قرآن تنها با مغزها و اندیشهها و ارواح انسانها سر و کار دارد و برترى چنین معجزهاى بر معجزات جسمانى احتیاج به توضیح ندارد.
قرآن مرز زمان و مکان را در هم شکسته و مافوق زمان و مکان قرار گرفته است. به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، بلاگر«گلها» در یکی از پستهای وبلاگ خود ضمن بیان مطلب فوق، دربارهی جاودانگى و جهانى بودن قرآن مینویسد:
معجزات پیامبران گذشته و حتى معجزات خود پیامبر اسلام غیر از قرآن، روى نوار معینى از زمان، و در نقطه مشخصى از مکان و در برابر عده خاصى صورت گرفتهاست، سخن گفتن نوزاد حضرت مریم(علیهاالسلام) و زنده کردن مردگان و مانند آن بوسیله مسیح(علیه السلام) در زمان و مکان و در برابر اشخاص معینى بوده و چنانکه مىدانیم، امورى که رنگ زمان و مکان به خود گرفتهباشند، به همان نسبت که از آنها دورتر شویم، کمرنگتر جلوه مىکنند، و این از خواص امور زمانى است.
بلاگر در ادامه قرآن را معجزهاى میخواند که تنها با مغزها و اندیشهها و ارواح انسانها سر و کار دارد و برترى چنین معجزهاى بر معجزات جسمانى احتیاج به توضیح ندارد.
قرآن سند حقانیت جهانی اسلام |
هر چه رنگ زمان و مکان به خود نگیرد تا ابد و در سراسر جهان پیش خواهد رفت، بدیهى است که یک دین جهانى و جاودانى باید یک سند حقانیت جهانى و جاودانى هم در اختیار داشته باشد |
قرآن، بستگى به زمان و مکان ندارد و همانطور که 1400 سال قبل در محیط تاریک حجاز تجلى کرد، امروز بر ما تجلى مىکند بلکه گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش به ما امکاناتى داده که بتوانیم استفاده بیشترى از آن نسبت به مردم اعصار گذشته کنیم، پیدا است هر چه رنگ زمان و مکان به خود نگیرد تا ابد و در سراسر جهان پیش خواهدرفت، بدیهى است که یک دین جهانى و جاودانى باید یک سند حقانیت جهانى و جاودانى هم در اختیار داشتهباشد.
نویسنده در پایان دربارهی روحانی بودن قرآن مینویسد: امور خارقالعادهاى که از پیامبران پیشین به عنوان گواه صدق گفتار آنها دیده شده معمولا جنبه جسمانى داشتهاست مانند: شفاى بیماران غیر قابل علاج، زنده کردن مردگان سخن گفتن کودک نوزاد در گاهواره، و... همه جنبه جسمى دارند و چشم و گوش انسان را تسخیر مىکنند، ولى الفاظ قرآن که از همین حروف و کلمات معمولى ترکیب یافته در اعماق دل و جان انسان نفوذ مىکند، روح او را مملو از اعجاب و تحسین مىسازد، افکار و عقول را در برابر خود وادار به تعظیم مىنماید.
«رسول خدا(ص)فرمود: من نخستین کسی هستم که روز قیامت بر خدای عزیز جبار وارد شوم با کتابش و اهل بیتم. سپس امتم وارد شوند، پس، از ایشان بپرسم چه کردید با کتاب خدا و اهل بیت من؟». این حدیثی از امام صادق(ع) است که در پستی از وبلاگ «احادیث معصومان» آمدهاست.
وبلاگ «احادیث معصومان» در تاریخ تیر ماه 85 در سرویس «بلاگفا» راهاندازی شدهاست. این وبلاگ را میتوانید در آدرس زیر ببینید:
وبلاگ «احادیث معصومان»
امام علی(ع) میفرمایند |
بدانید همانا قرآن راهبر روز است و پرتو افکن شب تار، اگر چه در سختی و نداری باشد |
حضرت باقر(ع): رسول خدا(ص) فرمود: من نخستین کسی هستم که روز قیامت بر خدای عزیز جبار وارد شوم با کتابش و اهل بیتم. سپس امتام وارد شوند، پس، از ایشان بپرسم چه کردید با کتاب خدا و اهل بیت من؟».
امام صادق(ع): «امام علی(ع) میفرمایند: بدانید همانا قرآن راهبر روز است و پرتو افکن شب تار، اگر چه در سختی و نداری باشد».
فضیلبنیسار از امام صادق(ع) نقل میکند که میفرمایند: کسی که درباره قرآن رنج کشد و به سختی و کم حافظهگیاش آن را حفظ کند دو اجر دارد».
امام علی(ع) میفرمایند: «خانهای که در آن قرآن خواندهشود و ذکر خدای عزوجلّ (و یاد او) در آن بشود، برکتاش بسیار گردد و فرشتهگان در آن بیایند و شیاطین از آن دور شوند و برای اهل آسمان میدرخشند چنانچه ستارگان برای اهل زمین میدرخشند و خانهای که در آن قرآن خواندهنشود و ذکر خدای عزوجلّ در آن نشود برکتاش کم میشود و فرشتهگان از آن دور شوند و شیاطین در آن حاضر شوند».
امام باقر(ع): هر که قرآن را در حال ایستاده در نمازش بخواند خداوند به هر حرفی از آن، صد حسنه برای او بنویسد، و هر کس آن را در نمازش نشسته بخواند خداوند به هر حرفی پنجاه حسنه برایاش بنویسد و هر که قرآن را در غیر از نمازش بخواند به هر حرفی ده حسنه برایاش بنویسد. بلاگر از امام حسین(ع) میآورد: هر کس که قرآن را گوش دهد به هر حرفی یک حسنه برایاش بنویسد.
پیامبر اکرم(ص) |
من نخستین کسی هستم که روز قیامت بر خدای عزیز جبار وارد شوم با کتابش و اهل بیتم. سپس امتم وارد شوند، پس، از ایشان بپرسم چه کردید با کتاب خدا و اهل بیت من؟ |
«اسحاقبنعمار» مینویسد که به حضرت صادق(ع) عرض کردم: قربانات گردم من قرآن را حفظ دارم، آن را ازحفظ بخوانم بهتر است یا از روی قرآن؟ فرمود: بلکه آن را بخوان و نگاه به قرآن کن که بهتر است(ازروی آن بخوان)، آیا ندانستهای که نگاه کردن در قرآن عبادت است؟».
در پایان نیز از امام صادق(ع) میآورد: سه چیز است که به درگاه خدای عز و جل شکایت کند: مسجد ویرانی که اهلاش در آن نماز نخوانند، دانشمند و عالمی که میان نادانها و جهال باشد، و قرآنی که گرد بدان نشسته و کسی آن را نخواند.
با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سیدالشهداء (ع ) آب بستند ، با این همه در برابر شکوه و هیبت حضرت هادی (ع )همیشه بیمناک و خاشع بود .
حضرت امام هادی (ع) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش 33 سال بود . در این مدت حضرت علیالنقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت .
مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر
نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدینه عهدهدار بود و لحظهای از آگاهانیدن مردم و آشنا کردن آنها به حقایق مذهبی نمیآسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر وقت - یعنی متوکل عباسی - آنی آسایش نداشت . به همین جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدینه، بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوکل خلیفه زمان خود نامهای خصومتآمیز نوشت و به آن امام بزرگوار تهمتها زد و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنهانگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقیقت آنچه در شأن خودش و خلیفه زمانش بود، به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود.
جاذبه امامت و ولایت امام |
جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه میکشانید و این کوتهنظران دونهمت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمیتوانستند فروغ معنویت امام را ببینند |
این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه میکشانید و این کوتهنظران دونهمت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمیتوانستند فروغ معنویت امام را ببینند . و نیز مورخان و محدثان نوشتهاند که امام جماعت حرمین ( مکه و مدینه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از این دیار بیرون بر ، که بیشتر این ناحیه را مظیع و منقاد خود گردانیده است .
این نامه و نامه حاکم مدینه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه علیه دستگاه جبار عباسی است .
از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدینسان پایههای دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسودهخاطر بودند ، و اگر این فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پیش نیامده بود ، معلوم نبود سرنوشت این معارف مذهبی به کجا می رسید؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد دیگر چنین فرصتهای وسیعی برای تعلیم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدودیت بودند و تحتنظر حاکمان ستمکار - چنان که باید و شاید پیش نیامد .
ترس از فرمانبری از امام |
دستگاه حاکم ، کمکم متوجه شده بود که حرمین ( مکه و مدینه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند . بدینجهت پیک در پی پیک و نامه در پی نامه نوشتند، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدینه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . |
از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند
با این همه ، دوستداران این مکتب و یاوران و هواخواهان ائمه طاهرین - در این سالها به هر وسیله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دینی خود ، و گرفتن دستورالعمل و اقدام - برای فشردهتر کردن صف مبارزه و پیشرفت مقصود و درهم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر میرسیدند و از سرچشمه دانش و بینش آنها ، بهره مند میشدند و این دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودندکه از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدینه و مانند آن ، نشاندهنده این هراس همیشگی آنها بود .
دستگاه حاکم ، کمکم متوجه شده بود که حرمین ( مکه و مدینه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند . بدینجهت پیک در پی پیک و نامه در پی نامه نوشتند، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدینه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند .
زندانی شدن امام
متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد. برخی از بزرگان مدت این زندانی و تحت نظر بودن را - بیست سال - نوشتهاند . پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه یحیی بنهرثمه که مأمور بردن حضرت از مدینه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد باخبر شد ، و به یحیی بن هرثمه گفت : ای مرد ، این امام هادی فرزند پیغمبر خدا (ص ) میباشد و میدانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد. اگر او را کشت، پیغمبر (ص ) در روز قیامت از تو بازخواست میکند . یحیی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نیز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصیف ترکی . او نیز به یحیی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند .
دشمن سرسخت آل علی (ع ) |
با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سیدالشهداء (ع ) آب بستند و زیارتکنندگان آن مرقد مطهر از زیارت مانع شدند ، و دشمنی یزید و یزیدیان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص) تازه گردانیدند ، با این همه در برابر شکوه و هیبت حضرت هادی (ع )همیشه بیمناک و خاشع بود . |
از شنیدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزید
همین وصیف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد . از شنیدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزید و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از این مطالب که از قول یحیی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده است، درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار میگردد ، و نیز این مطالب دلیل است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعیت امام و موضع خاص او در بین هواخواهان و شیعیان آن حضرت داشته است . باری ، پس از ورود به خانهای که قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوکل از یحیی پرسید : علی بن محمد چگونه در مدینه میزیست ؟ یحیی گفت : جز حسن سیرت و سلامت نفس و طریقه ورع و پرهیزگاری و بیاعتنایی به دنیا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چیزی ندیدم ، و چون خانهاش را - چنانکه دستور داده بودی - بازرسی کردم، جز قرآن مجید و کتابهای علمی چیزی نیافتم .
متوکل از شنیدن این خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش کرد . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سیدالشهداء (ع ) آب بستند و زیارتکنندگان آن مرقد مطهر از زیارت مانع شدند ، و دشمنی یزید و یزیدیان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص) تازه گردانیدند ، با این همه در برابر شکوه و هیبت حضرت هادی (ع )همیشه بیمناک و خاشع بود .
مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی میکرد
امام که به دنیا و مال دنیا اعتنایی نداشت، پیوسته با لباس پشمینه و کلاه پشمی روی حصیری که زیر آن شن بود، مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی میکرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق میفرمود.
هراس متوکل |
متوکل همیشه از اینکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و ریاست ظاهری بر وی به سر آید بیمناک بود |
با این همه ، متوکل همیشه از اینکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و ریاست ظاهری بر وی به سر آید بیمناک بود .
بدخواهان و سخنچینان نیز در این امر نقش داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علیبنمحمد در خانه خود اسلحه و اموال بسیار جمع کرده و کاغذهای زیادی است که شیعیان او ، از اهل قم ، برای او فرستادهاند " متوکل از این خبر وحشت کرد و به سعید حاجب که از نزدیکان او بود، دستورداد تا بیخبر وارد خانه امام شود و به تفتیش بپردازد . این قبیل مراقبتها پیوسته - در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند - وجود داشت .
و نیز نوشتهاند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب، خود را از گل سرخ پر کنند ، و در میان بیابان وسیعی ، در موضعی روی هم بریزند . ایشان چنین کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالی " نهادند
آنگاه خلیفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی (علیهالسلام) را نیزبه آنجا طلبید و گفت : شما را اینجا خواستم تا مشاهده کنید سپاهیان من را . و از پیش امر کرده بود که لشکریان با آرایشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنمایاند ، تا مبادا آن حضرت یا یکی از اهل بیت او اراده خروج بر او نمایند ".
چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام |
در این مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی، مستقیم و غیرمستقیم، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهایی که دراقامتگاه امام (ع ) میشد |
در این مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی، مستقیم و غیرمستقیم، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهایی که دراقامتگاه امام (ع ) میشد ، داشتند از جمله :حضور جماعتی از بنیعباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سید محمد- که حرم مطهر وی در نزدیکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار است - یاد شده است. این نکته نیز میرساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر می زدهاند . "
شهادت امام دهم
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسیله زهر به شهادت رسید . در سامرا در خانهای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالین او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از این سال امام حسن عسکری پیشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانهای که در آن بیست سال زندانی و تحتنظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .