تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

تسنیم

مطالب قرآنی: مقالات-حدیث-گزارش-درباره قرآن-پند بزرگان-کتابشناسی-علوم قرآنی-حفظ قرآن-شان نزول-پرسش و پاسخ-آیامیدانید-دین و زندگی

آدرس جدید وبلاگ

 

آدرس وبلاگ جدید‌، بزودی...  

همین هفته...

وبلاگ جدید

سلام به شما کاربران گرامی 

از اینکه بدقولی کردم و وبلاگ جدید را نتوانستم راه اندازی کنم، پوزش می طلبم. 

 

سعی می کنم بزودی وبلاگ جامعی راه اندازی کنم.

چگونه فکرهای بد بد نکنیم؟


منو رها کن از این فکر تنهایی

آثار ذکر در سازندگى روحى و اخلاقى - قسمت چهارم

اشاره:

ذکر و یاد خدا آثار سازنده روحى و اخلاقى فراوانى دارد که یاد متقابل خدا از بنده، روشنى دل، آرامش قلب، ترس از(نافرمانى) خدا، بصیرت و شناخت شیطان، بخشش گناهان، و علم و حکمت از جمله آنهاست.

یکى از زیباترین جلوه هاى ارتباط عاشقانه با خدا و اساسى‏ترین راه‏هاى سیر و سلوک، ذکر است؛ یعنى مترنم بودن زبان و قلب انسان به اسمإ حسناى الهى و شاداب نگه داشتن گل روح در زیر باران یاد حق.

ذکر خدا ارتباط معنوى عبد سالک با رب مالک است و این انسان است که نباید خود را وقف زندگى مادى کند و مقصد را در خود و دنیاى خود محدود سازد، بلکه باید خود را براى سفر پر فراز و نشیب ابدیت آماده و مهیا کند.

ذکر خداوند آثار و ثمرات اعجاب‏آور و با شکوهى دارد که هریک از آنها در سازندگى روحى و اخلاقى انسان تإثیر به سزایى دارد. عمده‏ترین این آثار و ثمرات به شرح زیر است:

 

آنچه گذشت:

قسمت اول- آثار ذکر در سازندگى روحى و اخلاقى: 1. یاد خدا نسبت به بنده - 2. روشنى دل - 3. آرامش قلب

قسمت دوم-  آثار ذکر در سازندگى روحى و اخلاقى: 4. خشیت و ترس از خدا - 5. بصیرت یافتن و شناخت شیطان - 6. بخشش گناهان - 7. حکمت و علم

قسمت سوم- آثار ذکر در سازندگى روحى و اخلاقى: 8. باطن بینى  - 9. افزایش هدایت - 10. عدم از خودبیگانگى - 11. مقبولیت و پذیرش

 

12. کنترل قواى فکرى

یکى دیگر از آثار و ثمرات ذکر، کنترل قواى فکرى و حواس است. در مسیر تهذیب نفس، انسان باید به تدریج بر قواى درونى و همه ابعاد گفتارى و رفتارى وجود خود مسلط شود. یکى از ابعاد گریزپا و سرکش درون انسان قوه تفکر اوست. سرکشى این بعد را مى‏توان در نماز به خوبى درک کرد. یکى از عوامل بسیار موثر در کنترل فکر، مداومت در ذکر است. [1]

«یا ایها الذین آمنوا إذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکره و اصیلا». [2] «اى مومنان! خدا را بسیار یاد کنید و هر صبح و شام او را تسبیح گویید».

و خداوند فرمود : نسبت به آنچه از دست داده‏اید افسوس نخورید

امام صادق(علیه السلام) از سیره پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) نقل مى‏کند: «پدرم امام باقر علیه السلام بسیار ذکر خدا مى‏گفت. من همواره با او راه مى‏رفتم و او به یاد خدا بود و با او غذا مى‏خوردم و او ذکر خدا مى‏گفت و حتى وقتى با مردم حرف مى‏زد، شرکت در جلسات مردم او را مانع از ذکر خدا نبود و من مرتب مى‏دیدم که زبانش به زیر گلویش مى‏چسبد و لا اله الا الله مى گوید و او پیوسته ما را جمع مى‏کرد و بین الطلوعین بیدار نگه مى‏داشت و ما را به خواندن ذکر، دعا و قرآن امر مى‏فرمود تا آفتاب طلوع کند». [3]

بنابراین ذکر زیاد و توبه به معناى حقیقی آن به تدریج انسان را توانا مى‏کند تا تمرکز حواس کسب کند و هر لحظه به هرچه اراده کرده، بیندیشد و فکر را از سرکشى مانع شود و این قدرت در ابعاد بسیارى مى‏تواند فکر و قواى درونى را مهار کند.

 

13. زدودن غم و اندوه

غم و اندوه غالبا بر اثر از دست دادن یک چیز، به دست نیاوردن مطلوب، تردید وبلاتکلیفى و مشاهده صحنه‏هاى تأثرانگیز پیش مى‏آید.

یاد خدا در همه این موارد مى‏تواند به نحو معجزه‏آسایى غم و غصه را برطرف سازد. گاهى غمى که بر دل شخص سنگینى مى‏کند ناشى از تأسف او به خاطر از دست دادن یک فرصت، یک موقعیت و یا چیزى از مال و مقام دنیاست. خداوند متعال مى‏فرماید: «لکیلا تإسوا على ما فاتکم...». [4] «نسبت به آنچه از دست داده‏اید افسوس نخورید».

با یاد خدا مى توان به مرحله‏اى از معرفت دست یافت که به خاطر از دست دادن هیچ چیزى اندوهگین نشد. کسى که صرفا به یاد خداست مى‏آموزد که پیوسته حاجات خود را از خدا بخواهد و به لطف و کرم او امید ببندد.

حضرت یعقوب(علیه السلام) فرمود: «..انما اشکو بثى و حزنى الى الله و اعلم من الله ما لا تعلمون. [5] من غم و درد دل خود را به خدا مى‏گویم و مى‏دانم از خدا آنچه را شما نمى‏دانید».

یکى از ابعاد گریزپا و سرکش درون انسان قوه تفکر اوست. سرکشى این بعد را مى‏توان در نماز به خوبى درک کرد. از عوامل موثر در کنترل فکر، مداومت ذکر است

بعضى اوقات غم و غصه نتیجه تردید و بلاتکلیفى است. کسانى که نسبت به اجرا یا عدم اجراى کارى دو دل هستند، دچار پریشانى و اندوه مى‏گردند. چنین غصه‏هایى براى کسى که به ذکر خدا مشغول باشد، کمتر پدید مى‏آید؛ زیرا یاد خدا او را صاحب تشخیص و اراده‏اش را قوى مى‏کند و روح اعتماد و توکل به خدا را در او زنده مى‏کند.

و بالاخره دیدن صحنه‏هاى تإثرانگیز موجب اندوه شدید مى‏گردد در این گونه موارد یاد خدا بهترین داروى معنوى اثربخش است؛ مثلا اگر از روى توبه به ذکر خدا مشغول شود، این ذکر او را از معنویت سرشار خواهد کرد، غمش را خواهد زدود و قلبش را از فشارهاى ناشى از غم، خلاص خواهد کرد. [6]

 

14. نجات از غفلت

همه گناهان کوچک و بزرگ در حالت غفلت و بى‏خبرى رخ مى‏دهد و عوامل غفلت‏زا بسیار است. زن، فرزند، زینتها، زخارف دنیوى، دارایى‏هاى منقول و غیر منقول، ریاستها، حکومتها، عنوانهاى فامیلى و مقام علمى و روحانى و حتى بسیارى از عبادتها ممکن است انسان را به غفلت بیاندازد.

شیطان براى غافل کردن هرکسى از طریق ویژه‏اى که با حال و شغل او متناسب و در او موثر است، وارد مى‏شود و او را به آن سرگرم مى‏سازد. آنچه غفلت را برطرف، عمل را صالح و انسان را تربیت مى‏کند، یاد خدا و تذکر است و عوامل تذکر نیز فراوان است. بعضى از عوامل تذکر، تکوینى و برخى دیگر تشریعى است.

اجرام زمینى و آسمانى، شب و روز، نعمت‏هاى مادى، پدیده حیات و تمامى ذرات جهان هستى که صنع صانع یکتاست، عوامل تکوینى تذکر است که نظرکردن به آنها اهل معرفت را به یاد خدا مى‏اندازد. و عوامل تشریعى تذکر، همان عبادات است که بهترین رافع غفلت است و خلاصه آنکه بر اساس آیات قرآن و به حکم عقل و اثبات تجربه، یاد خدا انسان را از حالت غفلت خارج مى‏کند و از ابتلا به پیامدهاى آن که ارتکاب معاصى، مفاسد شخصى و اجتماعى تباه کننده است، دور مى‏سازد. [7]

شیطان براى غافل کردن هرکسى از طریق ویژه‏اى که با حال و شغل او متناسب و در او موثر است، وارد مى‏شود و او را به آن سرگرم مى‏سازد

از آثار و ثمرات ذکر گفتیم و در اینجا متذکر مى شویم که یکى از مصادیق والاى ذکر، قرآن است. بنابراین تمام آثارى که بر قرآن کریم مترتب است و همه بهره‏مندیهایى که انسان از رهگذر قرآن کریم مى‏تواند به آن برسد، خود ثمرات و آثار ذکر خواهد بود و نیز تمامى اثرات عظیمى که بر نماز مترتب است، در شمار ثمرات ذکر است؛ زیرا نماز یکى از مصادیق والاى ذکر است.

والسلام  علیکم و رحمةالله و برکاته  - تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه - حسین عسگری


1-همان، 31.

2-احزاب، 41 و 42.

3-پاسدار اسلام، شماره 137، ص 9.

4- حدید، 23.

5-یوسف، 86.

6-نمازشناسى، حسن راشدى، ص 79.

7-همان، ص 168 و 169.


منبع: تبیان

شهادت امام هادی(ع) سال 254 هجری قمری بنابرقولی

معرفی حوزه علمیه سامراء

حضرت ابوالحسن علی بن محمد، معروف به امام هادی و امام علی النّقی(علیه السلام)، پیشوای دهم شیعیان، در نیمه ذی حجه سال 212 در روستای "صریا" از توابع مدینه منوره دیده به جهان گشود.

محدث قمی از کتاب جنات الخلود نقل کرده  که  والده ماجده امام هادی علیهما السلام، همیشه روزه می گرفت و در زهد و تقوا، نظیری نداشت.

امام هادی(ع) پس از شهادت جانسوز پدر بزرگوارش امام جواد(ع) در بغداد، به مقام منیع امامت نایل شد. در آن زمان، هشت سال و پنج ماه از عمر شریفش گذشته و به همراه مادر ارجمندش در مدینه به سر می برد.

از آن هنگام به مدت سیزده سال در مدینه الرّسول(ص) اقامت داشت، تا این که متوکل عباسی (دهمین خلیفه عباسیان) که در دشمنی با اهل بیت(ع) و آل علی بن ابی طالب(ع) معروف و مشهور بود، در سال 243 قمری آن امام همام را به سامرا (مقر خلافت خویش) طلبید و در نزد خود، وی را تبعید گونه نگه داشت.

امام هادی(ع) در مدت عمر شریف خود با هفت تن از خلفای عباسی، معاصر بود و آن ها عبارتند از: مأمون، معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز عباسی.

سرانجام در ایام خلافت معتز بالله عباسی، به دستور این خلیفه نابکار و جنایت کار، آن حضرت را با زهر مسموم و به شهادت رسانیدند.

امام هادی(ع) پس از شهادت جانسوز پدر بزرگوارش امام جواد(ع) در بغداد، به مقام منیع امامت نایل شد. در آن زمان، هشت سال و پنج ماه از عمر شریفش گذشته و به همراه مادر ارجمندش در مدینه به سر می برد.

از عمر شریف امام هادی(ع) در هنگام شهادتش، تنها 42، یا 41 و یا 40 سال گذشته بود.

گرچه در سال شهادتش، همگان اتفاق دارند که در سال 254 قمری بود، ولی در روز و ماه شهادت جانگدازش اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. اکثر مورخان و سیره نگاران شیعه، آن را سوم رجب دانسته ولی برخی از علمای شیعه و بسیاری از اهل سنت، آن را 27 و یا 25 جمادی الآخر می دانند.

گزارش تصویری ازانفجار سامراء و هتک حرمت حرم امام هادی علیه السلام

به هر روی، پس از شهادت امام هادی(ع)، یادگار سلیل امامت، حضرت امام حسن عسکری(ع) بدن مطهر پدر را غسل و کفن نمود و بر وی نماز گزارد. آن گاه اهالی سامرا که جملگی در عزا و ماتم آن حضرت بودند، بدن شریف وی را به خیابان بزرگ شهر، معروف به "شارع ابی احمد" تشییع و بر وی نماز گزاردند و سپس به خانه اش برگردانده، و در همان جا مدفون نمودند.

هم اکنون در حرم مطهر این امام همام، غیر از قبر شریف وی، قبر مطهر فرزندش امام حسن عسکری(ع) و قبر حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و قبر نرگس خاتون همسر امام حسن عسکری(ع) و مادر ارجمند امام زمان، حضرت حجت بن الحسن(ع) قرار دارد و این چهار قبر مطهر، مزار شیعیان و شیفتگان اهل بیت(ع) در این شهر مقدس می باشد.

 

 

 

 

تنظیم شده توسط موسوی

بخش دین  واندیشه تبیان

پدرش امام محمد بن علی، معروف به جوادالائمه و امام محمد تقی(علیه السلام)، پیشوای نهم شیعیان و مادرش سمانه مغربیه، معروف به "سیّدة" بود، محدث قمی از کتاب جنات الخلود نقل کرده  که  والده ماجده امام هادی علیهما السلام، همیشه روزه می گرفت و در زهد و تقوا، نظیری نداشت.

چرا به خدا، "شکور" می گویند؟

شکر

خداوند در سوره نحل آیه 78 می فرماید: «و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون؛ و برای شما گوش و دیدگان و دل ها قرار داد تا شکر گزارید» (قسمی از آیه 78 ).

اصلا لغت شکر معنایش تقدیر است یعنی قدردانی کردن. شکر یعنی قدردانی.

حال چرا به خدا " شکور " می گویند؟ آیا یعنی خدا خودش را شکر می کند؟! این که غلط و معنا ندارد، یا مثلا به بندگانش می گوید من از شما تشکر می کنم؟!

خدا را به حکم اینکه تقدیر و قدردانی می کند، («لا یضیع اجر المحسنین ؛ پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند» توبه/120)؛ ارزش شناسی می کند، "شکور " می گویند، یعنی اعمال نیک و بد، عمل صالح و فاجر را در یک میزان نمی گذارد: («ام نجعل الذین امنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض ام نجعل المتقین کالفجار؛ آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند همانند مفسدان در زمین می کنیم یا پرهیزکاران را چون فاجران قرار می دهیم؟» ص/28)

آیا ما چنین هستیم که هر دو را یک جور حساب کنیم؟ «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون؛ آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند مساوی هستند؟» (زمر/9) نه، چنین چیزی نیست.

از این جهت که خدا فضیلت و کوشش و حرکت بشر را، حسن نیت و خلوص بشر را قدردانی می کند به خدا " شکور " گفته می شود.

منظور از شکرگزارى خداوند آنست که به مقدارى که بندگان در مسیر طاعت او گام برمى دارند آنها را مشمول مواهب و الطاف خویش مى سازد، و از آنها تشکر و سپاسگزارى مى کند، و از فضل خود بیش از آنچه استحقاق دارند بر آنها مى افزاید.

بنده شکور یعنی چه؟ یعنی بنده ای که خدا نعمتی را به او داده است و او آن نعمت را تقدیر می کند. تقدیر نعمت یعنی چه؟ قدر نعمت را بشناسد یعنی چه؟ این مسئله ای است که از قدیم مطرح بوده و همه اینطور تعریف کرده اند و تعریفش هم خیلی روشن است، یعنی آن نعمت را در مسیری که برای آن آفریده شده است به کار برد.

" شکر " یعنی به کار بردن نعمت حق در مسیری که خدای متعال آن نعمت را برای آن آفریده است.

خداوند می فرماید: اما عده کمى از بندگان من شکرگزارند! («و قلیل من عبادى الشکور» سبا 13). بدیهى است اگر منظور از شکرگزارى تنها شکر با زبان باشد مساله مشکلى نیست تا عاملان به آن قلیل بوده باشند، بلکه منظور شکر در عمل است، یعنى استفاده از مواهب در مسیر همان اهدافى که بخاطر آن آفریده و اعطا شده اند، و مسلم است کسانى که مواهب الهى را عموما در جاى خود به کار گیرند اندکى بیش نیستند.

شکور صیغه مبالغه است و فزونى شکرگزارى را مى رساند که همان تکرار شکر و تداوم آن با قلب و لسان و اعضاء است. البته همانطور که ذکر شد گاهى این صفت براى خداوند نیز آورده شده است مانند آنچه در آیه 17 سوره تغابن آمده (والله شکور حلیم) و منظور از شکرگزارى خداوند آنست که به مقدارى که بندگان در مسیر طاعت او گام برمى دارند آنها را مشمول مواهب و الطاف خویش مى سازد، و از آنها تشکر و سپاسگزارى مى کند، و از فضل خود بیش از آنچه استحقاق دارند بر آنها مى افزاید.

خداوند در قرآن کریم ذکر می کند که: «لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید؛ اگر از نعمتهای الهی شکرگزاری کنید او هم آن نعمتها را زیاد خواهد نمود و گرنه اگر کفران نعمت کنید عذاب الهی به شما هم قطعا خواهد رسید» (ابراهیم/قسمی از آیه 7).

اگر بشر در مقابل نعمتها و انعامهای الهی حالت سپاسگزاری و حق شناسی و قدردانی داشته باشد، سنت الهی بر این است که آن نعمتها و انعامها را افزایش بدهد، و اگر به جای آنکه عکس العمل سپاسگزارانه داشته باشد و قدرشناس و حق شناس آن نعمتها باشد کفران و ناسپاسی و قدر ناشناسی و حق ناشناسی کند نه تنها موجب زوال آن نعمت است بلکه موجب پیدایش یک نقمت هم به جای آن هست. خداوند در جای دیگر می فرماید: «فاذْکُرُونِی أذْکُرکُمْ واشْکُرُوا لِی وَلا تَکفُرُونِ؛ مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس گویید و ناسپاسى من نکنید» (بقره/ 152).

منابع:

مطهری، مرتضی، شناخت، صفحه 48-45،

مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج: 10 ص: 282-279 و ج 1، ص 513


تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه_شکوری


منبع: تبیان