با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سیدالشهداء (ع ) آب بستند ، با این همه در برابر شکوه و هیبت حضرت هادی (ع )همیشه بیمناک و خاشع بود .
حضرت امام هادی (ع) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش 33 سال بود . در این مدت حضرت علیالنقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت .
مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر
نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدینه عهدهدار بود و لحظهای از آگاهانیدن مردم و آشنا کردن آنها به حقایق مذهبی نمیآسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر وقت - یعنی متوکل عباسی - آنی آسایش نداشت . به همین جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدینه، بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوکل خلیفه زمان خود نامهای خصومتآمیز نوشت و به آن امام بزرگوار تهمتها زد و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنهانگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقیقت آنچه در شأن خودش و خلیفه زمانش بود، به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود.
جاذبه امامت و ولایت امام |
جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه میکشانید و این کوتهنظران دونهمت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمیتوانستند فروغ معنویت امام را ببینند |
این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه میکشانید و این کوتهنظران دونهمت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمیتوانستند فروغ معنویت امام را ببینند . و نیز مورخان و محدثان نوشتهاند که امام جماعت حرمین ( مکه و مدینه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از این دیار بیرون بر ، که بیشتر این ناحیه را مظیع و منقاد خود گردانیده است .
این نامه و نامه حاکم مدینه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه علیه دستگاه جبار عباسی است .
از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدینسان پایههای دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسودهخاطر بودند ، و اگر این فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پیش نیامده بود ، معلوم نبود سرنوشت این معارف مذهبی به کجا می رسید؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد دیگر چنین فرصتهای وسیعی برای تعلیم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدودیت بودند و تحتنظر حاکمان ستمکار - چنان که باید و شاید پیش نیامد .
ترس از فرمانبری از امام |
دستگاه حاکم ، کمکم متوجه شده بود که حرمین ( مکه و مدینه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند . بدینجهت پیک در پی پیک و نامه در پی نامه نوشتند، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدینه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . |
از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند
با این همه ، دوستداران این مکتب و یاوران و هواخواهان ائمه طاهرین - در این سالها به هر وسیله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دینی خود ، و گرفتن دستورالعمل و اقدام - برای فشردهتر کردن صف مبارزه و پیشرفت مقصود و درهم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر میرسیدند و از سرچشمه دانش و بینش آنها ، بهره مند میشدند و این دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودندکه از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدینه و مانند آن ، نشاندهنده این هراس همیشگی آنها بود .
دستگاه حاکم ، کمکم متوجه شده بود که حرمین ( مکه و مدینه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند . بدینجهت پیک در پی پیک و نامه در پی نامه نوشتند، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدینه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند .
زندانی شدن امام
متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد. برخی از بزرگان مدت این زندانی و تحت نظر بودن را - بیست سال - نوشتهاند . پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه یحیی بنهرثمه که مأمور بردن حضرت از مدینه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد باخبر شد ، و به یحیی بن هرثمه گفت : ای مرد ، این امام هادی فرزند پیغمبر خدا (ص ) میباشد و میدانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد. اگر او را کشت، پیغمبر (ص ) در روز قیامت از تو بازخواست میکند . یحیی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نیز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصیف ترکی . او نیز به یحیی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند .
دشمن سرسخت آل علی (ع ) |
با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سیدالشهداء (ع ) آب بستند و زیارتکنندگان آن مرقد مطهر از زیارت مانع شدند ، و دشمنی یزید و یزیدیان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص) تازه گردانیدند ، با این همه در برابر شکوه و هیبت حضرت هادی (ع )همیشه بیمناک و خاشع بود . |
از شنیدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزید
همین وصیف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد . از شنیدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزید و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از این مطالب که از قول یحیی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده است، درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار میگردد ، و نیز این مطالب دلیل است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعیت امام و موضع خاص او در بین هواخواهان و شیعیان آن حضرت داشته است . باری ، پس از ورود به خانهای که قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوکل از یحیی پرسید : علی بن محمد چگونه در مدینه میزیست ؟ یحیی گفت : جز حسن سیرت و سلامت نفس و طریقه ورع و پرهیزگاری و بیاعتنایی به دنیا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چیزی ندیدم ، و چون خانهاش را - چنانکه دستور داده بودی - بازرسی کردم، جز قرآن مجید و کتابهای علمی چیزی نیافتم .
متوکل از شنیدن این خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش کرد . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سیدالشهداء (ع ) آب بستند و زیارتکنندگان آن مرقد مطهر از زیارت مانع شدند ، و دشمنی یزید و یزیدیان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص) تازه گردانیدند ، با این همه در برابر شکوه و هیبت حضرت هادی (ع )همیشه بیمناک و خاشع بود .
مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی میکرد
امام که به دنیا و مال دنیا اعتنایی نداشت، پیوسته با لباس پشمینه و کلاه پشمی روی حصیری که زیر آن شن بود، مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی میکرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق میفرمود.
هراس متوکل |
متوکل همیشه از اینکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و ریاست ظاهری بر وی به سر آید بیمناک بود |
با این همه ، متوکل همیشه از اینکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و ریاست ظاهری بر وی به سر آید بیمناک بود .
بدخواهان و سخنچینان نیز در این امر نقش داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علیبنمحمد در خانه خود اسلحه و اموال بسیار جمع کرده و کاغذهای زیادی است که شیعیان او ، از اهل قم ، برای او فرستادهاند " متوکل از این خبر وحشت کرد و به سعید حاجب که از نزدیکان او بود، دستورداد تا بیخبر وارد خانه امام شود و به تفتیش بپردازد . این قبیل مراقبتها پیوسته - در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند - وجود داشت .
و نیز نوشتهاند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب، خود را از گل سرخ پر کنند ، و در میان بیابان وسیعی ، در موضعی روی هم بریزند . ایشان چنین کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالی " نهادند
آنگاه خلیفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی (علیهالسلام) را نیزبه آنجا طلبید و گفت : شما را اینجا خواستم تا مشاهده کنید سپاهیان من را . و از پیش امر کرده بود که لشکریان با آرایشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنمایاند ، تا مبادا آن حضرت یا یکی از اهل بیت او اراده خروج بر او نمایند ".
چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام |
در این مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی، مستقیم و غیرمستقیم، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهایی که دراقامتگاه امام (ع ) میشد |
در این مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی، مستقیم و غیرمستقیم، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهایی که دراقامتگاه امام (ع ) میشد ، داشتند از جمله :حضور جماعتی از بنیعباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سید محمد- که حرم مطهر وی در نزدیکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار است - یاد شده است. این نکته نیز میرساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر می زدهاند . "
شهادت امام دهم
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسیله زهر به شهادت رسید . در سامرا در خانهای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالین او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از این سال امام حسن عسکری پیشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانهای که در آن بیست سال زندانی و تحتنظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .