تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

عدالت در قرآن ( قسمت۱۷ )

 

سوره النحل آیه  76 

 وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَّجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لاَ یَقْدِرُ عَلَىَ شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّههُّ لاَ یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَن یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

ترجمه فارسی

و خدا مثل دو مرد را بیان می کند که یکی لال است و توان هیچ چیز ندارد وبار دوش مولای خود است ، هر جا که او را بفرستد هیچ فایده ای حاصل نمی کند آیا این مرد با آن کس که مردم را به عدل فرمان می دهد و خود بر راه راست می رود برابر است ?

ترجمه انگلیسی

.And Allah sets forth a parable of two men; one of them is dumb, not able to do anything, and he is a burden to his master; wherever he sends him, he brings no good; can he be held equal with him who enjoins what is just, and he (himself) is on the right path

تفسیر آیه

جمله هل یستوی هو و من یامر بالعدل و هو علی صراط مستقیم اشاره است به وصف شخص مفروض دومی ، و پرسش از اینکه آیا این دو نفر اگر با هم مقایسه شوند مساویند یا نه ؟ آری از اوصاف مرد دومی وصفی را ذکر کرد که آخرین درجه کمال است که یک فرد غیر ابکم ممکن است به آن درجه برسد ، هم خود را بدان بیاراید و هم دیگران را از آن بر خوردار کند ، و آن عبارت است از عدالت که معنایش التزام حد وسط و از آن منحرف نشدن است ، زیرا کسی حقیقتا امر به عدل می کند و می تواند بکند که خودش عادل بوده باشد و صلاح و سداد در دلش جای گرفته باشد ، آنگاه از دلش به ظاهر بدن و اعمال بدنیش سرایت نموده گفتار و کردارش بر میزان عدل استوار شود ، بعد از آنکه خود در دل و در عمل عادل شد دوست بدارد که دیگران را هم از این خصلت برخوردار نماید آنان را امر به عدل کند / و از آنچه گفته شد به دست آمد که مقصود از عدالت ، آنطور که عرف از آن می فهمد یعنی عدالت ، در رعیت و زیر دست نیست ، بلکه مقصود مطلق اجتناب از افراط و تفریط است ، هر چند در اعمال شخصی / خدای سبحان سپس شخص دوم فرضی را چنین توصیف نموده که : و هو علی صراط مستقیم = و او همواره بر صراط مستقیم است و صراط مستقیم راه روشنی است که رهرو خود را به سوی هدفش هدایت می کند بدون اینکه دچار انحراف و اعوجاجش سازد ، و انسانی که در مسیر زندگیش بر صراط مستقیم باشد در اعمالش بر طبق فطرت انسانی مشی می کند بدون اینکه یک عملش با عمل دیگرش مناقض باشد و یا از چیزی که خود ، آن را حق می داند تخلف بورزد / و کوتاه سخن اینکه : چنین انسانی نه تخلفی در عمل دارد و نه اختلافی / و توصیف این شخص بعد از یامر بالعدل به اینکه بر صراط مستقیم است این معنا را افاده می کند که : اولا : مقصود از امر به عدل این نیست که مردم را بدان امر کند و خودش را فراموش نماید ، بلکه خودش قبل از امر به مردم در احوال و اعمالش مستقیم است ، و جز عدالت از او چیزی بروز نمی کند / و ثانیا : امر به عدلش بدعت خودش و بدون اصل و اساسی نیست ، بلکه خودش بر اصل و اساسی سیر می کند که دوست دارد مردم را نیز به پیروی از آن اصل وادار نماید ، آری مردم را دعوت می نماید تا از انحراف به چپ و راست و افراط و تفریط از آن اصل اجتناب کنند / و اما سؤال از اینکه : آیا او و کسی که امر به عدل می کند برابر است /// ؟ سؤالی است که جز نفی ، جواب ندارد ، چون هیچ کس شک ندارد در اینکه شخص دوم برتر از شخص اول است / و با همین بیان ثابت می شود که آنچه که غیر خدا ولی خود و معبود خود گرفته اند قدرت و توانایی راهنمایی خویش را ندارند ، تا چه رسد به اینکه غیر خود را هدایت کنند ، و خدای تعالی که خود بر صراط مستقیم است و خلق خود را هم از راه ارسال رسل و تشریع شرایع به آن راه هدایت می کند با این اصنام و اوثان که سنگ و چوبی بیش نیستند برابر نیست / از اینجا معلوم می شود که مثالی که در آیه زده شده از نظر معنا نظیر آیه افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع ام من لا یهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون  می باشد . پس خدای سبحان در صفات و افعالش بر صراط مستقیم است ، و از استقامت صراط او یکی این است که برای موجوداتی که خلق کرده غایتی معلوم کند که بسوی آن غایت متوجه گردند ، و خلقتش باطل و عبث نباشد ، همچنانکه خودش فرمود : و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا و نیز هر یک را به سوی غایت و هدفش راهنمایی کند ، همان هدفی که مخصوص او است و به آن منظور خلقش کرده همچنانکه خودش فرمود : الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی  پس انسان را هم بسوی راهی میانه و وسط هدایت نموده است ، همان راهی که درباره اش فرمود : و علی الله قصد السبیل ) و نیز فرمود : انا هدیناه السبیل / این اصل حجت و دلیل بر نبوت و تشریع بود که مفصل آن در ابحاث نبوت در جلد دوم و در قصص حضرت نوح در جلد دهم این کتاب گذشت / پس حاصل کلام این شد که : غرض از مثلی که در آیه زده شده اقامه حجت بر توحید و اشاره به مساله نبوت و تشریع است.

 

منبع: http://qurankarim.blogfa.com/cat-18.aspx

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد