و سرانجام، انسداد رگها شده و حملات قلبی عروقی را به دنبال خواهد داشت.
این تحقیق همچنین بر ضرورت حداقل پانزده دقیقه تحرک بدنی پس از چند ساعت خواب تأکید میکند. در نتایج این تحقیق با بیان این که ادای نماز صبح برای این امر کافی است، به سلامت قلبی مسلمانانی که صبح زود بیدار شده و برای انجام فریضه نماز به مسجد میروند، اشاره شده و آمده است: اگر این عمل در مسجد و یا به صورت گروهی انجام شود، نتیجه بهتری خواهد داشت.
برگرفته از خبرگزاری قرآنی ایران
تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی .
منبع: تبیان