شناختنامه قرآن 2
«سوره مبارکه بقره»
خلاصه سوره
بخش عمده این سوره بیانگراین است که بنده باید به تمام آنچه فرستادگان پروردگار آوردهاند ایمان آرد و بین یک وحیها و پیامبران جدایی نیندازند. و این همان چیزی است که حقِ پرستش پروردگار آن را در پی دارد.
سپس منافقان و کافران و نیز اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) را به خاطر ایجاد تفرقه و جدایی در دین خدا و بین رسولان الهی سرزنش نموده و آنگاه برخی از احکام الهی همچون قبله، حج، ارث، روزه و امثال آنها را بیان میکند.
در ابتدای این سوره خدای بزرگ، حال سه گروه مومنان، کافران و منافقان را بیان میکند.
مومنان
او درک میکند که این حقیقت، همانگونه که هیچ نکته باریکی از خلقت را فراموش و رها نکرده است، هدایت و دستگیری مردم در آسیبهای عملی و اخلاقی را نیز فراموش نکرده است. و این همان اعتراف به توحید، نبوت و معاد است که اصول دین نام دارد.
انسان باید به تمام آنچه فرستادگان پروردگار آوردهاند ایمان آرد و بین یک وحیها و پیامبران جدایی نیندازند. و این همان چیزی است که حقِ پرستش پروردگار آن را در پی دارد.
دریافت این امور وی را به خضوع در برابر این مربی جهان واداشته و بر آن میکند تا آنچه از مال و مقام و علم دارد در زنده کردن و گسترش آن بکار بندد و این دو همان صلاة (عبادت) و انفاق است. در نتیجه ویژگیهای پنجگانه ایمان به غیب، اقامه صلاة، انفاق، ایمان به آنچه پروردگار بر انبیأ فرستاده، و یقین به آخرت، برایند فطرت سالمند.
رسیدن به این ویژگیها که خود اولین هدایت از سوی خدا است، موجب فرا رسیدن هدایتی دیگر میشود که حلقه میان این دو هدایت، راستی در اعتقاد و نیکی در عمل است. قرآن هدایت دوم را «نور روشنگر» نامیده که مومنان با آن راه خود را مییابند.
کافران
منافقان
قلب آنها در اثر این دورویی و نیرنگ بیمار گشته و خداوند نیز بر مرض و بیماری آنها میافزاید. با آن که بدکارند و فساد میکنند، خود را نیکوکار دانسته و از فساد کردن باز نمیایستند. مردم مومن را سفیه میخوانند ولی خود سفیهاند و نمیدانند. هنگام دیدار با مومنان، خود را مومن میخوانند و در خلوت با شیطان دست داده و میخندند. تجارت آنها که فروختن هدایت و خریدن گمراهی است، سودی نمیکند و آنها راه هدایت را نمییابند.
قرآن کتاب هدایت است ولی فقط خدا ترسان (متقیان) با آن هدایت میشوند زیرا ...
آنها اظهار ایمان میکنند تا از بهرههای ظاهری آن سود برند ولی هنگام مرگ که زمان استفاده کامل از ایمان است، خداوند نور آن را میبرد و آنها را در ظلمت و تاریکی رها میکند. منافقان در ازای دروغ خود، عذاب دردناکی را خواهند چشید.
منافق، ایمان را دوست ندارد ولی چارهای جز اظهار آن ندارد. بنابر این قلب و زبانش یکی نبوده و در نتیجه راهش روشن نیست. دائماً قدمی برمیدارد و میلغزد و به خطا میرود. گاه میایستد و گاه به راه میافتد. و خداوند در نهایت او را رسوا میسازد. هرچند اگر میخواست از روز اول او را رسوا مینمود و بینایی و شنوایی او را میگرفت.
منافقانِ دورو، در ظاهر ادعای ایمان کرده ولی در باطن اعتقادی به خدا و آخرت ندارند.کار آنها فریب مومنان و به خیالشان خداست، غافل از این که در باطن بر ضد خود نیرنگ میکنند، بی آنکه بفهمند. کافران آنانند که کفر در درون آنها رسوخ کرده است و در نتیجه هشدار آنها هیج فایدهای ندارد. آنها با کارهای خویش بر دیدگان خود پردهای از غفلت و آلودگی افکندهاند در نتیجه خداوند نیز بر قلبها و راهای اداراکی و شنوایی آنها مهر زده و آنان هرگز روی هدایت و سعادت را نخواهند دید. قرآن کتاب هدایت است ولی فقط خدا ترسان (متقیان) با آن هدایت میشوند. زیرا اگر فطرت انسان سالم و بیدار باشد فقر و نیاز خود را به چیزی خارج از خود، احساس میکند. و نیز نیازمندی تمام موجوداتی که میشناسد را هم درمییابد. آنگاه است که به حقیقتی خارج از خود، و پنهان از حس، که همه موجودات از او آغاز شده و به او باز میگردند زبان اعتراف میگشاید.